۴- نیاز قانون به اخلاق
قانون، مستقلاً و به تنهایی کفایت نمیکند و برای اجرا، وجود عنصر اخلاق در کنار آن، ضروری است:
الف) مثلاً اگر در تشکیل جزئیات یک پرونده، صداقت و راستی وجود نداشته نباشد، قانون، هرگز به اهداف عادلانه خود نمیرسد و اگر خواهان، خوانده و گواهان، از راستگویی و صداقت اجتناب کنند، عدالت و انصاف، پایان میپذیرد و تمام کوششها در راستای اقامه عدل و انصاف بیثمر میشود. لذا همراه قانون، مبانی و اصول اخلاقی مورد نیاز است تا انسان را به صداقت وادارد. تمام دستگاههای قضایی دنیا، اخلاق را لازمه قانون میدانند و همه مقررات و ساختارهای قضایی، گواهان را به گواهی صادقانه مجبور میکنند و آنان را سوگند میدهند. باورهای دینی، از روشنترین دلایل در دادگاهها بشمار میآیند؛ اما در جوامع امروزی که ارزش واقعی دین از بین رفته، سوگندهای مبتنی بر اصول مذهبی و دینی در دستگاههای قضایی، صرفاً به عنوان یک سنت و عمل تشریفاتی باقی مانده و شکلی مسخره و عاری از نفع و فایده یافته است.
ب) گفته یا عملی که قانون، آن را جرم شناخته و برای آن مجازاتی درنظر گرفته است، باید مطابق با احساسات جامعه باشد. به عبارتی قانون و احساسات جمعی، باید در تشخیص جرم، توافق نظر داشته باشند. مجازات مجرم، تنها با ساز و کارهای قانونی ممکن نیست و فضای لازم برای مجازات مجرم، زمانی ایجاد و مساعد میگردد که مجرم، در خود احساس جرم کند؛ یعنی خود را مجرم بداند و تمام جامعه نیز به او به عنوان مجرم نگاه کند و دستگاه اجرایی و پلیس، با اعتماد و اطمینان کامل حکم صادرشده را به اجرا درآورد. خلاصه اینکه برای «جرم» بودن یک گفتار یا کردار، «گناه» بودن آن ضروری است. براساس پندار برخی از آگاهان قانون: «قانون، زمانی موفق میشود که با اعتقادات داخلی و درونی کسانی که برای آنان تدوین میشود، هماهنگ باشد. اگر قانون با اعتقادات درونی مردم ارتباط نداشته باشد، عدم موفقیت آن، حتمی است». این باور هرچند که بکلی پذیرفته نشده، اما مصداق خارجی دارد.
ج) علاوه بر این قبل از اجرای قانون، وجود انگیزهها و عوامل بازدارنده از ارتکاب جرم در جامعه، ضروری است. پلیس و ترس از اجرای عدالت، به تنهایی نمیتواند، عامل بازدارنده از ارتکاب جرم باشد. زیرا رشوه، سفارش، وکالت نادرست و شهادتهای دروغین، میتوانند مجرم را از گرفتار شدن در دام پلیس و عدالت، برهانند. رهایی مجرم از عواقب قانونی جرم با استفاده از روشهای مذکور، باعث میشود که ترس از پلیس و عدالت و قانون از ذهن و فکر مجرم خارج گردد.
در قانون الهی به همه این نیازها رسیدگی شده است. در قانون خدایی، اعتقاد به آخرت و دین، مؤثرترین عاملی است که مردم را به صداقت و راستگویی وامی دارد. اعتقاد به دین و آخرت، چنان مؤثر و مفید است که اگر شخص، به خاطر منافع گذرا، سوگند دروغین بخورد، نمیتواند خود را از ملامت و نکوهش باطن و وجدان خویش نجات دهد. در ورودی دادگاه «ویسترن سرکیت» سنگی نصب شده است؛ این سنگ، یادآور آن خاطره است که یکی از گواهان پس شهادت دروغین گفته بود: «اگر من دروغ گفته باشم، خداوند همین جا روح مرا قبض کند». این شخص بلافاصله در همانجا به زمین افتاد و جان سپرد [۱۱۶].
مانند این، حوادث دیگری نیز اتفاق افتاده است. برای زشت جلوهدادن افعال و اعمال مجرمانه در دید توده مردم، صرفاً مصوبات مجلس قانونگذارکفایت نمیکند. بلکه تنها راه مؤثر در این زمینه، اعتقاد به الله و آخرت است. انگیزه ترک جرم نیز در انحصار عقاید دینی میباشد. زیرا دین، تنها به ارائه قانون نمیپردازد؛ بلکه در عین حال این تصور را نیز در اذهان ایجاد میکند که خداوند، بر تمام زندگی شما تسلط دارد و همه اقوال و اعمال شما را میبیند و تمام اعمال، حرکات و ارادههای شما ثبت و ضبط میگردد و در دادگاه عدل او حاضر خواهید شد؛ در آن هنگام نمیتوانید بر جرایم خود پرده بیندازید؛ اگر امروز خود را از مجازات نجات میدهید، اما روزی فرا میرسدکه اصلاً نخواهید توانست خود را برهانید؛ اگر در دنیا به خاطر نجات از عواقب جرمتان به رشوه و دروغ و... متوسل شدید، در دادگاه عدل، پرونده خود را سنگینتر نمودهاید و از اینرو با مجازاتی مواجه خواهید شد که از مجازات دنیا خیلی سختتر است.
[۱۱۶] Sir Alfred Denning, The Changing Law, P. ۱۰۳, (۱۹۵۳).