راه نجات از شر غلاة - بحث غلاة

فهرست کتاب

[نگاهی به تحریفی که پیرامون شفاعت صورت گرفته]

[نگاهی به تحریفی که پیرامون شفاعت صورت گرفته]

موضوع «شفاعت» در قرآن مجید در هیچ موردی به عنوان اثبات نیامده و در بسیاری از آیات نفی شده مانند: ﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡل [البقرة: ٤٨] «از روزی پروا کنید که کسی به کار کسی نیاید و از او شفاعتی پذیرفته نگردد و از او فدیه و عوض گرفته نشود» و ﴿يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَة [البقرة: ٢٥٤] «روزی که در آن نه داد و ستدی باشد و نه دوستی و نه شفاعتی خواهد بود» و.... پاره‌ای از آیات نیز شفاعت را منوط و مشروط به إذن پروردگار نموده است.

امّا آثار باقیماندۀ ادیان منسوخه و روح غرور زده و بهانه جوی فسّاق و کسانی که از یک طرف بیم و انذار قرآن در روحشان بی تأثیر نیست و از طرف دیگر به دنبال بهانه‌ای می‌گردند که خود را از قید و بند احکام، آزاد کرده تا بتوانند هرچه را نفس بهیمی و غریزۀ حیوانی مایل است، انجام دهند، لذا از بازاری که بهشت‌فروشان به عناوین مختلف باز کرده‌اند به شدّت تمام استقبال می‌کنند و همین باعث شده که موضوع شفاعت بی‌حدّ و حسابِ صاحب اختیاران روز محشر، دیگر مجالی برای عرض وجود انذارات قرآن نگذاشته و هر فاسق و فاجر که خود را معتقد به قیامت هم می‌داند از این حیث فکرش به مقدار زیادی راحت بوده و از ارضای نا‌موجّه شهوات و امیالِ دل چندان نگران نیست و برای خشنودی شفیعان به رشوه‌هایی از قبیل سینه زدن، زنجیر زدن، عَلَم بلند کردن، گریه کردن بر قبور پیشوایان دین و زیارت مراقد ایشان و نذر و قربانی برای آن‌ها و امثال این کارها اقدام می‌کند تا این شفیعان را که در واقع استرضاء و به دست آوردن دل آن‌ها را آسان‌تر از راضی ساختن خدا می‌داند، از خود خشنود ساخته و امکان نجات خود از جهنّم، بلکه عروج به عالی‌ترین درجات بهشت را برای خود و عزیزانش فراهم آورد!!.

البتّه شفاعت بی‌موضوع نیست ولی هرچه باشد، [به آن دروازۀ وسیع مولّد جرات و غرور! ارتباطی ندارد؛] منظور ما آن شفاعت بی‌در و بامی است که مغرورین بوالهوس و جنود شیاطین، ادّعا می‌کنند![٦٤].

اگر تاریخ ادیان باطلۀ گذشته مانند عقاید مصریان قدیم و بخشایش نامه‌ها و طلسماتی که برای آمرزش اموات می‌دادند و هم‌چنین عقاید فاسدۀ بابلیان و سومریان را در کتب محقّقان و موّرخین از قبیل «تاریخ مشرق زمین گهوارۀ تمدّن» اثر «ویل دورانت» و کتاب «سیر تمدّن» تألیف «رالف لینتون» و... مطالعه نمایید، ملاحظه می‌کنید که این عقاید غلط چند هزار سال قبل از اسلام وجود داشته که برای رهایی و نجات از عذاب اخروی، علما و آخوندهای مذاهب باطله چگونه متاع «شفاعت» را رواج داده و افرادی را برای گرمی بازار خود و جلب توجّه پادشاهان عیاش و ستم‌کار، فُسّاق و فُجّار به سوی خود کشانیده‌اند و ادیان آلودۀ به خرافات هر یک، آن را به دیگری عاریه داده تا قوّت گرفته و سرانجام جزو عقائد رسمی ملّت جدید درآمده است!!.

کار رسوایی در شفاعت به آن حدّ رسیده که در پاره‌ای از کتاب‌های معروف نوشته‌اند که زنی زنا می‌داد و فرزندانی که از زنا می‌زایید، از ترس رسوایی می‌سوزانید و کسی جُز مادرش از این افعال شنیعه خبر نداشت. همین‌که زن مذکور درگذشت و دفن شد، خاک او را قبول نمی‌کرد و او را به هر نقطه‌ای می‌بردند چنین بود، عاقبت اقوام او پیش یکی از امامان آمدند و قضیه را به حضرتش عرض کردند. حضرت به مادرش فرمود این زن در زندگی چه می‌کرد؟ مادر میت حقیقت ماجرا را به آن حضرت عرض کرد. امام فرمود زمین این زن را قبول نخواهد کرد زیرا به عذاب او سایر خلق الله معذَّب می‌شوند، در قبر مقداری از تربت حسینی بگذارند. چنین کرد! زمین او را پذیرفت!![٦٥] ملاحظه می‌فرمایید که معصیتی بدان بزرگی چه آسان با مقداری تربت که در دسترس همه است، حلّ و فصل شد.

ملای معروف دیگری که کتب بسیاری در قرن بیستم برای ترویج دین مبین اسلام و آشنا کردن مردم به معارف و معالم اسلامی! نوشته، در یکی از کتابهایش داستان زنی را آورده است که پسر خود را وادار کرده بود با او زنا کند و آن پسر همیشه با مادرش چنین می‌کرد امّا بعد از مرگ او را دیدند که با چهره‌ای نورانی در عالیترین درجات بهشت نشسته است!! وقتی از این امر عجیب سؤال کردند، گفت: هر روز هفت بار صلوات می‌فرستادم!! قصّۀ دیگر چنین است که زنی فاحشه که تمام عمر را به فسق و فحشا گذرانیده بود روزی به خانۀ همسایه‌ای که روضه خوانی داشت، برای برداشتن آتش رفت و چون آتش‌گیره را در زیر دیگی برد که غذا برای اهل مجلس پخته بودند و به آن دمید تا روشن‌تر شود، دودی از آن به چشمش رفت و اشکش برون آمد و همین قطره‌ اشک موجب آمرزش گناهان یک عمر بدکاری او شد!!

از این قبیل مطالب بسیار است که چند نمونۀ بالا مشتى از خروار است و شما هرگاه در مجالس روضه خوانی باشید در کمتر مجلسی است که از این قبیل مُفْتَرَیات که اساس دین و بنیاد اخلاق و انسانیت را ویران و نابود می‌کند، نباشد. حال با چنین فرهنگ و چنین افکاری، می‌توانید تصوّر کنید که در محیطی که نه علم هست و نه تربیت، چگونه جامعه‌ای به وجود می‌آید؟ چگونه یک مشت حیوانات غرق شهوات به جان و مال و ناموس مردم می‌تازند و خود را در زمرۀ مِلَل وحشی در می‌آورند در حالی که به خود مغروراند که ما بهترین مردم روی زمین‌ هستیم!!!.

﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤ [الکهف: ١٠٣- ١٠٤] «(ای پیامبر) بگو آیا شما را از زیان‌کارترین مردم آگاه گردانیم؟ همانانند که کوشش ایشان در زندگی دنیا به هدر رفته در حالی که می‌پندارند کار نیکو می‌کنند».

این‌گونه موهومات و خرافات است که ریشۀ ارزش‌های اخلاقی را سوزانده و بین دین و اخلاق رابطه‌ای باقی نگذاشته و متدین با بی‌دین چندان فرقی ندارد بلکه می‌توان گفت که پاره‌ای از مدّعیان دینداری از پاره‌ای بی‌دینان هم مضرتر و فاسدتراند زیرا در روزگار ما در میان طبقاتی که روح دین ضعیف شده غالبِ آنان از تحصیلکرده‌های فرهنگ جدیداند، این طبقه چه لاأبال و بی‌دین و فاسد باشند امّا باز در میان آن‌ها افراد بسیاری یافت می‌شوند که به نظم و انتظام طبیعت معترف بوده و به تشکیلات و نظام اجتماعی معتقدند ولی پاره‌ای از متدینین خرافی هیچ چیز را شرط هیچ چیز نمی‌دانند و روی طبقۀ بی‌دین را سفید کرده‌اند!! زیرا اکثر معاصی را به غرور شفاعت مرتکب می‌شوند و ربا را با حیله‌های کذایی می‌خورند و قاچاق را مرتکب می‌شوند، به برادران دینی خود بدبین بوده و نسبت به آن‌ها کینه دارند!! ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ

***

[٦٤]- ر.ک. کتاب حاضر، بحث شفاعت.

[٦٥]- اين داستان را علامه حلی در کتاب خود «منتهى المطلب في تحقيق المذهب» ج ١، ص ٤٦١، ذکر کرده است. (مُصحح)