موضع شیعه نسبت به روایاتی که در مدح و ستایش اصحاب روایت کرده-اند
س ٩۸- آیا علمای شیعه چه توجیهی برای این روایات دارند؟ آیا به آن عمل میکنند؟
ج- آنها را با تقیه توجیه میکنند! چون این روایات نسبت به روایات متعدّدی که اصحاب را لعن و تکفیر می کنند، ناچیز هستند، بنا براین به آنها عمل نمی کنند، همانگونه که شیخ مفید شیعه گفته: «روایاتی که به منظور تقیه گفته اند، به اندازه ی روایاتی که به آنها عمل شده زیاد نیستند» [۴۱۴].
از این روی علمای شیعه با مطرح کردن تقیه در دین خود اعتقادشان را به بازیچه گرفتند و طبق خواست و امیال خود آن را جهت دادند تا اینکه دیگر آن مذهب دیدگاه اهل بیت محسوب نمی شد، بلکه تنها مذهب و دیدگاه کلینی و مجلسی و امثال آنها شد، همانگونه که بیان خواهد شد.
س۱۰۰- آیا علمای شیعه در مورد صحابه رسول خداصاز ائمه خود پیروی کردهاند، لطفاً به اختصار بگوئید؟
ج- خیر!! و این مطلب ضمن دو مسأله ذیل ان شاءالله بیان خواهد شد:
مسأله اوّل:
علمای شیعه معتقدند که بعد از وفات پیامبرصهمه مسلمین مرتد شدهاند؟!
محمّد رضا مظفر شیخ شیعه می گوید: «پیامبرصوفات یافت، اکنون نمی دانم، ولی باید همه مسلمین بعد از او مرتد شده باشند» [۴۱۵].
و بلکه گفتهاند: «جز یک نفر کسی به پیامبرصایمان نیاورد او هم از سرزمین خود بیرون آمده بود و به دنبال حقیقت میگشت که سلمان فارسیس بود» [۴۱۶].
توضیح:
ببینید چگونه علمای شیعه در مورد همه مسلمین، از صحابه و خویشاوندان و اهل بیت پیامبرصحکم ارتداد و از دین برگشتن صادر مردهاند. خدایا از شرک و مشرکین به تو پناه میبریم.
استاد و مرجع شیعه تستری در مورد صحابه می گوید: «محمّدصآمد و تعداد زیادی از مردم را هدایت داد، اما بعد از وفات او مرتد شده و به عقب باز گشتند» [۴۱٧].
کلینی بر زبان ابو جعفر÷ دروغ پردازی کرده که گفت: «بعد از وفات پیامبرص همه مردم مرتد شدند جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی» [۴۱۸].
تناقض
فضیل بن یسار از ابی جعفرس روایت می کند که گفت: «وقتی پیامبر خداص وفات یافت مردم همه به جاهلیت برگشتند جز چهار نفر: علی و مقداد و سلمان و ابوذر، میگوید: گفتم: پس عمار چه؟ گفت: تو اگر از کسانی سؤال می کنی که هیچ خللی وارد درون آنها نگردیده همین سه نفر هستند» [۴۱٩].
[۴۱۴] تصحیح اعتقادات الإمامیة مفید ص۱۴٧-۱۴۸ (فصل فی الأحادیث المختلفة). [۴۱۵] السقیفه، ص ۱٩ . [۴۱۶] کتاب الشیعه و السنه فی المیزان، ص ۲۰ – ۲۱ . [۴۱٧] احقاق الحق تستری، ص ۳۱۶ . [۴۱۸] رجال کشی، ص ۶، الکافی کتاب الروضه ۱۲ / ۳۱۲ – ۳۲۲ . [۴۱٩] تفسیر عیاشی ۱ / ۱٩٩، البرهان ۱ / ۳۱٩، تفسیر صافی کاشانی ۱ / ۳۰۵، بحار الانوار ۲۲ / ۳۳۳.