سه خلیفه راشدهش
س ۱۰۸– لطفاً عقیده علمای شیعه را در مورد خلفای ثلاثهش به اختصار بیان کنید.
ج- علمای شیعه معتقدند که از جمله ضروریات و بدیهیّات دین امامیه برائت و بیزاری از ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه استش [۴٩۶].
و بارها گفته شده که منکر ضروریات دین نزد شیعه کافر است.
*- و گفته اند: جای آن سه خلیفه در جهنّم در صندوقی قفل شده و درون چاهی است و روی چاه سنگ بزرگی قرار دارد، هرگاه خداوند متعال اراده کند جهنّم را بر افروزد آن سنگ را از روی چاه برمی دارد، بنابراین جهنّم از شعله های آن چاه (به خدا) پناه می برد» [۴٩٧].
*- و میگویند: «هرکس از ابوبکر و عمر و عثمان اظهار بیزاری نکند، دشمن محسوب می شود گر چه علی را دوست داشته باشد» [۴٩۸].
*- و می گویند: «لعنت فرستادن بعد از هر نمازی بر آن سه خلیفه واجب است» [۴٩٩].
*- و می گویند: «و هر کسی در شب از آنها بیزاری بجوید و در آن شب بمیرد به بهشت می-رود» [۵۰۰].
و مجلسی گفته: «اعتقاد ما در مورد تبرّاء جستن این است که ما از آن چهار بُت؛ ابوبکر و عمر و عثمان ...و از مجموع پیروان و طرفدارانشان اظهار برائت می کنیم و آنها را بدترین خلق خدا در زمین می دانیم...» [۵۰۱].
*- علمای شیعه معتقدند که: «شریف ترین وقت و مکان و زمان را برای لعنت فرستادن بر خلفای رسول خداصرا موقع قضای حاجت و هنگام دفع ادرار و...می دانند، و با خاطر آسوده پیوسته می گویند: خدایا عمر را لعن کن (پناهبر خدا از کفر)، سپس ابوبکر و عمر، سپس عمر و عثمان، سپس عثمان و عمر، سپس معاویه و عمر، سپس یزید و عمر، سپس ابن زیاد و عمر، سپس ابن سعد و عمر، سپس شمر و عمر، سپس لشکریانشان و عمر...» [۵۰۲].
*- معتقدند مراد از توبه کردن برگشتن از ولایت آن سه خلیفه و بنی امیه به ولایت علی است.
آیت شیعه قُمی از ابی جعفر روایت کرده در مورد تفسیر این آیه:
﴿فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ﴾[غافر: ٧]. گفته: «یعنی کسانی که از ولایت فلان و فلان و بنی امیّه برگشته اند بسوی ﴿وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ﴾ولایت علی ولی الله» [۵۰۳].
[۴٩۶] الاعتقادات ص۱٧ مجلسی . [۴٩٧] الاحتجاج طبرسی ج۱/۱۱۲ [۴٩۸] وسائل الشیعه ۵ / ۳۸٩ . [۴٩٩] ن ک فروع الکافی ۱ / ٩۵، تهذیب الاحکام ۱ / ۲۲٧، وسائل الشیعه ۴ / ۱۳٧، مستدرک الوسائل ۱ / ۳۴۲ . [۵۰۰] اصول کافی ۲ / ۳۸٩ . [۵۰۱] حق الیقین ص۵۱٩ . [۵۰۲] لنالیء الأخبار ج۴/٩۳ محمد تورسیرکانی ,چاپ قم ایران. [۵۰۳] تفسیر قمی ج۲/۲۵۵ (سوره غافر )،تفسیر الصافی ج۴/۳۳۵.