اسلام به مبارزه می طلبد

فهرست کتاب

روابط زنان و مردان

روابط زنان و مردان

از دیدگاه اسلام، مرد و زن، از هر لحاظ برابر نیستند. بدین دلیل است که اسلام، اختلاط و آمیزش بی‌قید و بند میان مردان و زنان را به شدت منع کرده است. در دوران پیشرفت علوم تجربی، این اصل اسلامی به شدت مورد استهزا قرار می‌گیرد و جلوه‌ای از دوران جاهلیت، بشمار می‌رود. شعار تساوی زنان و مردان در جوامع امروزی به شدت طنین انداز شده و وجود هرگونه تفاوت میان دو جنس انسان را جرم بزرگی می‌پندارد. اینک در تمام کشورها و بویژه در غرب، جامعه نوینی براساس تساوی مرد و زن شکل گرفته است. تجربه طولانی و درازمدت، ثابت کرده است که زن و مرد، به اعتبار ویژگی‌های خلقتی یا ساختار آفرینش یکسان نیستند. بنابراین جامعه‌ای که براساس تساوی بی‌چون و چرا و همه جانبه زن و مرد استوار شده، قطعاً ناهنجاری‌ها و خرابی‌های زیادی را به خود خواهد دید.

تفاوت نوعیِ بسیار مهمی، میان استعدادهای فطری مرد و زن وجود دارد. لذا تساوی مطلق میان زن و مرد، مترادف با یک نوع تضاد فیزیکی است. دکتر الکسی کاریل ضمن بیان تفاوت فیزیکی میان مرد و زن می‌نویسد:

«تفاوت میان مرد و زن، صرفاً به خاطر شکل مخصوص اعضای تناسل، وجود رحم، حاملگی و یا در روش آمیزش نیست؛ بلکه این تفاوت‌ها، جنبه اساسی دارند. ساخت بافت و هورمون‌هایی که ترشح می‌شوند، عامل اصلی این تفاوت‌ها هستند. هواداران تساوی زن و مرد، به دلیل ناآگاهی از این تفاوت‌های ریشه‌ای و اساسی، چنین می‌پندارند که برای هردو جنس، روش تعلیم یکسان، اختیارات یکسان و مسئولیت‌های یکسان ارائه شود. واقعیت، این است که زن، بکلی با مرد تفاوت دارد و این تفاوت در اندام و بافت جسمی زنان بویژه در دستگاه عصبی، کاملاً مشهود است. کارکرد و وظیفه هریک از اندام و بافت‌های بدن، همانند ساختار هستی، محدود و مشخص می‌باشد و آرزوهای انسان، نمی‌تواند در آن تغییری به وجود آورد. لذا ما مجبوریم که آن‌ها را آن چنان که هستند، بپذیریم. از اینرو زنان، باید استعدادها و توانمندی‌های خود را براساس فطرت و طبیعت خویش رشد دهند و در صدد تقلید از آقایان نباشند» [۱۱۸].

تجربیات علمی نیز این تفاوت را تأیید می‌کنند؛ زنان، نتوانسته‌اند در هیچیک از ابعاد و جنبه‌های مردانه، به پای مردها برسند و حتی در عرصه فعالیت‌هایی از قبیل فیلمسازی و کارگردانی نیز برتری، از آن مردان است. در مراکز فیلمسازی، نه تنها اداره امور بیشتر به دست مردان است، بلکه از لحاظ بازیگری نیز مردان جایگاه بیشتری دارند.

سخن، همین جا به پایان نمی‌رسد؛ اگر ما قوانین موجود در نظام هستی را نپذیریم و خلاف آن، به ادامه زندگی بپردازیم، نه تنها یک واقعیت را منکر شده‌ایم، بلکه سرمان نیز خواهد شکست؛ درست به همین صورت نظام زندگی و قانونی که بدون توجه به جنبه‌های متفاوت زنان و مردان، ساخته و پرداخته شود، خرابی‌های بسیاری را در نظام تمدن به دنبال خواهد داشت. برای نمونه به پیامدهای ناگوار اختلاط و آمیزش بی‌قید و بند برخاسته از تساوی مرد و زن بنگرید:

«جامعه و تمدن نوین، نه تنها عفت و عصمت را از بین برده است، بلکه تمام جوانان و نوجوانان را به انواع فساد اخلاقی و روانی دچار نموده است. امروزه در جهان غرب این صحنه به کثرت مشاهده می‌شود که یک دوشیزه، به روانپزشک مراجعه می‌کند و از سردرد و بیخوابی می‌نالد. چند دقیقه ناراحتی خود را با پزشک درمیان می‌گذارد و سپس از جوانی صحبت می‌کند که از روی اتفاق با او آشنا شده و با وی ملاقات داشته است. بلافاصله پزشک به اصل جریان پی می‌برد و خطاب به خانم جوان می‌گوید:

«وقتی آن جوان، تو را به سوی خود فرا خواند، چه جوابی دادی»؟

دوشیزه می‌گوید: «شما چگونه ماجرا را فهمیدید؟ من تازه می‌خواستم جریان را برای شما بازگو کنم».

شما می‌توانید از این نمونه، به حساسیت موضوع پی ببرید. به همین دلیل است که دانشمندان، پس از اینگونه تجربه‌های ناگوار به این نتیجه رسیدند که سخن از عفت و پاکدامنی در جوامع آزاد، با وجود اختلاط و آمیزش بی‌قید و بند مردان و زنان ، سخنی بیهوده است. یک پزشک غربی می‌گوید:

«آمیزش و اختلاط زنان و مردان بیگانه به جایی می‌رسد که کنترل غرایز غیرممکن می‌شود و شعور انسان، عواقب کاری را که می‌کند، درنمی یابد».

واقعیت این است که جامعه شناسان دلسوز غرب، آثار و پیامدهای منفی روابط بی‌قید و بند زنان و مردان بیگانه را لمس می‌کنند، ولی با این حال ریشه این پیامدهای ناگوار را درک نکرده‌اند. خانم دکتر ماریون هیلیارد، مقاله‌ای درباره اختلاط بی‌قید و بند زنان و مردان نوشته است؛ او می‌گوید:

«من به عنوان یک پزشک نمی‌توانم بپذیرم که روابط بی‌قید و بند زنان و مردان در محیطی پاک ممکن است». خانم دکتر می‌نویسد:

«من نمی‌توانم تا این حد غافل باشم که به پسران و دختران نوجوان توصیه کنم که برای فروکش کردن غرایز جنسی یکدیگر را ببوسند؛ بیشتر مادران به دختران خود نمی‌گویند که بوسه، فقط هیجان آور است و نمی‌تواند موجب تسکین غریزه جنسی باشد».

این خانم دکتر با اظهار این نکته که مظاهر مقدماتی اختلاط آزاد و رایج در جوامع غربی، غرایز جنسی را تسکین نمی‌بخشند و بلکه غرایز جنسی را تحریک می‌کنند، به صورت غیرمستقیم قانون الهی را می‌پذیرد؛ ولی با این حال از درک این نکته عاجز است که چگونه این عامل تحریک کننده را حرام و نامطلوب تلقی کند.

اسلام بیش از یک ازدواج را مجاز قرار داده است؛ اما تمدن و فرهنگ منحرف، با تمام وجود مخالفت خود را با این جریان اعلام داشته و آن را جلوه‌ای از جهالت معرفی نموده است. تجربه ثابت کرده که این اصل اسلامی با موازین فطرت و طبیعت کاملاً هماهنگ است؛ زیرا ممنوعیت چندهمسری، در واقع فتح باب برای ده‌ها همسر غیرقانونی و نامشروع است.

بر اساس بیانیه سازمان ملل در سال ۱۹۵۹میلادی آمار ولادت فرزندان نامشروع در کشورهای غربی ۶۰% می‌باشد. حتی در بعضی کشورها مانند «پاناما» از هر چهار نوزاد، سه نوزاد بدون دخالت مراکز مذهبی و دفاتر ثبت ازدواج به دنیا می‌آیند. یعنی ۷۵% نوزادان، نوزادان نامشروع هستند. آمار نوزادان نامشروع در آمریکای لاتین از سایر کشورها بیشتر است.

از آمار و ارقام سازمان ملل چنین بر می‌آید که آمار ولادت نوزادان نامشروع در کشورهای اسلامی صفر است. در بیانیه سازمان ملل در سال ۱۹۵۹م تصریح شده است که آمار ولادت نوزادان نامشروع در کشور مصر از یک درصد نیز پایین‌تر است. این، درحالی است که کشور مصر از نظر غربزدگی از سایر بلاد اسلامی در سطح بالاتری قرار دارد.. چرا کشورهای اسلامی از این وبای خانمانسوز عصر حاضر در امان هستند؟ پاسخ این سؤال در نشریه سازمان ملل بدین صورت آمده است: «رایج‌بودن قانون چندهمسری در کشورهای اسلامی، آن‌ها را از این فاجعه محفوظ و مصون داشته و آنان را از بلای این عصر رهانیده است».

نشریه هندوستان تایمز در شماره ۱۲ سپتامبر ۱۹۶۰ میلادی می‌نویسد:

«تجربه ثابت کرده است که قوانین آسمانی و خدایی، صحیح و مبتنی بر حقیقت و رحمت هستند و مصالح انسان را دربر دارند».

[۱۱۸] Man the Unknown, P. ۹۳.