سؤال و جوابهایی در مورد شیعیان اثنا عشری

فهرست کتاب

مطالبی کمر شکن برای علمای شیعه

مطالبی کمر شکن برای علمای شیعه

۱- این تأویلات باطنی علمای شیعه که در کتاب‌های معتبر و مورد اتفاق‌شان آمده است، ابو عبداللهس در مورد این تأویلات گفته اند: هرکس این‌ها را گفته است از یهودیان و نصارا و مجوس و مشرکین بدتر است.

و خود علمای شیعه از او روایت کرده‌اند که در مورد گویندگان این تأویلات گفت: «آن‌ها از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین بدترند، سوگند به خدا که هیچ چیزی همانند آن‌ها عظمت الهی را ناچیز قرار نداده است، سوگند به خدا اگر به آنچه اهل کوفه در مورد من می گویند اقرار کنم زمین مرا فرو می بلعد، حال آنکه من بنده ای بیش نیستم و نمی‌توانم به کسی سود و زیان برسانم» [۶۰].

۲- این تأویلات آراء اجتهادی نیستند که بین علمای شیعه قابل مناقشه و بحث باشند، بلکه از دیدگاه علمای شیعه این تأویلات نصوص مقدس و قطعی همچون وحی هستند، و حتّی از وحی هم بالاترند، چون این‌ها منسوخ نمی شوند، بلکه وحی قرآنی بوسیله امامشان منسوخ می شود، چنانکه عقیده آن‌ها در این مورد بیان خواهد شد. از سفیان سمط روایت کرده اند که گفت: به ابی عبدالله گفتم: فدایت شوم مردی از شما بسوی ما می آید که به دروغ گفتن معروف است، آنگاه حدیثی روایت می کند که آن را زشت و ناپسند می پنداریم، ابو عبدالله گفت: «اگر او ادعا کرد که من گفته ام شب روز است و روز شب است او را تکذیب نکن، چون اگر او را تکذیب کنی مرا تکذیب کرده ای» [۶۱].

۳- همانطور که قبلاً گفته شد؛ تفسیر بزرگان شیعه ظاهر و باطن دارد، و هر دو معتبرند!.

ظاهر تفسیر برای عموم شیعیان گفته شده، و باطن آن فقط برای خواص شیعه که ویژگی تحمل را دارا هستند گفته می شوند!.

عبدالله بن سنان از ذریح محاربی روایت می‌کند که گفت:به ابی عبدالله گفتم:خداوند در کتابش مرا به امری فرمان داده است دوست دارم آن را انجام دهم، گفت:آن فرمان چیست؟گفتم: فرموده الهی که می فرماید:

﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٢٩[الحج: ۲٩] گفت:﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ یعنی: دیدار با امام، ﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ آن مناسک هستند، عبدالله بن سنان می گوید: آنگاه نزد ابا عبدالله آمدم و عرض کردم: فدایت شوم ﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ یعنی چه؟ فرمود: «یعنی گرفتن موی سبیل و کوتاه کردن ناخن و امثال آن. می گوید: گفتم: فدایت شوم ذریح محاربی از تو برایم روایت کرده که گفته ای: یعنی دیدار با امام و آن مناسک، فرمود: ذریح راست گفته و تو هم راست می گویی، قرآن ظاهر و باطن دارد، و چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را داشته باشد» [۶۲].

توضیح:

در این عبارت و منصوص دیگر تصریح شده که قرآن یک معنی ظاهری دارد که برای عموم شیعه است، و معنایی باطنی دارد که ویژه ی خواص است که قدرت تحمل آن را دارند گفته می‌شود و آن‌ها افراد اندک و کمی هستند و ممکن است یافت نشوند (چه کسی توانایی تحمل آنچه را دارد که ذریح توانایی تحمل آن را دارد)!!!.

سوال اینجاست:

وقتی ائمه ی شیعه از نشر و بیان این علم باطنی بخل می ورزند، و از بیان آن برای عموم پرهیز می-کنند مگر کسانی که در سطح ذریح باشند!! پس چرا کتاب‌های شیعه اثنا عشری با شیوه و روش ائمه خود مخالفت کرده اند، و این علم را برای خاص و عام منتشر نموده اند، و بلکه برای دشمنان دین‌شان یعنی اهل سنّت نیز پخش کرده اند؟! ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥[ص: ۵]. «واقعاً این (حرفی که می‌زند) چیز شگفتی است»

ولی جای شگفت نیست، چون شیعه خود را به بی پروایی و عدم کتمان وصف کرده اند. مرجع بزرگ شیعه کلینی از علی بن حسینب روایت کرده که گفت: «وَدِدْتُ والله أني افتديتُ خَصلَتين في الشيعةِ لنا ببعضِ لَحْمِ ساعدي : النَّزَقَ،وقلَّةَ الكتمانِ» [۶۳]به خدا سوگند دوست داشتم با گوشت بازویم فدیه ی دو خصلت و اخلاق شیعه را می دادم، بی پروایی و عدم رازداری.

۴- این تأویل و تفسیرهای باطنی که علمای شیعه برای قران ذکر می کنند و به آن معتقدند و به سوی آن دعوت می دهند الحاد و تحریف کتاب خدا و آیات قرآن ، و خداوند متعال می-فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ أَفَمَن يُلۡقَىٰ فِي ٱلنَّارِ خَيۡرٌ أَم مَّن يَأۡتِيٓ ءَامِنٗا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ٤٠[فصلت: ۴۰] «کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار می‌دهند و به تحریف (حقائق و معانی) آن دست می‌یازند، بر ما پوشیده نخواهند بود آیا کسی که به آتش دوزخ انداخته می‌شود بهتر است یا کسی که (در سایه ایمان) در نهایت امن و امان ، روز قیامت (به عرصه محشر) می‌آید ؟ هر کاری که می‌خواهید بکنید ، او می‌بیند هر آنچه را که انجام می‌دهید».

[۶۰] رجال کشی ج۴/۲۵۲ شماره ۱۲۶ ح۳۰ (ما روی في محمد بن أبي زينب،اسمه مقلاص،أبو الخطاب البراد الأجدع الأسدی )، بحار الأنوار ج۲۵/۲٩۴-۲٩۵ ح۵۳ (باب نفي الغلو في النبي والأئمة صلوات الله عليه وعليهم، و بيان معاني التفويض، و ما لا ينبغي أن يُنسب إليهم منها وما ينبغي أن ينسب). بحار الانوار ج ۲۵ / ۲٩۴ و رجال کشی ص ۳۰۰ . [۶۱] بحار الانوار مجلسی ج ۲ / ۲۱۱ – ۲۱۲ و اللوامع النورانیه بحرانی ص ۵۴٩ – ۵۵۰ . [۶۲] الفروع الکافی ج ۴ / ۵۴٩ ، من لا یحضره الفقیه ج ۲ / ۱٩۰ – ۱٩۱ و تفسیر صافی ج ۳ / ۳۶٧ و نور الثقلین ج ۲ / ۴٩۲ و تفسیر البرهان ج ۳ / ۸۸ – ۸٩ و وسائل الشیعه ج ۱۰ / ۲۵۳ و مفتاح الکتب الاربعه موسوی ج ۵ / ۲۲۸ [۶۳]أصول الکافی ج۲/۵٧۵ (کتاب الإیمان والکفر حدیث رقم۱ باب الکتمان )،وسائل الشیعة ج۱۶/۲۳۵ ح۲ (باب وجوب کتم الدین عن غیر أهله مع التقیة )،بحار الأنوار ج۶۸/۴۱۶ ح۴۰ (باب الحلم، والعفو، وكظم الغيظ).