دیدگاه شیعه در مورد قرآن
س۵– آیا کسی از علمای شیعه گفته است سخن فردی از امامان آنها قرآن را منسوخ یا مطلق آن را مقید یا عام آن راخاص می کند؟.
ج – بله، و آنها زیادند! از این رو آخوند بزرگ شیعه محمّد آل کاشف الغطاء میگوید: «حکمت نازل شدن تدریجی قرآن اقتضا می کرد که بخشی از احکام بیان شوند و بخشی دیگر کتمان و مخفی گردند، اما ایشان رسول خداصآن احکام مخفی شده را نزد أوصیاء خود به ودیعه گذاشت، هرکدام آن را به دیگری سفارش می کردند تا در وقت مناسب و با در نظرگرفتن حکمت و کاردرستی آن را منتشر کند، از جمله حکم عام تخصیص شده، و مطلق تقیید شده، و مجمل بیان شده و غیره، مثلاً رسول خداصحکم عامی را یادآور می شد سپس مخصّص آن را بعد از مدت زمانی از حیات او ذکر می گردد، و گاهی اصلاً چیزی از آن را ذکر نمی کند، بلکه تا وقت مناسب نزد اوصیاء به ودیعه می گذاشت [۳۲].
و آنها بنابر عقیده خود که معتقدند امام قیّم و حاکم بر قرآن است و خود قرآن ناطق است چنین می گویند. روایت کردهاند که علی گفت: «این کتاب ساکت خداست و من کتاب ناطق و گویای خدا هستم» [۳۳].
و میگویند: ائمه گنجینه های علم خدا و محفظه وحی هستند» [۳۴].
و در روایتی دیگر آمده که «حافظان راز خدا هستند» [۳۵].
و در روایتی دیگر: «آنچه نزد خداست جز بوسیله ی ما درک و دریافته نمی شود) [۳۶].
توضیح: پس بنابراین، مسئله ی تخصیص کردن عام قرآن، یا تقیید مطلق آن، یا نسخ آن از دیدگاه علمای شیعه با وفات پیامبرصبه پایان نرسیده است، چون معتقدند نصوص نبوی و تشریع الهی ادامه دارد!.
پس علمای شیعه معتقدند، همانگونه که مرجع شیعه محمّد مازندرانی (ت۱۰۸۱) گفته: حدیث و گفتار هر کدام از ائمه اطهار گفته ی خداوند است، و در گفتار آنان اختلافی وجود ندارد همانطور که در کلام خداوند اختلافی نیست» [۳٧].
همچنین مازندرانی گفت: اگر تو بگویی: کسی که حدیثی از ابو عبدالله جعفر صادق شنید جایز است که آن را از پدر یا جدش یا از یکی از اجدادش† روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خدا چنین فرمود؟ من در پاسخ می گویم: «این حکم دیگری اسـت که از این حدیث استنباط و برداشت نمی شود، بلکه حکم جواز این امر، حتی با اولوّیت از روایات سابق ابوبصیر و روایت زیبای ابوعبدالله که ذکر شدند استنباط میشود» [۳۸].
شیخ شیعه کلینی اینگونه عنوان باب این موضوع را انتخاب کرده: «باب در مورد اینکه امر دین به پیامبرصو ائمه†سپرده شده است» [۳٩].
توضیح:
هرکس در این سخن بیندیشد، و ابعاد آن را تحلیل نماید می فهمد که منظور از آن تغییر دین اسلام و شریعت پیامبرصاست؛ و علمای شیعه یا بعضی از آنها یا افرادی از جاهلانشان یا ...یا ... میخواهند دین را تغییر دهند. ولی چرا آنها به آنچه از پیامبرصو از ائمه روایت کردهاند تمسک نمی جویند که گفته اند: «هرگاه از ما حدیثی به شما رسید آن را بر کتاب خدا عرضه کنید؛ اگر با کتاب خدا موافق بود آن را بگیرید و قبول کنید، و آنچه با آن مخالف بود آن را دور بیاندازید، یا به ما برگردانید» [۴۰].
و چرا کلام خدا را به یاد نمی آورند که می فرماید:
﴿يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠٦٦ وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠٦٧ رَبَّنَآ ءَاتِهِمۡ ضِعۡفَيۡنِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ وَٱلۡعَنۡهُمۡ لَعۡنٗا كَبِيرٗا٦٨﴾[الأحزاب: ۶۶-۶۸].
یعنی: «روزی (را خاطر نشان ساز که در آن) چهرههای ایشان در آتش زیر و رو و دگرگون میگردد (و فریادهای حسرت بارشان بلند میشود و) میگویند: ای کاش! ما از خدا و پیغمبر فرمان میبردیم (تا چنین سرنوشت دردناکی نمیداشتیم). و میگویند: پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پیروی کردهایم و آنان ما را از راه به در بردهاند و گمراه کردهاند. پروردگارا ! آنان را دو چندان عذاب کن ، و ایشان را کاملاً از رحمت خود به دور دار».
[۳۲] أصل الشیعة ص۲۳۳-۲۳۴ محمد حسین آل کاشف الغطاء . [۳۳] الفصول المهمه فی اصول الائمه حر عاملی ص ۲۳۵ و وسائل الشیعه ج ۲٧ / ۳۴ . [۳۴] الکافی ج ۱ / ۱٩۲ . [۳۵] مستدرک الوسائل نوری ج ۱۰ / ۴۱۶ و البلد الامین کعخمی ص ۲٩٧ . [۳۶] اعلام الوری با علام الهدی فضل بن حسین طبرسی ص ۲٧۰ . [۳٧] شرح الجامع علی الکافی محمد صالح بن احمد مازندرانی متوفای ۱۰۸۱ هجری ، ج ۲ / ۲٧۲ . [۳۸] قبلی ج ۲ / ۲٧۲ [۳٩] اصول کافی ، ج ۱ / ۲۶۵ . [۴۰] الاستبصار فیما اختلف فیه من الأخبار أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی ت۴۶۰ وملقَّب به شیخ الطائفة ج۱/۱۴۴-۱۴۵ (کتاب الطهارة ح٩ باب الخمر یصیب الثوب والنبیذ المسکر)، وسائل الشیعة ج۲۰/۴۶۳ ح۴ (باب أن من تزوج امرأة حرمت عليه أمها وجدتها وإن لم يدخل بها).