راه نجات از شر غلاة - بحث غلاة

فهرست کتاب

مسأله‌ی زیارت

مسأله‌ی زیارت

موضوع اعتقاد به بقای اموات صرف‌نظر از روح و جسم بعد از مرگ، مسأله‌ای است که در پاره‌ای از امت‌های قبل از ما سابقه داشته است، که در هنگام دفن مرده بعضی از ملت‌ها، آداب مخصوصی را رعایت می‌کردند، آن‌گاه پاره‌ای از غذاهای لازم و چراغ و اشیایی که آن میت در حیات خود به آن علاقه داشت در آن دخمه می‌گذاشتند[٣٠٥].

«جان ناس» در کتاب تاریخ جامع ادیان می‌نویسد: اقوام دیرینه که از ابتدایی‌ترین مردم روی زمین‌اند عقیده دارند که آسمان، کشوری است مانند زمین دارای درختان که در آنجا ارواح مردگان و مورا موراها زندگی مى‌کنند تا آن‌جا که می‌نویسد: مردگان می‌توانند غالباً به زمین آمده و در آن‌جا نیز گردش کنند و در هنگام خواب به ملاقات آدمیان آیند و چون چنین امری واقع شود باید برای آن میت که به دیدن آمده خوراکی تهیه کرده، بر سر مزار او گذارند و آتشی هم روشن کنند، و اگر چنین نکنند، آن مرده غضبناک شده موجب آزار و اذیت خواهد شد! (تاریخ جامع ادیان، ص٢٢).

و در صفحه ٢٦ همین کتاب می‌نویسد: رومیان باستان، اعتقاد به ارواح‌پرستی داشتند.

و در صفحه ٩٥ می‌نویسد: آریان‌های قدیم درباره ارواح اجداد احترامی به حد ستایش رعایت می‌کردند.

و در صفحه ١٥٠ می‌نویسد: عقاید به ارواح گذشتگان و احترام به روان اجداد و نیاکان در نزد عامه تورانیان وجود داشت و بعضی از مذاهب چون مذهب برهما در هند و بودا در چین و ژاپن تشریفات بیشتری برای اموات تهیه می‌دیدند، پاره‌ای از مذاهب هنوز حتی زن آن مرده را هم با زینت و تجمل به همراه جنازه حمل می‌کردند و با او می‌سوزانیدند و بعضی از ملت‌ها کنیزان وغلامان میت را بعد از فوت او گردن می‌زدند تا در آن دنیا یار و مددکار او باشند.

برای تفصیل این اعتقادات باید به کتب ملل و نحل، رجوع کرد.

در عصر جاهلیت قبل از اسلام درباره ارواح، عقاید عجیبی داشتند و اقبال و اعراض و دعا و نفرین آن‌ها را در حق زندگان، مؤثر دانسته و همواره از ایشان در بیم و امید بودند[٣٠٦].

دین اسلام که آخرین و کامل‌ترین ادیان الهی است در زمانی ظاهر شد که سر تا سر عالم در تاریکی جهل وخرافات، غوطه‌ور بود. برای این‌که پایه‌‌ی توحید از روز نخستین پاک و منزه باشد، و مردم، جز برای خدا، ‌در برابر سایر مخلوقات خضوع و اظهار نیاز نکنند، و انسان به غیر خدای سبحان، ‌هیچ موجودی را در تدبیر امور جهان و تقدیر و سرنوشت جهانیان مؤثر نداند از تمام آداب و سننی که از آن بوی شرک مى‌آید و انسان را از خدا به غیر خدا متوجه می‌گرداند، جلوگیری نمود، و از زیارت اموات که در جای خود از حکمت و فائده خالی نیست، منع کرد، چنان‌که رسول خدا ص خود فرمود: «إني نهيتكم عن زيارة القبور». یعنی: «همانا من شما را از زیارت قبور نهی کرده‌ام».

زیرا یقین داشت که اگر آن آداب و سنن را تجویز کرده به جای خود باقی گذارد، پیشرفت عقیده توحید در قلوبی چنین آلوده، ‌بسی مشکل است، اما پس از آن‌که در نتیجه تعلیمات پیگیر اسلام و توضیحات آیات قرآن، درخت توحید از آفات شرک، ‌مأمون و در مغرس (جای) خود تقویت شده به ثمر نشست، ‌آن‌گاه فرمود: «ألا فزوروها فإنّها تذكركم الآخرة». یعنی: »آگاه باشید و اینک قبور را زیارت کنید که آخرت را یادآوری مى‌کند».

و نیز آن را به عبارت دیگر تأیید نمود: «زوروا القبور فإنها تذكر الـموت».

یعنی: «قبور را زیارت کنید که مرگ را یادآور می‌شود».

و این همان امر بعد الحظر است که اصولیین آن را اصلی از اصول فقه، شمرده‌اند.

پس فایده‌ای که از زیارت مردگان، عاید زندگان می‌شود، همان یادآوری و فکر آخرت و تهیه زاد و راحله برای قیامت و بی‌اعتنایی به فریبندگی دنیاست. با این‌که رسول خدا ص بعد از نهی از زیارت قبور، باز به منظور تذکر آخرت، بدان امر نمود، با این حال این امر در مسلمانان به قدری رسوخ داشت که مسلمانان خود را از زیارت قبور ممنوع می‌دانستند.

شهید اول در کتاب «الذکری» روایتی بدین عبارت آورده است: «إن عائشة زارت قبر أخيها عبد الرحمن فقيل لها قد نهى رسول الله ص عن زيارة القبور، فقالت: نهى ثم أمر بزيارتها».

یعنی: «عایشه قبر برادر خود عبدالرحمن را (که در زمان خلافت معاویه فوت نمود، تقریبا چهل و چند سال بعد از رحلت رسول خدا ص) زیارت کرد، مردم به او گفتند که پیغمبر خدا ص از زیارت قبور نهی کرده است؟ عایشه گفت: آری، نهی فرموده، ‌لیکن ‌پس از آن به زیارت قبور امر فرمود».

این قضیه معلوم می‌دارد که نهی رسول خدا ص به قدری جدی و شایع بوده است که در این مدت چهل و چند سال کسی به زیارت قبور نمی‌رفته است، و در آن وقت عمل عایشه درنظر مردم، ‌بدعت شمرده می‌شد.

و «ابن بطال» از «شعبی» نقل کرده است که او می‌گفته است: «لولا أن رسول الله ص نهى عن زيارة القبور لزرت قبر النبي ص». «اگر نه این بود که رسول خدا ص از زیارت قبور نهی فرموده است من قبر پیغمبر ص را زیارت می‌کردم».

و این روایت از رسول خدا ص که: «لعن الله زوارات القبور». از احادیث مستفیضه (مشهور) است.

و هم‌چنین روایتی که عبدالرزاق صنعانی شیعی، در کتاب «المصنف» (٣/٥٦٩) که از قدیم‌ترین کتب حدیث به شمار می‌رود آورده است که: «أن رسول الله  ص قال: من زار القبور فليس منا». یعنی: «همانا رسول خدا ص فرمود: هرکس قبور را زیارت کند از ما نیست».

و نهی‌کردن اهل بیت پیغمبر ص چون حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی و حضرت زین العابدین  أ از زیارت قبر رسول خدا  ص چنان‌که شرح آن گذشت و متروک‌بودن و مزارنبودن روضه‌ی مبارک بیش از یک قرن. [همه این را می‌رساند که زیارت قبور، مقبول و مأمور شارع وبزرگان دین و اهل بیت رسول نبوده است].

اما از آن‌جا که گویی روح بت‌پرستی که از آن جمله مرده‌پرستی است، در طبیعت آدمی چنان ممزوج است که زدودن آن مشکل است و ریاضت (تمرین) مستمر لازم دارد که روح توحید خالص در آن رسوخ یابد، چنان‌که باری‌تعالی از آن بدین بیان خبر می‌دهد که: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦ [یوسف: ١٠٦]. «بیشتر ایشان جز با حالت شرک ایمان نمی‌آورند».

و چنان می‌فهماند که حتی بسیاری از کسانی که اظهار ایمان مى‌کنند نیز از آن در امان نیستند، ‌این است که می‌بینیم بعد از فوت رسول خدا ص و رفت و آمد مسلمین با مللی هم‌چون مصر و ایران که به مردگان خود عنایت خاصی داشتند و بر قبر آنان ضریح و قبه می‌افراشتند، به تدریج روح مرده‌پرستی در مسلمانان رو به نمو و توسعه نهاد، تا این‌که در ظرف کمتر از صد سال خصوصاً بعد از اختلاط مسلمین با ایرانیان و مصریان که به مرده‌پرستی شاخص و ممتاز بودند و مقابر سلاطین و فراعنه در این دیارها بهترین شاهد روح مرده‌پرستی در این ملت‌ها است. همان عقاید خرافی ایام جاهلیت به شدیدترین صورت با آمیخته‌شدن به عقاید مرده‌پرستان ملل دیگر، بازار مرده‌پرستی را رواج داد.

و با این‌که ده‌ها روایت از پیغمبر و ائمه علیهم السلام در نهی از تعمیر و تجصیص و تجدید قبور و ساختن قبه و بنا بر قبور وارد شده است که ما برخی از آن را در کتاب ارمغان آسمان (ص ٢٨٥ به بعد) آورده‌ایم، و در این‌جا مجال ذکر همه روایات و احادیث نیست[٣٠٧]. و شارع مقدس به قدری از این عمل بیزار و بر ملت اسلام از آن بیمناک بود که بر طبق احادیث بسیار، رسول خدا ص در آخرین ساعات عمر خود با تضرع و الحاح (پافشاری) از درگاه إلهی تقاضا می‌کرد که: «اللهم لا تجعل قبري وثناً يعبد». «خدایا، قبر مرا بتی قرار مده که پرستیده شود».

زیرا به روح مرده‌پرستی مردم آشنا بود که خیلی زود ممکن است به جاهلیت قبلی و مرده‌پرستی برگردند. و امیرالمؤمنین علی ÷ با مخفی داشتن قبر فاطمه‘ و وصیت به مخفی‌کردن قبر خود قصد داشت از انصراف و توجه مردم از خالق به خلق جلوگیری شود[٣٠٨].

بدبختانه طولی نکشید که صدها قبه و بارگاه با زینت‌ها و تجملات عجیب در اطراف و اکناف کشور اسلامی بر گور مردگان برافراشته شد و نوک گنبدهای آن‌ها سر بر آسمان و موقوفات و نذورات بی‌حد و حساب بر آن بارگاه‌ها به حدی رسید که متصدیان امور اوقاف ادّعا مى‌کنند که ربع املاک وقفی ایران بلکه بیشتر، ‌وقف بر گور مردگان است! و هم‌چنین در سایر کشورهای اسلامی.

کار افراط و گزاف در این خصوص به جایی رسید که طبق خبر مندرج در روزنامه کیهان شماره ٨٢٧١ مورخ ٢٠/١١/٤٩ یکی از لوسترهای یکی از این بارگاه‌ها در ایران به بهای بیست میلیون تومان خریداری شده است، و در میان لوسترهای زیادی که خریداری شده لوستری وجود دارد که دارای هشتصد شاخه است. این لوسترها در خارج به صورت مجزا خریداری و وارد شده است. و به وسیله کارشناسان، مونتاژ و نصب گردیده است. چندین لوستر تا این تاریخ نصب شده و نصب بقیه لوسترها که جمعا ٩٥ عدد می‌باشد. چندین ماه به طول می‌انجامد، ‌یک مقام به خبرنگار کیهان گفت: به نصب لوسترهای جدید، لوسترهای قدیمی که ارزش هنری وتاریخی دارند، در موزه نگهداری خواهد شد، در میان لوسترهای قدیمی نیز لوسترهای گران‌قیمت زیبا وجود دارد که در ایران کم‌نظیر هستند.

این یک نمونه از جمله تجملات و زینت‌هایی است که در این بارگاه صورت گرفته است. و همه روزه اموال زیاد و بی‌پایان، بر گور مردگان نثار و وقف می‌شود که از آن جمله خبر مندرج در کیهان شماره ٨٦٤٢،مورخ ١٧/٢/٥١ می‌باشد. «حاج آقا حسین ملک که رقم اموال موقوفه او چندی پیش سر به سه میلیارد تومان زد. بهمن ماه سال گذشته، ‌چهار صد میلیون تومان، ‌اموال باقیمانده خود را که در موزه ملک به صورت تابلو، ‌نقاشی، فرش، دست‌خط فرمان شاهان و اشیاء عتیقه نگهداری می‌شود، وقف آستان قدس رضوی کرد...».

به راستی چقدر از این اموال و املاک که بدین صورت تلف و هدر می‌شود منظور نظر شارع است؟ آیا چیزی از آن صرف امور تعلیم معالم دین، ‌رسیدگی به حال فقراء و ضعفاء، کمک به محتاجان و درماندگان و ادای دین مدیونانی (بدهکارانی) که از پرداخت دیون (بدهی) خویش عاجزند و همراهی و تعاون به جوانان از دختران و پسران عزب (مجرد) که نیاز شدید به ازدواج دارند، خرید دارو و غذا برای بیماران، نشر و ترویج و تألیف و چاپ کتاب‌هایی که حاوی حقایق دین است می‌شود؟!.

در کتاب «أنساب الأشراف بلاذری» (٢/٥٠٤) صورت وقف‌نامه امیرالمؤمنین علی ÷ بدین قرار آمده است: «هذا ما وقف علي بن أبي طالب، أوصى به أنه وقف أرضه القائمة بين الجبل والبحر أن ينكح بها الأيم ويفك الغارم فلا تباع ولا تشتري ولا توهب حتى يرثها الله الذي يرث الأرض ومن عليها». یعنی: امیر المؤمنین علی ÷ زمین‌هایی راکه بین جبل (کوه) و بحر (دریا) دارد وقف می‌کند که از درآمد آن، ‌زنان بی‌شوهر ازدواج کنند و مقروضین از مسؤولیت قرض و دین خود آزاد شوند و....

اما کسانی که ادعای پیروی از آن حضرت را دارند و خود را شیعه آن بزرگوار می‌نامند وقفشان بر گور مردگان و ایجاد مفت‌خواران آن است! خدا شاهد است که اکثر قریب به اتفاق آن‌ها صرف اموری می‌شود که مبغوض شارع و منهی عنه اوست.

این افراط و گزاف در حالی صورت می‌گیرد که قبلاً نیز گفتیم بیش از صد حدیث در حرمت و کراهت این اعمال و به خصوص تعمیر قبور و اعتکاف در آن‌ها وارد شده است.

یکی از فقهای بزرگ شیعه، مرحوم محمد بن مکی معروف به شهید اول در کتاب گران‌قدر خود «ذکری» ضمن آداب دفن اموات نوشته است: «أما وضع الفراش عليه والـملحدة فلا نص فيه، نعم روى ابن عباس من طريقهم أنه جعل في قبر النبي ص قطيفة حمراء والترك أولى لأنه إتلاف للمال فيتوقف على إذن الشارع ولم يثبت». یعنی: «درباره انداختن فرش روی قبر و لحد درست‌کردن بر قبر، از جانب شارع نصی وارد نشده است». ‌آری، از ابن عباس از طریق سنیان روایت شده است که بر قبر پیغمبر ص یک قطیفه سرخ انداخته بودند، (آن‌گاه خود شهید می‌فرماید) ترک این عمل (حتی یک قطیفه انداختن روی قبر پیغمبر) بهتر است، ‌زیرا این کار موجب اتلاف مال است و انجام چنین عملی متوقف بر اجازه‌ی شارع است و چنین چیزی از طرف شارع ثابت نشده است!».

آری گذاشتن یک قطیفه در قبر پیغمبر ص جایز نیست و تلف‌کردن مال است! اما از نظر ما و برای آیت الله‌های زمان ما چندین میلیون و میلیارد اموال را در زیر گنبدهای طلا وغیر طلا معطل‌کردن و تلف‌نمودن جایز است، ‌خدایا این چه مسلمانی است که حسابی در کارش نیست؟!.

باری پس از آن‌که آثار جاهلیت در زیارت اموات و روح مرده‌پرستی بعد از رسول‌خدا ص در اسلام زنده شد کسانی که بت‌پرستی در طبیعت آن‌ها موج می‌زد به تحریک دشمنان اسلام همان آداب و سنن بت‌پرستی را ترویج کردند، ‌از جمله ساختن بناهای عظیم روی قبور و تشویق مردم به زیارت آن‌ها و وعده‌های گزاف و ثواب‌های بی‌حد و حساب برای این اعمال و ساختن و پرداختن زیارتنامه و گنجانیدن جملاتی کفرآمیز نظیر آن‌چه گذشت با اندراج و اندماج آن کفریات و تمرین آن‌ها، عوام الناس را به عقاید شرک و کفر و خلاف اسلام آشنا و معتقد و از حقایق اسلام متحجب و مهجور کردند، ‌چنان‌که هم اکنون اکثر مضامین، بلکه تمام آن‌ها مخالف عقل و وجدان و مخاصم (دشمن) قرآن و سنت است، اما چه باید کرد که اگر کسی به انکار سر برآورد یا سستی آن مطالب را با دلائل عقل و نقل ثابت کند، مانند نویسندگان کتاب «توحید عبادت»[٣٠٩] «شهید جاوید»[٣١٠] و «درسی از ولایت»[٣١١] و دیگران، ‌تهدید و تفسیق می‌شود و تا عمر دارد نانش آجر و مطرود هر تاجر و فاجری می‌گردد، و از همین نظر است که جهاد با آن از جهاد با شرک لات و منات، ‌مشکل‌تر و ثوابش عظیم‌تر است، لذا در رد این عقاید فقط بدان‌چه مورد قبول عموم است، مستمسک شده و ضعف آن را ثابت می‌کنیم.

روایات زیارت را علامه مجلسی در جلد ٢٢ بحار الأنوار جمع‌آوری کرده است، اکثر آن روایات بدون سند است بلکه غیر مأثور است، ‌یعنی آن‌ها را هر شخصی به دلخواه خود ساخته است و به صورت زیارت درآورده است. مثلا در زیارت رسول خدا ص می‌نویسد: «وجدت في نسخ قديمة من مؤلفات أصحابنا هذه الزيارة» یعنی: این زیارتنامه را در یک نسخه‌ی قدیمی از تألیفات اصحابمان یافته‌ام. یا آنکه: «زيارة أخرى له  ص أملأها على النصير أدام الله عزه» یعنی: «دیگر زیارتنامه پیامبر ص را علی النصیر، أدام الله عزه املاء کرده است». یا آن‌که می‌نویسد: «رأيت في نسخة قديمة من مؤلفات أصحابنا» این زیارتنامه را در نسخه‌ای قدیمی از تألیفات اصحاب ما یافته‌ام.

در زیارت ائمۀ بقیع   می‌نویسد: «وجدت في نسخة قديمة من أصحابنا زيارة لهم ». یعنی: «دریکی از نسخه‌های قدیم اصحاب ما زیارتنامه ایشان  را یافته‌ام».

و در زیارت امیر المؤمنین ÷ می‌نویسد: «وجدت في نسخة قديمة من تأليفات بعض أصحابنا زيارة أخرى». یعنی: «در نسخه قدیمی از تألیفات یکی از اصحاب ما زیارتنامه دیگری یافته‌ام».

یا در آداب مسجد کوفه می‌نویسد: «وجدت الرواية بخط الأفاضل منقولاً من خط علي بن السكون».

یعنی: «این روایت را به خط یکی از دانشمندان که از دست‌نویس علی بن السکون نقل کرده یافته‌ام».

از این قبیل «وجدتُ، وجدتُ» در این کتاب بسیار است که معلوم نیست نویسندگان و جاعلین آن‌ها چه کسانی بوده‌اند؟!.

بسیاری از زیارت‌های مندرج در این کتاب بدون هیچ سندی، منقول است از کتاب «مزار کبیر» و«مصباح الأنوار» و امثال آن‌ها، و اکثر آن‌ها روایت از غلات (غلوکنندگان) و ضعفاست چون «علی بن أبی حمزه بطائنی» واقفی ملعون و محمد بن سنان غلوکننده مشرک و «عبدالله بن مسعود مذموم» و «بکر بن صالح مطعون مشؤوم» و «عمار بن موسی فطحی» و «یونس بن ظبیان غلوکننده‌ی کاذب» و «احمد بن هلال غلوکننده ملعون» و «‌سیف بن عمیره مطعون ملعون»‌ و «علی بن الحسن فضال فطحی ملعون» و «علی بن حسان کذاب» و...، که شرح حال فضاحت مالامال هریک از آن‌ها را در ذیل احادیث مرویه از آنان آوریم، و آن‌ها که نیامده است، عند اللزوم إن شاء الله می‌آوریم و خوانندگان گرامی را به کتب رجال حواله می‌دهیم.

شاید از کلمه «ملعون» که دنبال نام راویان زیارتنامه‌هاست و تعجب کنید، و گمان کنید که این لعنت‌ها از جانب نویسنده‌ی این رساله است. اینک ما دو تن از این ملعونین را از کتب رجال به شما معرفی می‌کنیم تا بدانید ایشان ملعون خدا و رسول و امام‌اند.

١٧یکی از این راویان، احمد بن هلال عبرتائی است که شیخ، او را در رجال خود: «بغدادی غال» خوانده است و در کتاب «تهذیب الأحکام» در باب وصیت به اهل ضلال فرموده است: «أن أحمد بن هلال مشهور باللعنة والغلو» مشهور است که احمد بن هلال اهل غلو بوده و لعن شده است. و حضرت امام حسن عسکری ÷ توقیعاتی در «لعن» او صادر فرموده است. (تنقیح المقال،١/٩٩).

١٨از جمله آنها، یونس بن ظبیان است که داستان یافتن قبر امیرالمؤمنین ÷ را به همراهی صادق ÷ روایت کرده است، و زیارت‌های دیگر در بحار از او روایت شده است. غضائری درباره او می‌نویسد: «يونس بن ظبيان كوفي غال وضاع الـحديث» روى عن أبي عبدالله ÷ لا يلتفت إلى حديثه». یعنی: «او غلوکننده و حدیث ساز است و نباید به حدیث او اعتناء کرد».

و رضا ÷ درباره او فرموده است: «لعن الله يونس بن ظبيان ألف لعنة، تتبعها ألف لعنة، كل لعنة تبلغك قعرجهنم، أشهد ما ناداه إلا الشيطان أما أن يونس مع أبي الـخطاب في أشد العذاب مقرونان». یعنی: «خدا لعنت کند یونس بن ظبیان را هزار لعنت که دنباله هر لعنتی هزار لعنت باشد که آن لعنت‌ها تو را به قعر جهنم برساند، ‌گواهی می‌دهم که او را جز شیطان ندا (صدا) نداده، یونس با أبی الخطاب شدیدترین عذاب‌ها را باهم قرین‌اند»[٣١٢].

فضل بن شاذان در کتاب خود گفته است که: «الكذابون الـمشهورون: أبو الـخطاب ويونس بن ظبيان ويزيد الصايغ ومحمد بن سنان». یعنی: «دروغگویان مشهور عبارت‌اند از: أبو الخطاب و یونس بن ظبیان و یزید صایغ و محمد بن سنان»[٣١٣].

اینان از جمله کسانی هستند که برای ما آن زیارتنامه‌ها را ارمغان آورده‌اند و برای آیت الله العظمی آن‌گونه حجت‌های قوی در خصوص تصرف و تدبیر امامان در کون و مکان پنداشته شده‌اند!.

غافل از آن‌که از چنین اشخاص گمراه و شیاطین مضلین (گمراهی) این چنین گفته‌ها را، شخص مسلمان نباید بپذیرد. بلکه حتی اگر العیاذ بالله خود امامان مستقیماً چنین کلماتی بر زبان آورند (که صد البته نمی‌آورند) به دستور خدای سبحان و آیات محکمه قرآن و فرموده‌ی خود امامان نباید آن‌ها را بپذیریم، زیرا این گفته‌ها کفر است و از هرکه باشد، چنان‌که خودشان فرموده‌اند: «والله لو ابتلوا بنا وأمرناهم بذلك لكان الواجب أن لا يقبلوه». یعنی: به خدا سوگند اگر اینان به وسیله‌ی ما، آزمایش و مبتلی شده بودند و ما ایشان را امر می‌کنیم که این‌گونه مطالب را از ما بپذیرند بر آن‌ها واجب بود که آن مطالب را از ما نپذیرند! (فرمایش حضرت صادق)[٣١٤].

پس مطلب چگونه خواهد بود، درحالی که آن بزرگواران، آن‌قدر تأکید و اصرار کرده‌اند که این کفریات از کسی پذیرفته نشود و گویندگان آن‌ها را لعن و نفرین کرده‌اند، چنانچه پاره‌ای از آن‌ها قبلاً گذشت، و پاره‌ای خواهد آمد إن شاء الله تعالی.

یکی از کتبی که در موضوع زیارت نوشته شده و در آن مطالب خلاف قرآن فراوان است کتاب «کامل الزیارات» تألیف: «جعفر بن محمد بن قولویه» قمی است که مشهور و مقبول قرار گرفته‌اند.

در این کتاب مطالبی است که هرگز مسلمان معتقد به خدای سبحان و محیط بر کون و مکان و مهیمن بر زمین و آسمان نمی‌تواند آن‌ها را بپذیرد. ما به یکی دو نمونه از آن در این‌جا اکتفاء می‌کنیم:

١- در کامل الزیاره (چاپ جدید، ص ١١٣) از یونس از صفوان جمال حدیثی است که او گفته: «هنگامی که حضرت صادق ÷ به حیره تشریف آورد، به من فرمود: دلت می‌خواهد بر سر قبر حسین حاضر شوی؟ گفتم: تو او را زیارت می‌کنی، فدایت شوم؟ فرمود: چگونه او را زیارت نکنم درحالی که خدا در هر شب جمعه با ملائکه و پیغمبران و اوصیاء به سوی او هبوط می‌کنند، و محمد ص که افضل انبیاء است و ما که افضل اوصیاء هستیم. پس صفوان گفت: فدایت شوم، پس در هر جمعه او را زیارت کنم تا درک زیارت پروردگار کرده باشم؟ فرمود: آری، ای صفوان ملازم این معنی باش تا زیارت قبر حسین ÷ برای تو نوشته شود»!.

هرچند روات این حدیث مجاهیل و غلات هستند که یکی از آن‌ها یونس است که شرح حال او قبلا گذشت، اما به هر صورت، ‌این کفریات از قلم عالمی باقی مانده است که در محیط شیعه محترم است! و ناچار در عامه مورد قبول است! در این حدیث کم مانده است که نعوذ بالله، بگوید خدا با عباء و ردا به زیارت مشرف می‌شود!.

اینها مطالبی است که هرکس ادنی (کمترین) شعوری داشته باشد مى‌داند علاوه بر کفربودن موجب غرور اکثر مردم است و همین‌هاست که گستاخی و جر‎أت می‌دهد که کسانی با یک زیارت مثلا شب جمعه که در آن با خدا ملاقات مى‌کنند و شاید مصافحه‌ای هم به عمل بیاید! و با انبیاء نیز، آن‌گاه چنین کسی دیگر عزیز خداست و هرچه کرد امید عفو دارد، چنان‌که معلوم و مشهود است که غالب فساق و فجار به طمع شفاعت و ثواب زیارت و به غرور شیطان مرتکب اعمالی می‌شوند که حتی مادیون (ماده‌پرستان) و ملحدان هم مرتکب این اعمال نمی‌شوند یا کم‌تر می‌شوند.

٢- باز هم در صفحه ٦٧ به بعد باب ٢١ و ٢٢ از صادق ÷ چنین روایتی آورده است: «هنگامی که رسول خدا ص در منزل فاطمه‘ بود وحسین در دامن آن حضرت بود، ناگهان به گریه درآمد و به سجده افتاد، ‌آن‌گاه فرمود: ای فاطمه ای دختر محمد، همانا که خدای علی أعلی (بلندمرتبه) در این خانه و در همین ساعت بر من نمایان شد در نیکوترین صورت، پس گفت: ای محمد، آیا او را دوست می‌داری؟ گفتم: ای پروردگار من، او روشنی چشم من و ریحانه‌ام و میوه دلم و پرده مابین چشم من است، پس در حالی که خدا دست خود را بر سر حسین ÷ گذاشه بود، ‌فرمود: ای محمد مبارک باد این مولود و برکات من بر او باد».

از این قبیل احادیث درکتب شعیه بسیار است، با این‌که مخالف با مذهب بلکه مخالف با ضروریات اسلام است، با این‌که عمل زیارت چنان‌که گفتیم در کتاب خدا عملی مأمور به نبوده و در سنت صحیح رسول الله ص از آن اثری نیست، ‌و مسلمین صدر اول هیچ‌گونه عنایتی به این قبیل امور نداشته مثلا هیچ شنیده نشده است که در زمان رسول خدا ص هیچ مسلمانی برای زیارت اموات أعم از شهداء و صلحاء به مشهدی مسافرت کند یا بعد از رسول خدا ص مسلمانی به زیارت قبر او به قصد زیارت بیاید یا قبری از شهیدی و یا صالحی تعمیر شود، بلکه ضد آن توصیه شده است. حتی قبر بزرگانی مانند حمزه سیدالشهداء متروک[٣١٥] و قبر ابراهیم ÷ فرزند رسول‌خدا ص که در زمان حیات آن حضرت فوت نمود طبق روایات وارده در تهذیب پس از یکی دو سال، قبرش نامعلوم گشت و قبر فاطمه‘ دختر رسول خدا ص مجهول و قبر امیر المؤمنین ÷ ناپیدا بود و مدت‌ها مورد توجه و محل اجتماع نبوده است. چرا؟ گرچه فلسفه‌بافان برای هرکدام از اینها علت‌هایی بدون دلیل و سند، به خیال و سلیقه خود بافته‌اند! اما حقیقت آن است که آن بزرگواران نیز دعای رسول خدا ص را در هنگام وفات شنیده بودند که: «اللهم لا تجعل قبري وثناً يُعبد» «خدایا قبر مرا بتی قرار مده که پرستیده شود». و علاقه داشتند که آن دعا مشمول قبور ایشان نیز شود.

به راستی چرا بیش از صد و بیست و چهار هزار پیامبر که خداوند فرستاده است فقط قبر سه نفر از آنان معلوم است؟ اگر زیارت قبر آن قدر ثواب دارد چرا از قبور انبیاء اثری نیست؟ آیا حضرت داوود ÷ کمتر از امام‌زاده داوود است؟ و یا حضرت الیاس کمتر از امام‌زاده علی عباس؟!.

احادیثی هم که درباره‌ی زیارت جمع شده است غالباً مخالف یکدیگر است مثلا در حدیثی، زیارت حضرت سیدالشهداء معادل با نود حج با رسول الله ص است (در حالی که رسول خدا ص بعد از نزول آیه حج بیش از یک حج انجام نداده است) و در بعضی احادیث خیلی بیشتر از نود حج تا دو میلیون حج آمده است!!؟

اما در «قرب الاسناد» روایتی از «حنان بن سدیر» منقول است که گفت به صادق ÷ عرض کردم: «ما تقول في زيارة قبر الحسين  ÷ فإنه بلغنا عن بعضكم أنه قال تعدل حجة وعمرة؟ قال فقال: ما أصعب هذا الحديث! ما تعدل هذا كله، لكن زوروه ولا تجفوه وإنه سيد شباب الشهداء وسيد شباب أهل الجنة وشبيه يحيى بن زكريا».

خلاصه حدیث آن است که: حنان می‌گوید به حضرت صادق ÷ عرض کردم در زیارت حسین ÷ چه می‌فرمایی؟ همانا که از بعضی از شما اهل بیت به ما رسیده است که زیارت آن حضرت معادل یک حج وعمره است! حضرت فرمود: این حدیث خیلی مشکل است، خیر و ثواب زیارت او آن‌قدر نیست، ‌لکن شما او را زیارت کنید زیرا او سید شهیدان و سید جوانان بهشت و شبیه یحیی بن زکریا است.

یکی از مشکلات این احادیث آن است که با این‌که از ائمه علیهم السلام آنقدر فضیلت در زیارت ائمه علیهم السلام وارد شده اما از طرف خود امامان علیهم السلام اقدامی به این عمل که آن همه فضیلت برای آن قائل شده‌اند، صورت نگرفته است! ‌مثلا در روایات وارد شده که از جواد ÷ در مورد زیارت رضا ÷ پرسیده شد، که آیا معادل با هزار حج است؟ حضرت فرمود: معادل با هزارهزار (یک میلیون) حج است! یعنی از هزار برابر هم بالاتر است، خوب عملی که آن‌قدر ثواب دارد، چرا خود جواد ÷ آن را حتی برای یک بار انجام نداد تا حجتی قوی باشد بر آن حدیث یا به خوبی این عمل؟ زیرا آن جناب که در این‌باره عذری نداشت، و زمانش هم زمان تقیه نبود و قدرت مالی هم بر این عمل داشت، زیرا داماد خلیفه وقت (مأمون) و در قصر او عزیز و محترم بود، و مأمون هم که به شیعیان متمایل بود و از این عمل بدش نمی‌آمد، به علاوه حق پدری که رضا بر جواد ÷ داشت واجب می‌نمود که با این همه فضیلت یک زیارت، اقلا از جانب آن حضرت، ‌صورت گیرد و هم‌چنین جواد ÷ به زیارت امیرالمؤمنین ÷ نرفته است، ‌با این‌که قریب هیجده سال در قرب جوار آن حضرت یعنی در بغداد بوده است. و چون می‌دانیم که قبر امیرالمؤمنین ÷ را هارون الرشید پیدا کرده و تعمیر نمود، قطعاً هم هارون و هم مأمون بسیار خوشحال می‌شدند که این قبه و بارگاهی که به نام امیرالمؤمنین ÷ ساخته‌اند مورد توجه مردم مخصوصاً امامانی که از فرزندان آن حضرت هستند، ‌قرار گیرد. اما متأسفانه از کاظم ÷ تا آخرین امام، ‌هیچ‌کدام این مزار را زیارت نکرده‌اند، با آن‌همه فضیلت که برای این عمل از جانب ایشان نقل شده، یعنی به آن بزرگواران نسبت می‌دهند.

آیا این‌ها مطالبی نیست که مورد دقت و توجه طالبان حقیقت قرار گیرد؟

آیا حجتی از کتاب خدا و سنت عملی رسول الله ص و ائمه علیهم السلام بر این اعمال هست؟! آیا اموال و اوقاتی که صرف اعمالی می‌شود که از طرف خدا و رسول او، دستوری در آن باب نرسیده است، مورد مؤاخذه قرار نخواهد گرفت؟ با آن همه کفریاتی که در این زیارتنامه‌ها هست؟

آیا اعمالی که سند صحیحی برای آن نمی‌توان یافت و اقوالی که از یک مشت کذاب غلوکننده و شرحی که گذشت،‌ صادر شده، آن‌قدر قوی است که باید آن را برخلاف قرآن و بر ضد تعلیمات آن، به کار برد؟

اینها سؤالاتی است که باید هر عاقلی از خود و از هر کس که به جواب صحیح آن قادر باشد، بپرسد آیا امر آخرت آن‌قدر سرسری و غیر قابل اعتناء است که به هرچیزی می‌توان اعتماد کرد؟

شما اگر یک اسکناس بیست ریالی داشته باشید که در آن اندک خدشه‌ای تصور کنید بدون رسیدگی و تحقیق به درستی آن جرأت نمی‌کنید که آن را به بازار برده و در مقابل آن چیزی خریداری کنید، پس چگونه یک مشت موهومات و خرافات را به عنوان توشه‌ی روز قیامت، ‌برای روز سخت لا ينفع مال ولا بنون، ذخیره می‌کنید و اصلا در صدد تحقیق و تکذیب و تصدیق آن نیستید؟! واقعا عجیب است!.

از خدای متعال توفیق خود و جمیع مسلمین را در هدایت به راه راست و درست مسألت می‌کنم.

إنه قريب مجيب وصلى الله على محمد وآله الطاهرين.

حیدر علی قلمداران

از خواننده التماس دعا دارم.

***

[٣٠٥]- در مذاهب منسوخه مثل مذهب بودا، بر این عقیده‌اند که تمثال و مجسمه بودا نماینده موجودی است زنده و دانا و داراى شخصیت فوق طبیعی که مناجات‌ها را می‌شنود و دعا‌ها را اجابت می‌کند، و معتقدند که تکرار دعاها بر اجر و ثواب شخص می‌افزاید. (تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص١٤٦).

[٣٠٦]- پرستش اموات در مذاهب قدیمه و خاموش باطله، به شدت معمول بوده، چنانکه اقوام بدوی شیخ و رئیس قبیله را پس از دفن، ‌حاکم بر مقدرات خویش پنداشته و برای رؤسای خود در عالم دیگر نیرویی مافوق انسانی بسیار مهم و هولناک تصور می‌کردند که آن‌ها می‌توانند مانع و مزاحم یا یار و مددکار زندگان شوند (تاریخ جامع ادیان، ص٨). تایلور گفته است: نزد اقوام بدوی، سراسر عالم، از موجودات روحی که بر عالم احاطه و تصرف دارند پر است، ‌و چون آن‌ها را مرکز نیروی غیبی می‌دانند، تمام سرنوشت خود را به دست آن‌ها ‌سپرده و اعمالی که نسبت به آن‌ها به جا می‌آورند، ‌در اطراف جهان هم اکنون به شکل‌های مختلف و مظاهر بی‌شمار ملاحظه می‌شود!.

[٣٠٧]- ولی برای فایده‌ی بیشتر، فصل مربوط به «تعمیر قبور در اسلام» را به سبب تناسب کامل آن با مطالب این جزوه، به عنوان ضمیمه، ‌در آخر این کتاب البته با اصلاح و تهذیبی مختصر، ‌آورده‌ایم.

[٣٠٨]- مناسب است در این‌جا مطلبی از «مهاتماگاندی» نقل کنم. امیدوارم که کلام او حق‌جویان منصف را به اندیشه وادارد و موجب شود که به خود آیند. وی می‌نویسد: «در بریده‌ی روزنامه‌ای که یکی از روزنامه‌نویسان برایم فرستاده بود خبری خواندم که در دهکده‌ای معبدی ساخته‌اند و در آن مجسمه‌ای از مرا گذارده‌اند و ستایش می‌کنند، من این عمل را یکی از ناپسندترین صور بت‌پرستی می‌شمارم، کسی که این معبد را بنا کرده ثروت خود را به هدر داده و آن را در راه نامناسبی به کار برده است و روستاییانی که به آن معبد کشیده شده‌اند، گمراه گشته‌اند و خود من هم مورد توهین قرار گرفته‌ام زیرا سراسر زندگی من در آن معبد به صورت کاریکاتور و مسخره منعکس شده است. معنی و مفهومی که من برای ستایش بیان کرده‌ام به کلی دگرگون شده است نقل طوطی‌وار جمله‌های «گیتا» (از کتب مقدسه دین هندو) ستایش این کتاب مقدس نخواهد بود، بلکه ستایش واقعی آن است که تعلیمات آن دنبال گردد. یک فرد هم وقتی واقعا مورد ستایش قرار می‌گیرد که جنبه‌های مثبت زندگیش مورد سرمشق واقع شده و دنبال گردد. مذهب «هندو» از زمانی که به سطح ستایش تصویرها فرو افتاد و شکل بت‌پرستی پیدا کرد، صورتی منحط به خود گرفت، در واقع تنها خداوند از قلب اشخاص خبر دارد و به این جهت مطمئن‌ترین راه آن است که هیچ شخصی چه زنده و چه مرده، ‌مورد ستایش قرار نگیرد برایم موجب مسرت تسکین‌دهند‌ای خواهد بود اگر صاحب آن معبد مجسمه مرا از آن‌جا بردارد و ساختمان معبد را کانونی برای ریسندگی اختصاص دهد تا فقیران در آن‌جا با ریسندگی برای خود مزدی بگیرند و دیگران به نشان فداکاری در آن‌جا کار کنند. چنین اقدامی عمل‌کردن به تعلیمات «گیتا» و ستایش واقعی آن و هم‌چنین احترام گذاردن و ستایش من خواهد بود. (همه مردم برادرند) مهاتماگاندی، ‌ترجمه «محمود تفضلی» انتشارات امیر کبیر، ‌ص ٨٥ و ٨٦. وقتی کسانی چون «گاندی» که معتقد به دینی غیر توحیدی بوده است، این چنین درهدف خویش مستغرق باشد، ‌پس مدعیان حب آل رسول خدا ص درباره‌ی پیامبر و ائمه   و فرزندانشان که داعی إلی الله و معلم احکام الهی و در هدف خویش که همان هدایت مردم و کسب رضای پروردگار است، ‌فانی بوده‌اند. چه می‌گویند؟! آیا آنها را به اندازه امثال «گاندی» مستغرق در هدف خویش نمی‌دانند اگر گاندی از این‌گونه کارها خشنود نمی‌شود، ‌چگونه ممکن است معلمین بزرگ «توحید» از چنین اعمالی خشنود شوند؟ أفلا تعقلون (آیا عقل‌تان را به کار نمی‌گیرید؟) قطعا آنان بیش از دیگران آرزو دارند که پیروانشان به جای حضور بر مرقدشان و مداحی از آنان، ‌عقاید خویش را با قرآن، مطابقت داده و به احکام الهی واقعاً عمل کنند.

[٣٠٩]- منظور ایشان، مرحوم آيت الله شيخ محمد حسن شريعت سنگِلجی (١٨٩٠م – ١٩٤٣م) می‌باشد؛ ايشان در زمان شاه رضا خان پهلوی از علمای مصلح شیعه در ایران بود. از جمله داعیان اصلاح عقاید و سلوک بود و به ترک بدعت و رسوم آمیخته به شرک و رایج در میان شيعيان در عصر و زمان خود و نیز بازگشت به راه و روش قرآنی و توحید پاک و خالص فرامی¬خواند. وی در این زمینه کتاب «توحید عبادت» را تالیف نمود که در موضوع و محتوا با کتاب «التوحید» شیخ محمد بن عبدالوهاب تطابق داشت. همچنین کتاب «كليد فهم قرآن»: (مفتاح فهم القرآن) و کتاب¬های دیگری نیز به رشته تحریر درآورد و کتاب¬های وی چندین بار چاپ شده است. (دكتر سعد رستم)

[٣١٠]- منظور ايشان، محقق فاضل آیت الله صالحی نجف آبادی (رح) از علمای مصلح معاصر امامیه در ایران می¬باشد. در نجف آباد از روستاهای شهر اصفهان در حدود سال¬های ١٩٢٣م متولد شد. علوم دینی را در مقطع سطح، در اصفهان فراگرفت سپس به قم منتقل شد و مطالعات عالی (درس خارج) را در قم نزد علمای آن تکمیل نمود و یکی از اساتید حوزه علمیه شد. سپس به تالیف کتاب¬های ارزشمندی روی آورد که مشهورترین آنها «شهيد جاويد» یا همان (الشهيد الخالد) می¬باشد که منظور وی از شهید جاوید، امام حسین ( بود؛ این کتاب را حدود چهل سال پیش منتشر کرد و در آن به آرای موافق و مخالف در باب نفی علم غیب از امام حسین پرداخت و او را مجتهدی انقلابی معرفی نمود که برای برپایی حکومت اسلامی به پا خواسته و در این راه شهید شده است. جمع بزرگی از فقهای امامیه ردودی بر او نوشتند. وی در واکنش به این اعتراضات، کتاب «عصای موسی» را تألیف نموده و تمام اعتراضات آن‌ها را پاسخ داد. شیخ صالحی نجف آبادی در سال گذشته یعنی ٢٠٠٦م به رحمت حق شتافت بدون اینکه عنایت لازم در حق عالم فاضلی چون او از سوی جز اندکی از مردم متوجه وی باشد. (دكتر سعد رستم)

[٣١١]- منظور، آیت الله العظمی سید ابوالفضل بن الرضا برقعی  / می¬باشد. او در سال ١٣٢٩ یا ١٣٣٠ هـ ق ١٩١١م در قم متولد شد. در قم مشغول تحصیل شد تا اینکه به درجه اجتهاد و مرجعیت رسید و به عنوان امام و دعوتگر به تهران منتقل شده و در یکی از مساجد آن مشغول به فعالیت شد و کتاب¬ها و رسایل زیادی به رشته تحریر درآورد. از نیمه عمر فعالیت خود را متوجه اصلاح نمود و به یکی از مشهورترین داعیان اصلاح و تجدید دین تبدیل شد. وی به بازنگری در بسیاری از عقاید و اعمال شیعه امامیه حتی اساسی-ترین آن‎ها پرداخت. به عنوان مثال در رد اندیشه غیبت و و وجود مهدی منتظر کتاب «بحث علمي في أحاديث المهدي» و در رد فضایل زیارت عتبات کتاب «خرافات وفور در زيارات قبور»: (یا همان الخرافات الكثيرة في زيارات القبور) و در رد اندیشه ولایت تکوینی کتاب «درسى از ولايت» (یا همان: درس من الولاية) نگاشت. و نیز در باب تحریم متعه (ازدواج موقت) و نقد احادیث کتاب اصول کافی نوشته کلینی کتابی با عنوان «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» تألیف کرده است و این بخشی از تالیفات وی می¬باشد. وی از سوی برخی از متعصبین با تروری ناکام مواجه شد و مدتی نیز به زندان افتاد. او در سال ١٤١٢هـ ق، ١٩٩٢م در تهران وفات کرد. تعلیقات وی در این کتاب با ذکر نام «برقعی» نیز مشهود می¬باشد. (دكتر سعد رستم)

[٣١٢]- رجال کشی /ص ٣٠٩.

[٣١٣]- رجال کشی /ص ٤٢٨ و ٤٥٧ – رجال ابن داوود / ص٥٠٧.

[٣١٤]- رجال کشی / ص١٩٦.

[٣١٥]- قابل بسی دقت و تأمل است که در زمان رسول خدا  ص و صحابه بزرگوار نه تنها قبر هیچ یک از اولیاء و بزرگان و شهداء اسلام تعمیر نشد بلکه هم‌چنان متروک و مهجور ماند، ‌علاوه بر آن چنانکه از کتب سیر و اخبار معتبر به دست می‌آید چون «مغازی و اقدی» (ص ٢٨٩) و تفسیر علی بن ابراهیم قمی (ص١١٢چاپ قدیم) و بحار الانوار (٦/ ٦٤٢،‌ چاپ سربی) رسول خدا ص در مورد دفن حمزه سیدالشهداء عموی بزرگوار خود که سید و سالار شهیدان راه خدا در غزوه احد بود، فرمود: «لولا أن یحزن ذلك نسائنا لترکناه للعافة یعني السباع والطیور حتى یحشر یوم القیامة من بطون السباع والطیر» «اگر نه این بود که زنان ما ناراحت و محزون می‌شوند، ‌جنازه حمزه را می‌گذاشتیم تا درندگان و مرغان بخورند تا در روز قیامت حمزه از شکم درندگان و مرغان محشور شود!». آری رسول خدا ص می‌خواهد جنازه حمزه از شکم درندگان محشور شود اما مرده‌پرستان برای امثال آن بزرگوار گنبد زرین و ضریح سیمین می‌سازند!.