راه نجات از شر غلاة - بحث غلاة

فهرست کتاب

علت توجه به زیارت و اهمیت یافتن آن

علت توجه به زیارت و اهمیت یافتن آن

علت توجه به زیارت اولیاء در مذهب شیعه دو چیز است:

١- سیاست شیعه که در امر دیانت و در مسأله‌ی زیارت، نقشی اساسی بود. و علتش آن بود که می‌دانیم: طرفداران حضرت امیرالمؤمنین ÷ که در اواخر زمان حیات رسول خدا ص عده‌ی مخصوصی را تشکیل می‌دادند پس از صلح امام حسن ÷ با معاویه، و در نتیجه فشار دولت بنی امیه وضعیتی پیش آمد که ناچار به اختفاء و استتار شدند، و با تمام تلاش‌هایی که چه در زمان حضرت امام حسن ÷ و چه بعد از آن به کار بردند، در انتقال دولت از بنی امیه به آل علی ÷ نتیجه‌ای نگرفتند تا این‌که فاجعه‌ی خونین و جگرسوز و دل‌گداز کربلا پیش آمد به صورتی که همه کس کم و بیش از آن آگاه است. از این رو مخالفان حکومت امویان که البته بسیاری از آنان در شمار دوستان نادان بوده‌اند برای تضعیف امویان و اقناع مردم به نامشروع‌بودن حکومت این خاندان و جنباندن و شوراندن مردم علیه آل امیه از یک سو به انتشار فضائل کم‌مثال علی ÷ و حضرات حسنَین أ که هنوز چون دریای مواج در سینه باقیماندگان اصحاب رسول الله ص می‌جوشید، پرداختند و حتی در این عرصه از جعل اخبار نیز دریغ نورزیدند و از سوی دیگر به ذکر متاعب و مصائبی که از ستمگران اموی بر ابرار و اخیار آل‌علی ÷ به خصوص حضرت سید الأحرار حسین بن علی أ وارد آمده بود پرداختند و در این میدان نیز از جعل خبر پرهیز نداشتند و سرانجام نیز دولت بنی امیه به زوال و اضمحلال نزدیک شد، اما با روی کارآمدن بنی عباس نیز از ارتکاب مظالم به آل‌علی ÷ کاسته نشد، و در نتیجه همین طریقه یعنی ذکر مظالم مخالفین و مصائب اهل‌بیت  و بیان فضائل بسیار آنان ادامه یافت. بدیهی است که تشویق و تحریک افراد به این‌گونه اعمال (زیارت و عزاداری) که خود از کارآمدترین روش‌ها در آن زمان بود، جعل اینگونه احادیث در ثواب زیارت و تعزیت و نسبت‌دادن آن به کسانی که مقبول القول هستند یعنی ائمه‌ی اهل بیت ، امری مورد انتظار بود!!! زیرا در مردم تأثیر بسیار می‌گذشت اما اثری موقت و زودگذر!.

شاید نسبت جعل احادیث در نظر پاره‌ای از خوانندگان باورکردنی نیاید، لیکن آنان که به تاریخ حدیث و سیر آن آشنایند می‌دانند که این امر در نظر سیاستمداران و مصلحت‌اندیشان بسی آسان است ‌به شرحی مختصر که پس از این خواهد آمد إن شاء الله.

٢- علت دیگری که در جعل این‌گونه احادیث اثری بیشتر داشت و کسان بسیاری را به جعل آن برمی‌انگیخت دشمنی باطنی با حقایق اسلام و تعالیم قرآن بود. زیرا قرآن چنان نور مبینی بود که از کانون ربوبیت برافروخته و از قلب طبیعت تراویده بود، و انسان را رهین عمل و کردار خود می‌شناخت و می‌فرمود:

﴿كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١ [الطور: ٢٠] یعنی: «هر انسانی در گرو اعمال خودش است».

﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨ [الزلزلة: ٧-٨] یعنی: «هرکه به مقدار ذره‌ای نیکی کند (پاداش) آن را می‌بیند و هرکه قدر ذره‌ای بدی کند (جزای) آن را می‌بیند».

و این‌گونه ذره‌بینی و دقت و به اصطلاح موشکافی! کسانی را که می‌خواستند دری گشاده و میدانی آزاد برای اجرای شهوات داشته باشند و طبعاً به دنبال بازاری بودند که متاعی در آن یافت شود که تا تمام ولنگاری و بی‌بندوباری آنان را از محاسبه‌ی یوم‌الحساب در امان دارد نه تنها از سختی و شدت عذاب یوم عظیم نجات بخشد و از ندامت یوم الحسره بیمه کند بلکه از وعده‌های پرسرور حور و قصور بهشت و رضوان نیز مسرور دارد.

چنین خواسته‌هایی عرضه کنندگانی به وجود آورد که هم فاجران و فاسقان از متاع شفاعت برخوردار می‌شدند و این امتیاز به وسیله توسل و تضرع در برابر بنده‌ای مسؤول انجام می‌یافت و با زیارت مرده‌ای در گور و خواندن چند کلمه‌ی نامفهوم به عنوان دعائی مأثور، مسلوب العیوب و مغفور الذنوب می‌شدند!! وهم به وسیله اینگونه بدعت‌ها از انجام‌دادن تمام احکام و رعایت حلال و حرام و تحمل انواع مشقات عبادت، آسوده گشته و سرانجام با کمال احترام در روز واپسین داخل بهشت برین می‌شدند!.

ابتدا پیدایش اینگونه احادیث از جاعلان که هدف از آن از میان‌بردن اوامر و نواهی قرآن بود و بی‌شک از ناحیه دشمنان اسلام به وسیله عالم‌نمایانِ به ظاهر مسلمان صادر می‌شد در همان زمان حیات رسول الله ص نیز کم و بیش دیده می‌شد تا جایی که خود آن حضرت ناچار شد که قیام فرموده و مردم را از این خطر بزرگ برحذر دارد، چنان‌که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین ÷ خود رسول خدا ص خطبه‌ای خواند و فرمود: «لقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ الله  ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ: مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». «دروغ بستن بر من بسيار شده... هركه عامدانه بر من دروغی بگويد، بايد كه جايگاهش را در دوزخ بگيرد».

اما هنوز اصحاب امجاد آنحضرت در قری و بلاد بودند که بازار حدیث که در اوایل بسی کساد بود بعدها به علت رواج، رو به ازدیاد نهاد و به همان علت گشادبازی به فرمایش جناب سلمان محمدی ملجأ و پناهگاه فراریانِ از قرآن قرار گرفت.[٢٥٤]

در رجال کشی از حضرت باقر ÷ روایت شده که می‌فرمود:«ذاك سلمان الـمحمدي أن سلمان منا أهل البيت أنه كان يقول للناس: هربتم من القرآن إلى الأحاديث وجدتم كتاباً دقيقاً حوسبتم فيه على النقير والقطمير والفتيل وحبة خردل فضاق عليكم وهربتم إلى الأحاديث التي اتسعت عليكم».

مضمون حدیث شریف آن است که در نزد امام محمد باقر ÷ نام سلمان برده شد حضرت فرمودند: او سلمان محمدی است، همانا سلمان از ما اهل بیت است، او بود که همواره به مردم می‌گفت: شما مردم از قرآن گریخته به احادیث پناه بردید از آن جهت که قرآن را کتابی یافتید که شما را بر نقیر و قطمیر و فتیل و خردل (یعنی به اندک چیزی چون پوسته‌ی‌ هسته‌ی خرما و خال پشت هسته) به حساب می‌کشد، از این جهت بر شما پذیرش قرآن سخت آمد و به تنگنا افتادید، لذا به احادیث پناه بردید زیرا بر شما گشایش داد![٢٥٥].

با این‌که در ابتداء و زمان حیات رسول الله ص نقل احادیث کم اتفاق می‌افتاد و از جهت این‌که مبادا عبارات احادیث با آیات قرآن مشتبه و مخلوط گردد، از نقل آن جلوگیری می‌شد و بنا به پاره‌ای از روایات، تنها از میان اصحاب به عبدالله بن عمرو بن العاص اجازه داده شد بود که آن‌چه از پیغمبر خدا ص می‌شنود بنویسد، و دیگران چنین حقی نداشتند تا بدان‌جا که ابوبکر بنا به نقل دخترش عایشه، در حدود پانصد حدیث از رسول خدا ص در دفترچه‌ای نوشته بود ولی شبی که تا صبح مضطرب بود «على الطلیعه» آب یا آتشی از دخترش خواست و آن احادیث را از ترس آن‌که مبادا تخلیط شده باشد از بین برد![٢٥٦] با این حال بعداً یعنی پس از گذشت یک قرن که نوشتن احادیث به فرمان عمر بن عبدالعزیز آزاد شد بازار حدیث آن چنان رواج گرفت که کثرت و حفظ و نقل آن یکی از مفاخر و امتیازات آن زمان گردید! و کار به جایی رسید که خرید و فروش آن گرانبهاترین متاع روزگار شد! معروف است که قبل از آن در زمان معاویه بن أبی سفیان، ابوهریره و سمرۀ بن جندب یا شخص دیگری برای نقل یک حدیث دروغ! هریک چهارصدهزار درهم از معاویه دریافت داشتند[٢٥٧].

و بالاخره کثرت احادیث در زمان احمد بن حنبل به حدی رسید که او مسند خود را که اکنون سی و چند هزار حدیث است از میان یک میلیون حدیث انتخاب و تألیف کرد! و امام بخاری، صحیح خود را که اکنون قریب هفت هزار حدیث است از میان هفت‌صد و پنجاه هزار حدیث تدوین کرد و هم‌چنین مسلم، صحیح خود را که کمتر از صحیح بخاری است از سیصد هزار![٢٥٨].

این عمل آن روز به مسلمانانی که امروز به طائفه عامه و سنی مشهور هستند منحصر نبود، بلکه در گروهی که امروز شیعه نامیده می‌شوند و در آن روزگار رافضی خوانده می‌شدند و درحقیقت احزاب غیر علنی بودند، شدتش بیشتر بود، زیرا معارف و آثار ایشان تحت کنترل و چندان مشهور نبود و در یک گروه وحزب خاصی باقی نمی‌ماندند و همه روزه در استتار و انتشار و انفجار بودند! و گاه از یک گروه، ده گروه یا بیشتر انشعاب کرده و جدا می‌شدند!.

جعالان کذاب اکثرا در عراق بودند به طوری که گفته‌اند در یک هزار حدیث محدثین عراق، ٩٩٩ حدیث دروغ و یک حدیث دیگر نیز محل تردید است!!.

به ناچار حقیقت را باید پذیرفت که کسانی که آن روز با اسلام دشمنی داشتند غالباً خود را در ردیف شیعیان علی ÷ درآورده و ضربتی مهلک بر پیکر اسلام وارد می‌کردند که مهم‌ترین حربه‌شان جعل حدیث بود!.

این حقیقت آن‌گاه مورد تصدیق قرار خواهد گرفت که کتب ملل و نحل را خصوصاً کتبی که علمای بزرگ شیعه، در این خصوص نوشته‌اند ‌مطالعه شود، از قبیل کتاب المقالات و الفرق «سعد بن عبدالله الاشعری القمی» متوفی ٣٠١ هجری که خود از اعلام شیعه و از خواص اصحاب ائمه علیهم السلام بوده و کتاب فرق الشیعه أثر «أبو محمد حسن بن موسی النوبختی» متوفی ٣٠٠ هـ که او نیز از بزرگان علمای این فرقه است. اکثر فرق خارج از دین حق را از شیعه شمرده‌اند چون سبائیه و کیسانیه و مغیریه و سرحوبیه و رافضیه و اسماعیلیه و فطحیه و واقفیه و خطابیه و نمیریه و غیرهم. و نام مبارک علی ÷ و مظلومیت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش که به حُسن شهرت در بین مسلمین ممتاز بودند، پناهگاهی بود برای بد اندیشان و بی‌دینانی که در صدد ویرانی بنیان اسلام بودند و بدین ترتیب بود که با جعل احادیث و احداث مذاهب توانستند پیکر شریف جامعه اسلامی را قطعه قطعه کنند!.

پس چنان‌که دیدیم جعل احادیث دو انگیزه داشت نخست برای فرار از قرآن: تا به وسیله اشتغال و توجه به آن از انذارات و تخویفات آن در امان باشند و برای اجرای شهوات وسعت و آزادی داشته باشند و منظور دوم و مهم‌تر تخریب بنیان اسلام بود و هر گروه انگیزه‌ای داشت و گاه در یک گروه هردو انگیزه موجود بود!.

شما به همین دو کتابی که از این دو عالم شیعه (سعد بن عبدالله اشعری و حسن بن موسی نوبختی) است، مراجعه کنید و ببینید فرقی که تأسیس مذاهب و جعل اخبار می‌کردند چگونه احکام حلال و حرام اسلام را برای تضییع هدف قرار مى‌داند و مردم را به ارتکاب محرمات تشویق می‌نمودند!.

مثلا فرقه‌ای از اصحاب ابی الخطاب که آن روز فرقه‌ای از شیعه را تشکیل می‌دادند طبق نقل المقالات و الفرق (ص ٥١ چاپ تهران)

«أحلُّوا الـمحارم من الزنا والسرقة وشرب الخمر وتركوا الزكاة والصلاة والصيام والحج، وأباحوا الشهوات بعضهم لبعض».

«امور حرام چون زنا و دزدی و شرب خمر را حلال شمرده و پرداخت زکات و ادای نماز و روزه و حج را ترک کرده و شهوات را نسبت به یکدیگر مباح ساختند!»

همین عبارات در کتاب فرق الشیعه نوبختی (ص٦١ چاپ نجف) با اندک اختلاف در «المقالات» است که در آن‌جا لواط و سرقت را هم اضافه کرده است!! و درباره فرقه «مجسمه» در «المقالات و الفرق» (ص٥٧) آمده است: «وأباحوا الفروج كلها وأبطلوا النكاح والطلاق». «تمامی زنان را حلال شمرده و ازدواج و طلاق را باطل اعلام كردند!».

برای آگاهی از سایر عقاید فاسده اینان درباره اسماعیلیه و نصیریه و نمیریه به صفحات ٦٣ و٩٢ و ١٠٠ المقالات و الفرق و صفحات ٨١ و ١٠٥ و ١١٦، فرق الشیعه مراجعه نمایید، تا برشما معلوم شود که مهم‌ترین مقصد جاعلین حدیث و مؤسسین مذهب، فرار از مقررات اسلام و تخریب آن بوده است!

شاید در این مورد گفته شود: اگر این گروه که نامشان ذکر شد از فرق شیعه بوده‌اند.

اولاً: امروز از نظر شیعه امامیه مطرودند، ثانیاً: در زمان ما بحمد الله از ایشان فرقه‌ای در روی زمین نیست، پس این قضیه، چه ربطی به آن‌چه ما در آن هستیم دارد؟

می‌گوییم درست است که این فرق از نظر شیعه امامیه گروه ضاله بوده و مطرودند، اما آثار و اخبار بسیاری از آنان هنوز هم، در بین شیعه امامیه موجود است و حق و باطل آثار باقیمانده از گذشتگان با یکدیگر مخلوط است و متأسفانه تاکنون اقدامی جدی برای تفکیک و اصلاح آن آثار به عمل نیامده است!.

به علاوه بسیاری از راویان اخبار شیعه امامیه همان معتقدان به مذاهب باطله چون فطحیه و واقفیه و شلمغانیه هستند و حتی کسانی هم که به امامی مشهور هستند بسا که قبلا در همان مذاهب باطله روزگاری سپری کرده و بعداً به مذهب امامیه رجوع کرده‌اند از قبیل فرزندان اعین و ابوخدیجه و معلی بن خنیس وغیرهم.

و در صورت عدم تمسک به قرآن کریم، تفکیک و تفریق اخبار و آثاری که اینان در زمان اعتقاد به مذهب سابق روایت کرده‌اند و ثبت شده، ‌از آثاری که در زمان اعتقاد به مذهب سابق روایت کرده‌اند و ثبت شده از آثاری که در زمان گرویدن به مذهب امامیه نقل کرده‌اند، بسیار مشکل است.

***

[٢٥٤]- به اتفاق تاریخ نویسان در زمان حیات رسول خدا  ص کسی بر ایشان دروغ نبسته و تمامی احادیث دروغین، سال‌ها بعد از وفات ایشان به وجود آمده است. زیرا اصلا از اصحاب رسول‌الله ص، -کسانی كه جان و مالشان را فدای پيامبر ص نمودند و در راه اسلام، قوم و وطنشان را ترك كردند و ترس و محبت الله با رگ و پوستشان آميخته بود- نمی‌توان تصور نمود كه آنها به جعل حديث بپردازند؛ در حالی که هنوز به ياد داشتند كه رسول‌خدا  ص فرموده است: «إنّ كذباً عليَّ ليس ككذب علي أحد ومن كذب عليَّ متعمّداً فليتبوّأ مقعده من النار» يعني: «افترا و دروغ بستن بر من، مانند افترا بر كسی ديگر نيست؛ هر كس، عمداً بر من افترا ببندد، بايد جايگاهش را در جهنم آماده كند». [اين حديث مشهوری است؛ برخی از علما معتقدند كه اين حديث به حد تواتر رسيده و هفتاد صحابی آن را روايت نموده‌اند و بعضی هم گفته اند: بيشتر از هفتاد صحابی.. این حدیث در تمام كتابهای سنت آمده است.] تاريخ صحابه، چه در عصر پيامبر  ص و چه پس از آن، گواه روشنی است بر اينكه آنها، دارای چنان خشيت و تقوايی بودند كه هرگز به خود جرأت نمی‌دادند بر خدا و رسولش افترا ببندند. آنان، شديداً بر شريعت و احكام آن و نيز دفاع از آن و ابلاغش به انسانها به همان شكلی كه از پيامبر ص دريافت نموده بودند، علاقمند و حريص بودند و در اين راستا از هيچ فداكاری و تلاشی دريغ نمی‌كردند و با هر امير و حاكمی و يا هر فردی كه در او انحرافی از دين خدا می‌ديدند، مبارزه می‌نمودند و برای اين منظور نه از مرگ می‌ترسيدند و نه از ملامت و سرزنش يا آزار كسی می‌هراسيدند. و در این مورد، مثالها به‌كثرت وجود دارد و به‌طور قطع بيانگر اين مطلب است كه صحابه، دارای چنان جرأتی در بيان حق و دفاع از باورهای خويش بودند و حق، بگونه‌ای بر روابط و خويشاوندی آنها غلبه يافته بود كه امكان نداشت در راه هواهای نفسانی يا خواسته‌های دنيوی، حديثی جعل كنند و آن را به رسول‌خدا ص نسبت دهند! بلكه آنان، قهرمان بودند و دروغ گفتن، كار انسانهای ضعيف و ترسو می‌باشد. حتی اگر كسی چنين می‌كرد، بقيه ساكت نمی‌نشستند. وقتی آنان، در مقابل اجتهادات برخی از بزرگان قوم، می‌ايستادند، پس چگونه ممكن است در برابر جعل حديث، ساكت نشسته باشند؟ در اين مورد بهتر است به اظهارات خود صحابه ص -بطور نمونه- مراجعه نماييم. بيهقی از براءت چنين نقل نموده است: «همه‌ی ما نمی‌توانستيم به‌خاطر مشغوليتهايی كه داشتيم، احاديث پيامبر ص را بشنويم. مردم در آن زمان دروغ نمی‌گفتند. از اينرو كسانی كه احاديث پيامبر ص را می‌شنيدند، آنها را برای غائبين نقل می‌نمودند». بيهقی از قتاده نقل می‌كند كه انست حديثی را نقل نمود؛ فردی خطاب به وی گفت: «آيا اين سخن را از پيامبر ص شنيده‌ای؟ انست گفت: آری. يا اينكه گفت: من، اين حديث را از كسی شنيده‌ام كه دروغ نگفته است. سوگند به خدا، ما هرگز دروغ نمی‌گفتيم و نمی‌دانستيم احاديث دروغين چيست». بنابراين، جای هيچگونه ترديدی نيست كه از صحابه، نه در عهد رسول‌الله ص و نه پس از وفات وی، دروغی در باب نقل حديث، سر نزده است. آنها به يكديگر اعتماد كامل داشتند و يكديگر را تكذيب نمی‌كردند. اختلافاتی كه با هم داشتند، چيزی جز اختلاف نظر در امور دينی نبود و هركدام از آنها، طالب حق بود و بس. اما دوران تابعين؛ شكی نيست كه جعل حديث در دوران بزرگان تابعين كمتر بود تا دوران تابعين كوچک. زيرا احترام مقام پيامبر ص و نزديكی با زمان صحابه و تدين و دينداری در آن زمان، بيشتر بود و اختلافات سياسی نيز پيشينه‌ی چندانی نداشت. از اينرو عوامل جعل حديث دراين دوران، نسبت به دوره‌های بعدی خيلی كمتر و محدودتر بود. همچنين در اين دوره، يعنی در زمان كبار تابعين، وجود صحابه‌ی بزرگ و تابعين مشهور كه در علم، دين، عدالت و آگاهی شهرت داشتند، عاملی برای از بين بردن توطئه‌های جعل‌كنندگان حديث بود و اهداف شومشان را برملا می‌كرد يا حداقل از فعاليتهايشان می‌كاست. قابل ذکر است که جعل احادیث و دروغ بستن بر رسول الله  ص از سال چهلم هجری به بعد آغاز گردید، آن زمانی که میان مسلمانان اختلافات فرقه‌ایی به وجود آمد؛ هر فرقه و گروهی، خود را برحق می‌دانست و برای اثبات عقاید خود، احادیث جعل می‌نمودند. و الحمدلله، در مقابل آنها علمای ربانی قد علم نمودند و احادیث صحیح را از احادیث ساختگی و دروغین مشخص کردند. [برای معلومات بیشتر، نگا: کتاب سنت و جايگاه آن در شريعت اسلامی، نوشتۀ دکتر مصطفی السباعی] ثانیا: سبب ورودی را که مؤلف / راجع به این حدیث مشهور و متواتر به آن استدلال کرده‌است، در هیچ یک از کتب معتمد و معتبر حدیثی چنین سببی ذکر نشده است، بلکه تمامی روایات این حدیث، خالی از سبب ورود آن است. بنابراین، سبب ورود آن، ضعیف و ساختگی است. و آن عقوبت شدیدی که در این حدیث ذکر شده، به سبب آن نیست که شخصی بر پیامبرص در زمان حیات شان دروغ بسته است، چون انسان عاقل و هوشیار بر شخصی که در قید حیات است دروغ نمی‌بندد؛ خصوصا پیامبرص، زیرا وحی نازل می‌شد و شخصی که بر پیامبر دروغ بسته بود، توسط وحی رسوا می‌شد، همانطوری که منافقین در مسایل مختلفی با نزول آیات قرآنی رسوا شدند. بلکه پیامبر ص برای حمایت و پاسداری و عدم تحریف و تبدیل شریعت و احکام اسلامی، در این حدیث، از دروغ بستن در آینده نهی کرده است، زیرا پیامبر ص از طریق وحی می‌دانستند که در زمانه‌های آینده، افرادی بر ایشان دروغ خواهند بست. (مُصحح)

[٢٥٥]- رجال کشی، چاپ کربلا، ‌ص ٢٢ و٢٣.

[٢٥٦]- تذكرة الحفاظ، سيوطی، ج١، ص٥، و سيوطی بعد از آوردن این روایت نوشته: این روایت صحیح نیست. (دكتر سعد رستم).

[٢٥٧]- ای کاش مولف محترم -رحمة الله علیه وغفر الله له- منبع این اتهام نادرست را در مورد اصحاب پیامبر اکرم  ص ذکر می‌کرد تا با شرح حال راویان آن، صحت و سقم اتهام مذکور معلوم می‌گردید؛ اما متأسفانه چنین نکرده‌اند. در نتیجه می‌توان گفت که این روایت هیچ اصل و اساسی ندارد و جعلی می‌باشد. و دیگر اینکه پژوهشگران علم حدیث با استقراء و پیگیری احادیث روایت شده از طریق صحابه کرام به این نتیجه رسیده‌اند که راستگوترین افراد در نقل احادیث پیامبر  ص، اصحاب ایشان می‌باشند، و هیچ کدام از آنها، حدیث دروغی بر پیامبر اکرم  ص نسبت نداده‌اند. بنابراین، آنچه در این مورد ذکر گردیده، اتهام و دروغی بیش نیست، و حقیقت ندارد. (مُصحح)

[٢٥٨]- قابل ذکر است که تعداد احادیث صحیح رسول خدا  ص بیشتر از آن است که در صحیح بخاری، صحیح مسلم و مسند احمد، آمده است. (مُصحح)