مقدمه
در کتاب «راه نجات از شر غلاة» پنج بحث به میان آوردهایم که یک بحث آن موضوع زیارت است زیرا غالیانِ این زمان در ادعای خود به ولایت تکوینی و تصرف چهارده معصوم[٢٢٦] به ملکوت زمین و آسمان به پارهای از فقرات زیارتنامهها تمسک جستهاند؛ چون فقرۀ: «السلام عليكم يا عين الله الناظرة ويده الباسطة» «سلام بر شما ای چشم بینای خداوند و ای دستش که آنرا میگشاید». و امثال آن، از این رو ناگزیریم که در اصل مسألهی «زیارت» و مشروعیت آن به طریق علمی به تحقیق بپردازیم:
مسلم است که «زیارت» بدین کیفیت در دین مقدس اسلام حقیقتی ندارد و قطعاً از احکام «ما أُنزِلَ به الكتابُ وأُرسِلَ به الرسولُ» نیست و هیچ پیغمبری در شریعت خود حکمی برای زیارت نیاورده و در هیچ دینی از ادیان حقۀ إلهی، عبادتی به عنوان زیارت قبور تشریع نشده است. شاهد این مطلب کتب موجودهی آسمانی و عدم وجود قبور انبیای بیشمار إلهی و نوادگان آنان است. و کتاب مجید و فرقان حمید نیز نه تنها در هیچ آیـهاى اشاره بدین عمل ندارد بلکه به صراحت و اگر نه، به کنایت از این عمل مذمت نیز شده است. چنانکه میفرماید: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣ ثُمَّ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٤﴾ [التکاثر: ١، ٤] یعنی: «شما را تفاخر و فزونیجویی تا آن حد مشغول و واله کرده است که قبرستانها را زیارت کنید، نه چنین است که به زودی خواهید دانست. آری به زودی خواهید دانست»[٢٢٧].
اگر روزی هم زیارت مرقد اولیاء برای رضای خدا بوده، باری امروز اکثراً برای اعمالی است که مورد نهی شرع که سبب ملامت و مذمت خدای اکبر و موجب حسرت و ندامت در روز محشر است زیرا چنانکه گفتم در کتاب خدا، زیارت از ابتدای بعثت حضرت ختمی مرتبت ص مورد نفرت و کراهت شریعت بوده است. چنانچه فقره متواتره: «قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ»[٢٢٨] بر این مدعی دلیلی روشن و برهانی متقن است. و اگر جملهی بعد از آن مورد استناد مدعی قرار گیرد که مقام رسالت پس از نهی امر بعد الحظر فرموده است که: «أَلاَ فَزُورُوهَا فَإِنَّهَا تُذَكِّرُکُمْ الْآخِرَةَ (الـموت)»[٢٢٩]. «اکنون قبرستانها را زیارت کنید که آن آخرت (مرگ) را به یاد شما میآورد».
در جواب میگوییم:
بدیهی است اینگونه زیارت قبور که انسان را به یاد مرگ و آخرت میافکند در این زیارتگاههای پرجلال و جبروت و آراسته به انواع زینتهای دنیا از ضرایح سیمین و گنبدها و نیز گلدستههای زرین و ایوانهای طلا و آئینهکاری و فرشهای گرانبها و لوسترها و شمعدانهای زیبا، نه تنها خاصیت تذکر آخرت و یاد مرگ را ندارد، بلکه تماشای آنها خود محرکی قوی برای جمعآوری زینتها و توجه شدید به دنیاست. به علاوه دستور شارع در این مسأله منحصر به زیارت قبرستانهای مؤمنین نیست بلکه زیارت قبور مؤمنین و کفار در آن مساوی است زیرا هر دوی اینها انسان را به یاد مرگ و آخرت میافکند به شرط آن که از حد قبرستان تجاوز نکند و به سرحد عالیترین بنای باشکوه و عظمت نرسد، چنانکه رسیده است. و اگر معتقدین، مفهوم مخالف آیهی شریفهی ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ﴾ [التوبة: ٨٤] «ابداً بر یکی از ایشان (منافقین) که مرده است نماز مگذار و بر قبرش نایست» را که رسول خدا ص را از نماز بر منافق و قیام بر قبر او نهی میفرماید، دلیل بر مدعای خود گیرند که بنابراین میتوان بر قبر مؤمن قیام کرد! اگر طالب حق باشند و تشبث غریقانه نکنند، میدانند که مراد از قیام بر قبر در این آیهی شریفه، عملی است که پس از انجام نماز میت صورت میگیرد و به هر کیفیتی که باشد اصلاً ناظر به زیارت نیست زیرا بلافاصله بعد از نماز میت قیام به قبر که همان پرداختن به دفن است میباشد، چنانکه گویی: قام علی الأمر = به کار اقدام کرد.
صرف نظر از نبودن چنین عملی در هیچ دینی و آیینی از شرایع حق الهی[٢٣٠] و عدم وجود چنین حکمی در کتاب و سنت اسلامی، تاریخ مسلمین صدر اول و سیرهی نبوی نیز از وجود چنین عملی خالی و بیخبر است تا جایی که پس از گذشت بیش از سی یا چهل سال از رحلت رسول بزرگوار همین که عایشه زوجهی رسول خدا ص در زمان حکومت معاویه به زیارت قبر برادرش «عبد الرحمن بن ابی بکر» رفت مورد ملامت و نهی صحابهى پیغمبر و مسلمانان قرار گرفت که چرا مرتکب عملی شده است که رسول خدا ص از آن نهی فرموده است[٢٣١].
پس این عمل، در صدر اول هرگز رخ نداده است و شعبی (ابوعمرو عامر بن شراحیل الکوفی متوفای ١٠٤ هجری) که خود از دانشمندان بزرگ اسلامی است و بیش از صد و پنجاه تن از صحابهى رسول خدا ص را دیده، و از آنان حدیث اخذ کرده، بقول «ابن بطال» همواره میگفت: «لولا أن رسول الله ص نهى عن زيارة القبور لزرت قبر النبي ص». «اگر نه این بود که رسول خدا ص از زیارت قبور نهی فرموده است من قبر پیغمبر ص را زیارت میکردم»[٢٣٢].
روایات دیگر نیز متضمن این حقیقت است نه تنها زیارت قبور عبادت نیست بلکه مورد نهی شریعت است، چنانکه عبد الرزاق الصنعانی شیعی در کتاب گرانقدر خود «المصنف» چنین آورده است: «عبد الرزاق عن معمر عن قتادة أن رسول الله ص قال: من زار القبور فليس منا». «کسی که قبرها را زیارت کند از ما [= مسلمانان] نیست»[٢٣٣].
یعنی تا گذشت صد سال از هجرت، زیارت فردی بدین کیفیت، وجود نداشت. ما نمیدانیم این بدعت در چه زمانی در میان مسلمین شایع و در شیعه رایج گشته است؟ و اینکه گفتهاند اولین کسی که اباعبد الله الحسین ÷ را در کربلا زیارت کرده است «جابر بن عبدالله انصاری» صحابی بزرگوار رسول خدا ص بوده است، با وجود کثرت راویان کذاب و غالیانِ بیحد و حساب نمیتوانیم چنین روایاتی را قبول کنیم و مستند سخن قرار دهیم و به فرض صحت این خبر به هیچ وجه معلوم نیست که آن جناب آن قبر شریف را به عنوان یک عمل عبادی زیارت کرده باشد زیرا در آن زمان، مرقد آن امام همام ÷ فاقد بنا و ضریح و... بوده و اعمالی که امروزه زائرین در حرم و بارگاه آن حضرت انجام میدهند از قبیل طواف و عرض حاجات و استشفاع و...، آن بزرگوار انجام نداده است، بلکه حداکثر میتوان گفت جابر بر مرقد سیدالشهداء ÷ برای آن حضرت به درگاه پروردگار حی قیوم دعا کرده است. به هر صورت این واقعه را نمیتوان دلیلی محکم و مدرکی معتبر برای شدّ رحال به زیارت قبور محسوب کرد.
اینک، برای تأیید این معنی و اثبات این مدعا که «زیارت قبور» در نظر شرع اسلام، امری ممدوح و مورد توجه نبوده و از حقایق شرعی نیست، بلکه به دلالت روایت وارده مورد انکار و برائت و بیزاری رسول مختار ص و اصحاب بزرگوار آن حضرت در صدر اسلام بوده و حدأقل امری مأمور به آن نبوده است، اخبار و آثاری از کتب معتبره به طور مختصر از نظر خوانندگان منصف و صاحبنظر میگذرانیم:
١- چنانکه گذشت، در کتاب شریف «المصنف» عبد الرزاق صنعانی (متولد ١٢٦هـ) که از قدیمیترین کتابهای اخبار اسلامی و مؤلف آن معاصر أئمه علیهم السلام از زمان حضرت صادق ÷ تا زمان حضرت جواد ÷ و به تصریح علمای رجال، شیعیمذهب، بوده آمده است:
«عبد الرزاق عن معمر عن قتاده: «أن رسول الله ص قال: من زار القبور فليس منا». رسول خدا ص فرموده: «هرکه قبر ها را زیارت کند از ما نیست!».
٢- حاکم نیشابوری به اسناد خود از عبدالله بن عمرو بن العاص[٢٣٤] روایت میکند که گفت: «قَبَرْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص رَجُلًا، فَلَمَّا رَجَعْنَا وَحَاذَيْنَا بَابَهُ إِذْ هُوَ بِامْرَأَةٍ لَا نَظُنُّهُ عَرَفَهَا، فَقَالَ: «يَا فَاطِمَةُ! مِنْ أَيْنَ جِئْتِ؟» قَالَتْ: جِئْتُ مِنْ أَهْلِ الْمَيِّتِ رَحِمْتُ إِلَيْهِمْ مَيِّتَهُمْ وَعَزَّيْتُهُمْ. قَالَ: «فَلَعَلَّكِ بَلَغْتَ مَعَهُمُ الْكُدَى؟» قَالَتْ: مَعَاذَ اللَّهِ! أَنْ أَبْلَغَ مَعَهُمُ الْكُدَى، وَقَدْ سَمِعْتُكَ تَذْكُرُ فِيهِ مَا تَذْكُرُ، قَالَ: «لَوْ بَلَغْتِ مَعَهُمُ الْكُدَى مَا رَأَيْتِ الْجَنَّةَ حَتَّى يَرَى جَدُّ أَبِيكِ». (وَالْكُدَى: الْـمَقَابِرُ). «ما با رسول خدا ص مردی را که مرده بود در قبر نهادیم، چون برگشتیم و محاذی و برابر خانهی آن میت رسیدیم ناگاه با زنی برخورد کردیم که گمان میکنم رسولخدا ص او را شناخت، پس فرمود: ای فاطمه، از کجا میآیی؟ آن زن گفت: از نزد خانوادهی این میت، برای ترحیم و تعزیت ایشان رفته بودم، رسول خدا ص فرمود: مبادا با ایشان به قبرستان رفته باشی؟ زن گفت: معاذالله که من با ایشان تا قبرستان رفته باشم در حالی که تو در این باب آنچه را که باید، تذکر دادهای! رسول خدا ص فرمود: اگر با ایشان به قبرستان رفته بودی دیگر بهشت را نمیدیدی! تا آنگاه که جد پدرت [که بتپرست بود] آن را ببیند»[٢٣٥]. یعنی محال بود که به بهشت وارد شوی.
این حدیث شریف این را میرساند که زیارت قبور در ابتدای اسلام تا چه حد در نظر شارع مکروه و منفور بوده است.
٣- روایات و احادیثی که در نهی از زیارت قبور در ابتدای بعثت از جانب پیامبر ص مأثور است، هرچند در آخر فرمود: «إني نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها…» که برای عبرت اجازه فرموده، این مطلب در کتب عامه و خاصه حتی در مسند زید بن علی از امیر المؤمنین ÷ منقول است که: «نهانا رسول الله ص عن زيارة القبور». پیامبر ص ما را از زیارت قبور نهی فرمود[٢٣٦].
٤- همچنین از طریق عامه و خاصه آمده است که رسول خدا ص فرمود: «لعن الله زوّارات القبور»[٢٣٧] که زنان زائرهی قبور را لعنت کرده است.
٥- و نیز مورد اتفاق مسلمین است که رسول خدا ص مکرراً میفرمود: «لا تتخذوا قبري عيداً»[٢٣٨]. «قبرم را محل آمد و شد قرار ندهید».
که شرح بیشتر آن إن شاءالله خواهد آمد.
٦- احادیث لرزانندهای است که نهی شدید و کراهت عظیم این عمل را متضمن است چون حدیث شریف «عطاء بن یسار» از پیغمبر بزرگوار ص که بارها با عجز از دربار پروردگار میخواست که: «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ قَبْرِي وَثَناً یُعْبَدُ». «بار خدایا، قبر مرا بتی قرار مده که پرستیده شود». آنگاه شدت غضب خدا را متوجه قومی میکند که قبور انبیاء را مسجد کردند[٢٣٩].
٧- مضمون حدیث عایشه است که میگوید: رسول خدا ص از آن بیم داشت که قبرش مسجد شود بدین جهت از ابراز قبر خود کراهت داشت. «لولا ذلك لأبرز قبره إلا أنه خشي أن يُتَّخَذَ مَسْجِداً»[٢٤٠].
٨- بیاعتنایی پیغمبر خدا ص و اصحاب بزرگوارش به قبوری که در آن زمان از انبیاء و اولیاء به راست یا دروغ باقی مانده بود، از قبیل حضرت اسماعیل ÷ و هاجر که در مکه بود و قبر حضرت ابراهیم ÷ و حضرت یوسف ÷ که در شام بود و قبر حضرت هود ÷ که در یمن بود که هیچ یک را زیارت نکرد. در زمان رسول خدا ص نیز عزیزانی از دنیا رفتند که جا داشت قبر آنان مزار قرار گیرد چون قبر أم المؤمنین خدیجه‘ و شهدای بدر و احد و بزرگان اصحاب چون عثمان بن مظعون و غیرهم که هیچیک که بدین صورت احترام نیافتند! وحتی قبر فرزندان خود رسول خدا ص هیچگاه مطاف نشد چنانکه قبر یگانه فرزندش در دوره نبوت یعنی ابراهیم که در مدینه وفات یافت بنابر آنچه در کتاب «من لایحضره الفقیه» (شیخ صدوق) و در کتاب «کافی» آمده مزار قرار نگرفت: «وَفِي رِوَايَةِ عَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ÷ يَقُولُ: كَانَ عَلَى قَبْرِ إِبْرَاهِيمَ ابْنِ رَسُولِ اللهِ ص عَذْقٌ يُظِلُّهُ مِنَ الشَّمْسِ حَيْثُمَا وَارَتْ، فَلَمَّا يَبِسَ الْعَذْقُ ذَهَبَ أَثَرُ الْقَبْرِ فَلَمْ يُعْلَمْ مَكَانُهُ!». حضرت صادق ÷ فرموده است: «بالای قبر ابراهیم پسر رسول خدا ص شاخهی نخل خرمایی بود که چون خشک شد قبر نیز گم شد و دیگر معلوم نشد!»[٢٤١].
پس اگر قبری زیارت و طواف میشد شایسته بود قبر پسر رسول خدا ص باشد نه اینکه در زمان خود آن حضرت قبر ابراهیم معدوم الأثر شود!.
و همچنین قبر عموی بزرگوارش حمزه سیدالشهدا ÷ نیز مزار نبود[٢٤٢]. به تصریح جمیع تواریخ و کتب اخبار، از جمله سیرهی ابن هشام و تفسیر علی بن ابراهیم قمی و بحار الانوار جلد ششم، چون پیامبر ص جسد حمزه را در دامنهی کوه عریان و مثله دید فرمود: «لولا أن يحزن ذلك نسائنا لتركناه للعافة -يعني السباع والطير- حتى يحشر يوم القيامة من بطون السباع وحواصل الطير». «اگر نه این بود که جنازهی حمزه با این وضع، زنان ما را اندوهگین میکند ما او را وامیگذاشتیم تا درندگان و مرغان جسدش را بخورند و در روز قیامت از شکم درندگان و چینهدان مرغان محشور شود».
بدیهی است اگر عمل زیارت آن چنان مطلوب و محبوب بود که مدعیان میگویند هرگز رسول خدا ص به این کیفیت درباره حمزه سید شهیدان راضی نمیشد!.
٩- اخبار بسیاری است که در نهی از بنا و تعمیر و تجصیص (گچکاری) قبور وارد شده است و پرواضح است که در آن اخبار، بین انبیاء و اولیاء و افراد دیگر فرقی نیست چنان که در مستدرک الوسائل[٢٤٣] آمده است: «عـن علي بن أبي طالب ÷ قال: سمعت رسول الله ص يقول: أول عدل الآخرة، القبور لايُعرف شريفٌ من وضيع». «اولین عدل و برابری آخرت قبرها هستند که در آن شریف و بزرگوار از پست و خوار شناخته نمیشود».
و صدها حدیثی که در این باب در کتب احادیث مسلمانان آمده است جای انکار برای کسی باقی نمیگذارد که نهی از تعمیر قبور برای آن است که قبر، مزار نشود.
١٠- اوامری که از طرف رسول خدا ص به امیر المؤمنین و از طرف امیرالمؤمنین ÷ به ابی الهیاج در خصوص تخریب و هدمکردن قبور و تمثال صادر شده است، حقیقت این معنی را حاکی است که تعظیم قبور مورد کراهت شدید و نهی اکید اسلام است که: «لا تَدَعْ قَبْرَاً إلا سَوَّيْتَهُ وَلاَ تِمْثَالًا إلاَّ هَدَمْتَهُ»[٢٤٤]. «قبری را باقی مگذار مگر آنکه آن را با خاک یکسان سازی و تندیسی باقی مگذار مگر آنکه خرابش کنی».
و نیز آنچه در باب نهی از تعمیر و تحدید آن وارد شده است به وضوح تمام گویای این حقیقت است. چنانکه در «من لا یحضره الفقیه» صدوق [ج١، ص١٨٩] و «المحاسن» برقی و جلد ١٨ بحار الانوار و سایر کتب معتبر تشیع آمده است که امیر المؤمنین علی ÷ فرمود: «مَنْ جَدَّدَ قبراً أو مَثَّلَ مثالاً، فَقَدْ خَرَجَ عَنِ الإسْلامِ». «هرکه قبری را تجدید بنا کرده و یا مجسمهای بسازد از اسلام خارج شده است».
روشن است که اگر زیارت قبور و طواف آنها و طلب حاجات و شفیع قراردادن اموات، مطلوب شارع و امری محبوب بود، پیغمبر خدا ص و علی مرتضی ÷ مأمورینی خاص برای تخریب و انهدام قبور همه، بدون استثناء نمیفرستادند و قبور معمور را همردیف بتهای مجسم نمیگرفتند که بفرمایند هرکی قبری را تجدید کند یا مجسمهای بسازد در حقیقت از اسلام خارج شده است. چنانکه در زمان خود این حقیقت را به خوبی درک و لمس میکنیم.
ما احادیث و قرائن بسیار در اختیار داریم اما در اینجا به این ده حجت اکتفا میکینم. «تلك عشرة كاملة».
***
[٢٢٦]- منظور از معصومین، ١٤ امامِ شیعه اثنا عشری می¬باشد که عبارتند از: رسول خدا ص و دخترش فاطمه ل و پس از آنها ١٢ امام می¬باشد که از علی بن ابی طالبت شروع شده و به مهدی غائب منتظر ختم می¬شود. (دكتر سعد رستم)
[٢٢٧]- تفاخر و تکاثر انسان یا به مزایا و فضایلی است که در نفس اوست چون علم و شجاعت و فهم... و یا در خارج از نفس او چون مال و جاه و اقرباء و منسوبین... افتخار به علم و شجاعت و کمالات نفسانی هرگاه از روی عجب به نفس و خودستایی نباشد، بلکه برای تشویق و ترغیب دیگران یا از باب حدیث نعمت باشد مذموم نیست. اما افتخار به مزایای خارج از نفس امری ناپسند است. زیارت قبور هرگاه از این نظر (افتخار به غیر) باشد مورد مذمت خالق وخلق است، در زیارات معموله بسا که در نهایت از این نظر باشد که: علی دارم چه غم دارم!! (قلمداران) البته معنای صحیح آیۀ کریمه همانطوری که مفسرین معتبر بیان کردهاند، اینگونه است: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ ١﴾ «افزون طلبی شما را به خود مشغول (و غافل) ساخته است». یعنی: افزونطلبی در اموال و فرزندان، فخرورزی به بسیاری آنها و رقابت و با یکدیگر در آنها، شما را از طاعت خداوند متعال و عمل برای آخرت غافل داشت و به خود گرفتار کرد. ﴿حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢﴾. «تا اینکه (مردید و) به گورستانها رسیدید». یعنی: به فزونطلبی و فخرورزی تا بدانجا ادامه دادید که به شما مرگ در رسید و بر این حال و منوال در گورها دفن شدید. (مُصحح)
[٢٢٨]- «من شما را نهی کردم از زیارت قبور».
[٢٢٩]- این حدیث در فریقین درجۀ قبول یافته است چنانکه در «سنن الکبری» بیهقی (٤/٧٧) آمده است: «كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ ثُمَّ بَدَا لِي فَزُورُوهَا فَإِنَّهَا تُرِقُّ الْقَلْبَ وَتُدْمِعُ الْعَيْنَ وَتُذَكِّرُ الْآخِرَةَ فَزُورُوا وَلَا تَقُولُوا هُجْرًا». و در کتاب «ذكرى» شهید اول با اندکی اختلافی آمده است.
[٢٣٠]در «انجیل» نیز نه تنها هیچگونه توصیهاى به مزارسازى و زیارت قبور نیست، بلکه ساختن بناى یادبود بر مرقد انبیاء را کار مردم ریاکار دانسته است. از جمله در انجیل متى باب ٢٣ آمده است که عیسی ÷ فرمود: وای به حال شما اى علماى دینى و فریسهاى ریاکار، شما براى پیامبرانى که اجدادتان آنها را کشتهاند، با دست خود بناى یادبود درست میکنید؟!.
[٢٣١]سنن الکبری بیهقی ج ٤، ص ٧٨.
[٢٣٢]- در پارهای از کتب احادیث چون کتاب «المصنف» اثر عبد الرزاق الصنعانی (ج ٣، ص ٥٦٩) در این حدیث به جای کلمه: «النبی» لفظ «ابنتی» آمده است که در هر صورت متضمن نهی است!.
[٢٣٣]- المصنف، ج ٣، ص٥٦٩، حدیث ٦٧٠٥.
[٢٣٤]- عبدالله بن عمرو بن عاص تنها کسی است که از رسول خدا ص اجازۀ نوشتن احادیث حضرت را داشت.
[٢٣٥]- المستدرک علی الصحیحین، ج ١، ص٣٧١.
[٢٣٦]- مسند الإمام زید، دار مکتبه الحیاة، ص ٢٤٦ باب الأکل من لحوم الأضاحي.
[٢٣٧] - روایت مذکور در کتاب «التاج الجامع الأصول في أحاديث الرسول» (١/٣٨٢ ) به لفظ: زائرات ذکر شده که رسول خدا ص فرمود: «لَعَنَ اللهُ زَائِرَاتِ القبور، وَالمُتَّخِذِينَ عَلَيْهَا المَسَاجِدَ وَالسُّرُجَ».
[٢٣٨]- شیخ طوسی در امالی خویش از امیر المؤمنین علی ÷ روایت میکند که ایشان فرمود: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ص يَقُولُ: لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي عِيداً ولَا تَتَّخِذُوا قُبُورَكُمْ مَسَاجِدَكُمْ ولَا بُيُوتَكُمْ قُبُوراً». «شنیدم که رسول خدا ص میفرماید: قبرم را محل رفت و آمد قرار ندهید و قبرهایتان را مساجد خویش قرار ندهید و خانههایتان را محل دفن مردههایتان قرار ندهید». (مستدرك الوسائل، ٥٥-بَابُ كَرَاهَةِ بِنَاءِ الـمَسَاجِدِ عِنْدَ الْقُبُورِ، ج٢، ص٣٧٩). (دكتر سعد رستم).
[٢٣٩]- «علل الشرائع»، شيخ صدوق، (ج ٢، ص ٣٥٨)، «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ÷ قَالَ: ..... وَلَا تَتَّخِذْ شَيْئاً مِنْهَا قِبْلَةً، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ ذَلِكَ وَقَالَ: وَلَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَلَا مَسْجِداً، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَعَنَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ!». یعنی: .... رسول خدا ص فرمودند: قبرم را قبلهگاه و مسجد قرار ندهید، همانا خداوند كسانی را كه قبور پیامبران خود را مساجد قرار دادند، لعنت كرد». (مُصحح)
[٢٤٠]- مصنف ابن أبي شيبة (ج٢، ص٢٦٩). در مسند امام زید (ص١٧٧ باب غسل النبی ص وتکفینه) نیز از قول حضرت امیر ÷ آمده است که فرمود: «سمعت رسول الله ص يقول: «اللحد لنا والضريح لغيرنا». شنیدم که پیامبر ص میفرمود: «لحد برای ما (مسلمانان) است و ضریح برای غیر ما. (از قبیل مردم عهد جاهلیت و برخی از اهل کتاب و…)».
[٢٤١]- فروع کافی، ج٣، ص٢٥٤.
[٢٤٢]- علی ÷ نیز در زمان خلافت خویش نسبت به ساخت مزار برای مرقد مطهر پیامبر ص یا شهداء و بزرگان در گذشتهی اسلام دستور نداد. (برقعی)
[٢٤٣]- کتاب الطهارة، أبواب الدفن، باب ٧٩، ص ١٤٨.
[٢٤٤]- الكافي (ج٦ ؛ ص٥٢٨): «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ÷ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ÷ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ: لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَلَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَه....». از ابوعبد الله ÷ روایت است كه فرمود: امیر المؤمنین ÷ فرموده است: رسول الله ص مرا به مدینه فرستاد و دستور داد: هیچ عكس و مجسمهای نگذارم مگر اینكه نابودش كنم و هیچ قبر ساخته شدهای نگذارم مگر اینكه با خاك یكسان كنم...». وعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ÷ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ÷: بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي هَدْمِ الْقُبُورِ وَ كَسْرِ الصُّوَرِ». و از ابوعبد الله ÷ روایت است كه فرمود: «امیر المؤمنین ÷ فرموده: رسول الله ص مرا برای نابودی قبرهای ساخته شده و شكستن مجسمهها فرستاد». و مسلم در صحیح خود (ج٢، ص٦٦٦) با این الفاظ روایت کرده است: «عَنْ أَبِي الْهَيَّاجِ الْأَسَدِيِّ، قَالَ: قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ: أَلَا أَبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ «أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَلَا قَبْرًا مُشْرِفًا إِلَّا سَوَّيْتَهُ». «از ابوالهياج اسدی روايت شده كه گفت: علی بن ابیطالب به من گفت: آيا تو را به آن چيزی که رسول الله ص مرا فرستاده بود نفرستم؟ و آن اين است كه هیچ عكس و مجسمهای نگذاری مگر اینكه نابودش كنی و هیچ قبر ساخته شدهای نگذاری مگر اینكه با خاک یكسان نمايی». (مُصحح)