۳- قرآن و یافتههای نوین
ویژگی سوم قرآن که میتوان آن را به عنوان دلیلی بسیار محکم در مورد صداقت قرآن تقدیم خوانندگان محترم کرد، این است که قرآن، مدتها قبل از نوآوری و پیشرفت علمی، نازل شده است؛ اما با این حال علم و دانش، نتوانسته است کوچکترین اشتباهی از دادههای علمی قرآن بگیرد. اگر قرآن، کلام انسان بود، حتماً در آن اشتباهی علمی یافت میشد.
دوازده نفر از دانشجویان چینی دانشگاه کالیفرنیا به کلیسای برکلی رفتند و از کشیش خواستند تا در روز یکشنبه جلسهای آموزشی درباره دین مسیحیت برایشان ترتیب دهد. این دانشجویان با صراحت تمام به کشیش گفتند: «ما کمترین علاقهای به مسیحیت نداریم و مایل نیستیم که این دین را بپذیریم. البته میخواهیم بدانیم که این آیین، چه تأثیری بر جامعه و تمدن آمریکا گذاشته است و در این باره چه نقشی ایفا میکند؟» کشیش، یکی از دانشمندان علوم ریاضی و نجوم را برای آموزش دانشجویان انتخاب کرد. پس از گذشت چهار ماه، همه این دانشجویان، به مسیحیت گرویدند و آن را به عنوان دین رسمی خود پذیرفتند. چه عواملی، موجب این تغییر ناگهانی شد؟ جواب این سؤال را از زبان خود این استاد بشنوید؛ او میگوید: نخستین سؤال مطرح برای من، این بود که برای این دانشجویان کدامین بحث دینی را عنوان کنم. زیرا اینها، هیچ اعتقادی به انجیل نداشتند. لذا دانستم که روشهای آموزشی قبلی، برای آنان هیچ سودی در بر ندارد. از آنجا که در دوران دانشجویی، هنگام مطالعه باب اول انجیل، تناسب خاصی میان مطالب آن با علوم تجربی مشاهده کرده بودم، تصمیم گرفتم تا همان مطالب را برای دانشجویان بازگو کنم. برای من و دانشجویان روشن بود که این بخش از انجیل در باب پیدایش و آفرینش هستی، هزاران سال پیش از یافتههای کنونی بیان شده است. این مطلب نیز برای همه ما روشن بود که تصور مردم زمان موسی÷با برداشت کنونی مردم، کاملاً متفاوت بوده است؛ لذا براساس اطلاعات و معلومات امروزی، بکلی بیاساس به نظر میرسید». این دانشمند که مسئولیت کلاسهای هفتگی دانشجویان چینی را در کلیسای برکلی بر عهده داشت، اضافه میکند و میگوید: «تدریس باب اول انجیل، در زمستان ادامه داشت و تمام این فصل، در تدریس باب اول سپری شد؛ دانشجویان بعد از پایان کلاسهای روزانه، برای مطالعه و تحقیق بیشتر به کتابخانه دانشگاه میرفتند و با کوشش و کنکاش تمام پاسخ سؤالات را مییافتند. در پایان زمستان، کشیش کلیسا به من گفت: کلیه دانشجویان برای پذیرش مسیحیت، نزد من (کشیش) آمدند و اعتراف کردند که انجیل، کتابی آسمانی و از سوی خدا است» [۱۰۰].
کلمات بکار رفته درباره وضعیت ابتدایی زمین در بخش اول انجیل، از این قرار است: «تاریکی، بر اعماق سایه افکنده بود».
عبارت مختصر و کوتاه فوق، طبق یافتههای نوین علمی، بهترین تصویر زمین را در روزهای ابتدایی آفرینش آن، ارائه میدهد. روزهایی که زمین فوق العاده گرم بود و تمام آبها در اثر گرمی زمین به بخار تبدیل شده و در هوا معلق بودند.
تمام دریاهای امروز در آن روزگار به صورت ابرهای بسیار غلیظ در هوا معلق بودند و لذا روشنی آفتاب به سطح زمین نمیرسید. ما معتقدیم که تورات و انجیل نیز همانند قرآن، کتاب آسمانی هستند و به همین خاطر پرتو کلام الهی، در آنها دیده میشود. اما الفاظ و کلمات اصلی آن از بین رفتهاند. از اینرو انجیل کنونی، تفاوت زیادی با انجیل اصلی دارد. طبق اظهارات «کریسی مارلین» پس از گذشت دوهزار سال و به خاطر ترجمه انجیل به زبانهای دیگر و ایجاد تحریف و دگرگونی در آن از سوی انسانها، این کتاب، با کتاب اصلی خداوند بسیار متفاوت گشته است [۱۰۱].
بدین ترتیب تمام صحف آسمانی، فحوای اصلی خود را از دست دادند و به همین سبب خدواند متعال، با فرستادن آخرین نسخه از کلام خودش، یعنی قرآن، سایر کتابهای آسمانی را منسوخ کرد. قرآن پاک به دلیل صحت و جامعیت خود، واجد تمام خصوصیاتی است که جلوه بسیار اندکی از آنها در کتب آسمانی دیگر دیده میشود.
همین ویژگی قرآن به عنوان سومین دلیل برای صداقت قرآن ارائه میگردد. با وجودی که قرآن مجید مدتها پیش از رنسانس و انقلاب علمی نازل شده، اما هیچیک از دادهها و سخنانش، تاکنون اشتباه نبوده است. اگر قرآن کلام بشر بود، هرگز چنین صحت و استحکامی نداشت.
قرآن در مقطعی از تاریخ نازل شده که علم و اطلاعات انسان در مورد جهان طبیعت بسیار محدود بود. در آن روزگار درباره باران چنان تصور میشد که دریایی در آسمان وجود دارد و آب باران از همان دریا به زمین میریزد. درباره زمین تصور میشد که زمین مانند یک فرش گسترده است و آسمان، سقفی میباشد که روی قله کوهها استوار است. درباره ستارهها این باور وجود داشت که آنها میخهایی طلایی هستند که بر سقف گنبدی آسمان زده شدهاند یا چراغهای کوچکی هستند که شب هنگام توسط طناب آویزان میشوند. مردم هند در دوران باستان بر این باور بودند که زمین روی شاخ یک گاو قرار دارد و هر گاه، گاو میخواهد زمین را از روی یک شاخ به شاخ دیگر انتقال دهد، زلزلهها به وجود میآیند. دانشمندان، بر این باور بودند که خورشید، ساکن است و زمین به دور آن میچرخد تا اینکه کوپرنیکس در سال ۱۵۴۳م دیدگاه مشهورش را درباره حرکت خورشید ارائه داد.
بعد از آن علم پیشرفت کرد، نیروی مشاهده و تجربه انسان بیشتر شد و اطلاعات جدیدی به دست آمد. هیچیک از ابعاد و زوایای حیات و علم، باقی نمانده که تحقیقات و یافتههای نوین، باورهای قبلی در مورد آن را رد نکرده و نادرستی آنها را به اثبات نرسانده باشد. خلاصه اینکه هیچ سخنی از بشر وجود ندارد که قدمت آن به بیش از هزار و پانصد سال رسیده و توانسته باشد تا کنون صحت و درستی خود را حفظ کند. زیرا بشر در چارچوب اطلاعات دوران خودش سخن میگوید. بشر چه بر حسب فرمان شعور و چه بر حسب فرمان فراشعور و ناخودآگاه خود، سخن بگوید، در هر حال همان سخنی را بر زبان میآورد که در دوران خود آن را دیده و یا شنیده است. لذا هیچ نوشته و کتابی بشری یافت نمیشود که با گذشت هزار و پانصد سال از تألیف آن، همچنان از اشتباه و دادههای نادرست، عاری و بدور باشد. بدون تردید ماجرای قرآن، با سایر کتابهای آسمانی، بسیار متفاوت است. از اینرو قرآن همانند هزار و پانصد سال قبل صحت و درستی خود را حفظ کرده و گذشت زمان، کوچکترین خللی در صحت و حقانیت آن ایجاد نکرده است. این امر، دلیل بارز و شاهد زندهای است بر این ادعا که قرآن از منبعی سرچشمه گرفته که نگاه تیزبین او ازل تا ابد را احاطه کرده است و تمام حقایق را به شکل و صورت اصلی آنها میداند و آگاهیش، تابع زمان و شرایط نیست. اگر قرآن کلام بشر بود، گذشت زمان، خطا و اشتباه آن را ثابت میکرد؛ همانگونه که اشتباه بسیاری از سخنان بشر با گذشت زمان ثابت شده است.
موضوع اصلی قرآن، سعادت دنیوی و اخروی است. از اینرو قرآن، در دایره علوم و فنون امروزی به شکل تخصصی و جزئی وارد نمیشود، اما از آن جهت که مخاطبین آن، انسانها هستند، لذا به هر علمی که با انسان ارتباط دارد، اشاره میکند. این مسأله، مسأله بسیار حساسی است. زیرا اگر انسان، با اطلاعات و یافتههای ناقصی به فن و موضوعی اشاره کند، هرچند که سخن مفصل و مبسوطی در مورد آن نگوید، مسلماً کلمات و جملاتی را بر زبان خواهد آورد که با واقعیت مطابقت نخواهند داشت. مثلاً ارسطو به قصد کاستن از شخصیت زن چنین گفته بود: «در دهان زنان دندانهای کمتری نسبت به دندانهای مردان وجود دارد». قطعاً این سخن ارسطو، هیچ ارتباطی با فیزیولوژی ندارد، اما در عین حال، نشان دهنده ناآگاهی گویندهاش از فیزیک بدن انسانها است. چراکه تعداد دندانهای زنان با تعداد دندانهای مردان مساوی است. قرآن، گرچه در لابلای آیات و اظهاراتش به علوم انسانی هم اشاراتی میکند، ولی در اظهارات قرآن، حتی یک مطلب نیز یافت نمیشود که پژوهشها و یافتههای گسترده علمی در ادوار بعدی بتواند ثابت کند که این مطالب، براساس اطلاعات ناقص بیان شده است. پرواضح است که چنین کلامی، کلام کسی است که از همه بالا و برتر میباشد؛ همان کسی که علمش، در گذشته و حال بر همه چیز احاطه داشته و دارد.
اینک به ارائه چند نمونه میپردازیم تا روشن شود که قرآن کریم ضمن اشاره به سایر علوم و فنون به نحو بسیار شگفتآوری، به پدیدهها و مسایلی اشاره کرده که هنگام نزول قرآن، کشف نشده بودند. بلکه در ادوار بعدی کشف شدهاند.
گفتنی است: مطابقت الفاظ قرآن با تحقیقات و یافتههای جدید، مبتنی بر این فرضیه است که یافتههای مورد نظر کاملاً درست هستند و اگر پژوهشهای آینده، نادرستی تحقیقات و یافتههای فعلی را بکلی یا بصورت جزئی ثابت کند، این امر هرگز به معنای نادرستی قرآن نیست؛ بلکه بدین معناست که ما، در تفصیل و تبیین مجملات قرآن، دچار اشتباه شدهایم. ما یقین داریم که تحقیقات و یافتههای بشر در آینده، اشارات قرآن را با صحت بیشتری توضیح خواهند داد و بر خلاف اشارات قرآن نخواهند بود.
می توان اظهارات و دادههای قرآن را در این زمینه به دو دسته تقسیم کرد:
۱- دادههای مربوط به امور و اشیایی که انسان هنگام نزول قرآن درباره آنها هیچگونه اطلاعی نداشته است.
۲- دادههای مربوط به امور و اشیایی که انسان درباره آنها، معلومات جزئی و سطحی داشته است.
بسیاری از موجودات جهان هستی، آنهایی هستند که بشر گذشته، در مورد آنها اطلاعات اندکی داشته است، اما در مقایسه با اطلاعات و یافتههای بشری در دوران نوزایی علمی و پس از آن، بسیار ناچیز و ناقص بوده است. قرآن، کتاب علوم تجربی نیست. لذا اگر در ارتباط با طبیعت و جهان آفرینش، اطلاعات جدید وتازهای ارائه میداد، بحث در همین زمینه ادامه مییافت و هدف اصلی قرآن (یعنی اصلاح درون و فکر) در درجه دوم قرار میگرفت. این یکی از معجزههای شگفتآور قرآن است که مدتها قبل از دوران نوزایی علمی (رنسانس) درباره چیزهایی صحبت کرده و الفاظی را برای آنها بکار برده که از یکسو مردم دوران باستان، از شنیدن آنها احساس وحشت نکردند و از سوی دیگر مطالبی علمی را نیز در لابلای مباحث خود گنجانده است.
الف) قرآن در دو مورد پیرامون قوانین مخصوص آب اشاره کرده است. اول در سوره فرقان، دوم در سوره الرحمن. در سوره فرقان چنین آمده است:
﴿۞وَهُوَ ٱلَّذِي مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ وَجَعَلَ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٥٣﴾[الفرقان: ۵۳] یعنی: «خدا، کسی است که دو دریا را در کنار هم روان میسازد (و در اثر وزن و چگالی مخصوص و تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین، آمیزه یکدیگر نمیشوند و) این یکی، شیرین شیرین است و دیگری، شور شور! و خداوند، میان آن دو حاجز و مانعی ایجاد کرده که آنها را کاملا از هم جدا ساخته است».
در سوره «الرحمن» چنین آمده است:
﴿مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ يَلۡتَقِيَانِ١٩ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٞ لَّا يَبۡغِيَانِ٢٠﴾[الرحمن: ۱۹-۲۰] یعنی: «دو دریای (مختلف شیرین و شور و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده و مجاور یکدیگر قرار داده است؛ میان آن دو حاجز و مانعی است که نمیگذارد با یکدیگر درآمیزند».
انسانها در گذشته نیز مظهر قدرتی را که در دو آیه مذکور بدان اشاره شده است، میدانستند. مثلاً از منطقه جانگاه بنگلادش تا منطقه اراکان «میانمار» دو رود تلخ و شیرین متصل به یکدیگر جاری هستند و در طول این مسافت، آب هردو از همدیگر جداست و در عین حال نقطه اتصال هر دو، یک خط ممتد و قابل رؤیت میباشد که آن دو را از هم متمایز کرده است؛ یک طرف، آب شیرین و طرف دیگر، آب تلخ و شور.
رودخانههای حاشیه دریاها که به دریا میریزند نیز همینگونه هستند و در اثر جزر و مد آب دریا، در آنها نیز جزر و مد به وجود میآید. هنگام مد که آب دریا وارد رودخانه میشود، آب تلخ و شور دریا بالای سطح آب شیرین رودخانه قرار میگیرد ولی با هم آمیخته نمیشوند؛ بلکه آب شور در بالا و آب شیرین در زیر آن قرار میگیرد و هنگام جزر آب شور و تلخ به دریا، برمیگردد و آب شیرین در جای خود میماند. بنده، این پدیده را در نقطه اتصال دو رودخانه گنگ و جامونا در شهر (الله آباد) مشاهده کردهام.
اصل مطلب از دوران باستان برای انسان روشن و معلوم بوده است، اما این پدیده تحت کدام قانون طبیعت و مبتنی بر چه دلیلی به وجود آمده است؟ تحقیقات نوین، علت آن را کشف کرده است.
تحقیقات جدید علمی نشان میدهد که در اشیای رقیق و سیال، قانون بخصوصی به نام کشش سطحی (Surface Tension) حاکم است و همین کشش سطحی، موجب شده تا دو نوع آب از یکدیگر متمایز باشند؛ زیرا کشش سطحی دو سیال، با هم متفاوت است. دنیای جدید با کشف این قوانین، به نتایج زیادی دست یافته است. قرآن با بکار بردن عبارت ﴿لَّا يَبۡغِيَانِ﴾، موضوع را چنان تعبیر نموده است که نه تنها با درک گذشته بشر از این پدیده تعارضی ندارد، بلکه با یافتههای جدید نیز هماهنگ است. زیرا میتوانیم بگوئیم که منظور از (برزخ) یا مانع، همان کشش سطحی است که در هردو آب وجود دارد و مانع از آمیزش آنها میشود.
قانون کشش سطحی را با یک مثال بسیار ساده میتوان تشریح کرد. اگر شما لیوانی را پر از آب کنید، هنگامی که آب به کناره یا لبه لیوان میرسد، فوراً نمیریزد. بلکه اندکی از کناره و لبه لیوان بلند میشود و روی دیواره و لبه بالایی لیوان توقف میکند؛ علت چیست؟ واقعیت، این است که چون پس از مولکولهای سطح اشیای سیال، چیز دیگری وجود ندارد، جهت آن به طرف داخل باز میگردد و بدین ترتیب در میان مولکولهای سطح، کشش اتصال اضافه میشود و در اثر تعامل قانون اتصال در بالای سطح آب، پرده انعطاف (Elastic Film) به وجود میآید و آب در غلاف پرده پوشانده میشود؛ همین پرده و غلاف سطح، آب بلندشده را نگاه میدارد. این پرده به اندازهای محکم است که اگر سوزنی بالای آن انداخته شود، داخل آب فرو نمیرود؛ بلکه روی سطح آب شناور میماند. همین عامل (قانون کشش سطحی)، سبب میشود که روغن در آب حل نگردد. همچنین کشش سطحی، همان مانعی است که از آمیزش آب شیرین با آب شور جلوگیری میکند.
ب) چنین دادههایی در قرآن به کثرت وجود دارد؛ مثلاً در سوره رعد آمده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ﴾[الرعد: ۲] یعنی: «خدا، همان ذاتی است که آسمانها را چنانکه میبینید، بدون ستون برپا داشت».
این الفاظ کاملاً مطابق و هماهنگ با مشاهده انسان گذشته بود. زیرا او میدید که بالای سرش دنیایی از ماه، خورشید و ستارهها قرار دارد، اما در هیچ جای آن پایه و ستونی دیده نمیشود. الفاظ قرآن همچنان برای انسان امروزی که با مدرنترین علم و ابزار علمی آشناست، سازگار و هماهنگ میباشد. زیرا جدیدترین مشاهدات و یافتههای علمی، حاکی از آنست که اجرام آسمانی، در یک خلأ و فضای نامحدود و بدون هیچگونه پایه و ستونی وجود دارند و یک ستون و پایه نامرئی یعنی کشش ثقل (Gravitation Pull)، آنها را در فضای بالا نگاه داشته است.
(ج) چنین دادههایی در رابطه با خورشید و سایر ستارگان نیز ارائه شده است:
﴿وَكُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ٤٠﴾[يس: ۴۰] یعنی: «هریک در مداری شناورند».
مردم دوران باستان نیز اجرام آسمانی را در حال حرکت میدیدند. لذا آنان از شنیدن چنین الفاظی وحشت زده نمیشدند. یافته علمی جدید این پدیده را پرمحتواتر معرفی نموده است. در خلأ بسیط هیچ واژه و تعبیری بهتر از «شناور» برای اجرام آسمانی ممکن نیست.
د) ﴿يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا﴾[الأعراف: ۵۴] یعنی: «خداوند، (با پرده تاریک) شب، روز را میپوشاند و شب، شتابان روز را دنبال میکند».
عبارت مذکور، انسان گذشته را صرفاً از رفت و آمد ظاهری شب و روز مطلع و آگاه میسازد، ولی در عین حال اشارات بسیار زیبایی به گردش محوری زمین نیز دارد. گردش محوری زمین که در الفاظ قرآن بدان اشاره شده، طبق مشاهدات و یافتههای جدید علمی، عامل اصلی پیدایش شب و روز است. یادآوری میشود که نخستین فضانورد روسی که از سفر فضایی خود برگشته بود، ضمن بیان مشاهداتش گفته بود که زمین را به خاطر گردش محوریش به دور خورشید، به صورت یک جریان تند از روشنی و تاریکی (Rapid Succession) دیده است.
چنین دادههایی در قرآن به کثرت وجود دارد. نوع دیگر دادههای قرآنی، مواردی هستند که مردم گذشته، درباره آنها هیچ اطلاعی نداشتند. قرآن، پارهای از آنها را بیان کرده و چنان مطالبی ارائه نموده که به صورت شگفتآوری با یافتههای علمی مطابقت دارند و یافتههای جدید، صحت آنها را تأیید کرده است:
[۱۰۰] The Evidence of God, PP. ۱۳۷-۱۳۸. [۱۰۱] Man does not Stand Alone, P. ۱۲۰.