جایگاه سخنان دوازده امام نزد شیعه
س ۱۸– اقوال دوازده امام نزد علمای شیعه چه ارزش و جایگاهی دارند؟
ج – اقوال ائمه نزد آنها همچون گفتهها و اقوال خداوند و پیامبرشصمی باشند، و گفته اند: «سخن هر یک از ائمه اطهار سخن خداوندﻷاست، و همانطور که در گفتار و کلام الهی اختلافی وجود ندارد، در اقوال ائمه اختلافی وجود ندارد» [۱۳۲].
بلکه گفته اند: «هرکس حدیثی از ابو عبدالله بشنود جایز است که آن را از پدرش یا از یکی از اجدادش روایت کند، بلکه جایز است بگوید: خداوندﻷچنین گفته است»! و اصلاً اولویّت را به این می دهند که بگوید:خدا فرمود!. به دلیل اینکه در حدیث ابو بصیر آمده که گفت: به ابی عبدالله گفتم: از تو حدیثی را میشنوم و آن را از پدرت روایت میکنم یا آن را از پدرت میشنوم و از تو روایت میکنم ؟ گفت : فرق نمیکند اما اگر از پدرم آن را روایت کنی برایم پسندیده تر است! و ابوعبدالله به جمیل گفت: آنچه از من شنیدی آن را از پدرم روایت کن» [۱۳۳].
تعارض:
کلینی خود از اباعبدالله روایت کرده که گفت: «امان از دروغ مفترع». گفتند: دروغ مفترع چیست؟ گفت: «بدینصورت که مردی از کسی دیگر سخنی را برایت نقل کند، ولی تو او را ترک کنی و از کسی آن سخن را روایت و نقل کنی که از او نقل کردند» [۱۳۴].
و گفته اند: (امامت استمرار نبوّت است ) [۱۳۵].
روح الله موسوی خمینی می گوید: «تعالیم ائمه همانند تعالیم قرآن است، و اجرا و پیروی از آن واجب است» [۱۳۶].
و شیخ شیعه محمّد جواد مغنیه می گوید: گفته و امر معصوم کاملاً مثل قرآن است که از سوی خداوند دانا نازل شده است (و این آیه را که در مورد رسول خداصاست برای مدعای خود شاهد قرار داده): ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾[النجم: ۳-۴] [۱۳٧].
توضیح:
به اعتقاد شیعه تا آخرین امام شیعه (امام زمان موهوم) نصوص نبوی ادامه دارد، اما آیا به اعتقاد آنها وجود ائمه پایان پذیر است؟! و روایات سابق به صراحت دروغ گفتن آشکار را تجویز کرده اند، چنانکه به عنوان مثال چیزی را به امیرالمؤمنین علیس نسبت می دهند که خودش نگفته، بلکه آن را یکی از نوادگانش گفته، و همانگونه که ذکر شد این کار از دیدگاه شیعه اولویّت دارد و بهتر است!؟.
[۱۳۲] شرح جامع ج ۲ / ۲٧۲ . [۱۳۳] اصول الکافی مع شرح جامع مازندرانی ج ۲ / ۲۵٩ . [۱۳۴] أصول الکافی ج۱/۴۱ (کتاب فضل العلم ح۱۲ بابُ : روايةِ الكتب والحديثِ وفضلِ الكتابةِ). [۱۳۵] عقاید الامامیه مظفر ص ۶۶ . [۱۳۶] حکومت اسلامی ص ۱۳. [۱۳٧] الخمینی و الدولة الاسلامیة ص ۵٩ .