تکملۀ علامه برقعی
٢١چنانکه درحاشیهی صفحه ٤٤٦ همین کتاب وعده کردیم؛ علاوه بر رجالی که مؤلف محترم معرفی فرمودهاند ما نیز چند تن دیگر راویان زیارات را معرفی میکنیم:
٤٥- ابراهیم بن اسحاق الدینوری: علمای رجال نامی از او نبردهاند بنابراین مهمل و وجودش مشکوک است. ولی در وسائل (١٠/٤٧٠) همین ابراهیم از عمر بن أبی زاهر که او نیز مهمل و مجهول است از امام صادق ÷ روایت کرده که فرمود: «به هرکس جز علی بن أبی طالب امیر المؤمنین گفته شود کافر است». این مرد مجهول میگوید به امام صادق عرض کردم پس به امام قائم چگونه سلام کنیم؟ فرمود بگو: «السلام عليك يا بقية الله»! معلوم نیست این روایت چه وقت جعل شده زیرا در زمان صادق که قائم تولد نیافته بود تا به او سلام کنند. به اضافهگفتن «بقية الله» به امام چه معنی دارد و موافق کتاب خدا نیست زیرا حق تعالی میفرماید: شعیب به قوم خود گفت: ﴿وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٨٥ بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ ٨٦﴾ [هود: ٨٥-٨٦].
«ای قوم من کیل و ترازو را با عدالت و تمام بدهید و اجناس مردم را کم مگذارید و در زمین فساد مکنید: اگر مؤمن باشید آنچه خدا برای شما باقی گذارد (در معاملات بهرهی حلالی که برای شما میماند) برای شما بهتر است و من حافظ و نگهبان بر شما نیستم».
پس در این آیه بهرهی عادلانهای که در معاملات میماند، خداوند «بقية الله» نامیده و مربوط به امام و یا رسول نیست و گرنه خدا اجزاء ندارد که چیزی از آن به نام امام باقی مانده باشد!.
عجیب است که شیعهنمایان همین روایت را که راویان آن مجهول است گرفتند و پایهی عقاید خود قرار دادهاند! به اضافه اگر کسی از طرف رسول خدا ص و یا از طرف زمامدار حقیقی مسلمین بر جمعی از مؤمنین فرمانده و امین شد، آیا او امیر مؤمنان نیست؟ و اگر کسی گفت: ای امیر مؤمنان به داد فلان برس. آیا کافر میشود؟! حتی فرض میکنیم کار بدی کرده باشد اما چرا کافر شود؟ کافر کسی است که یکی از اصول و فروع مسلّم ضروری اسلام را منکر شود این شخص که منکر چیزی نشده است. این راوی خواسته در بین مسلمین کینه و تفرقه ایجاد کند و چون عامهی مسلمین خلفای راشدین را امیرالمؤمنین گفتهاند پس تمام آنان کافراند! ببینید چگونه به نام امام هرچه خواستهاند به دین افزودهاند؟
٤٦- ابراهیم بن اسحاق النهاوندی: طوسی درکتاب فهرست، او را ضعیف و در دینش متهم دانسته است و مقصود او از ضعیف آن است که از پیروان ائمه نبوده و فاسق و اهل بدعت بوده: و همچنین فرمودهی نجاشی و حلی و ممقانی نیز چنین است.
غضائری گوید: او ضعیف و در مذهب او غلو و ارتفاع است: ولی متأخرین در کتب مزار از او روایات بسیاری نقل کرده از جمله وسائل در باب زیارت قبر الرضا ÷ از او روایت کرده که امام رضا به او گفته هرکس مزار مرا زیارت کند من سه جا در قیامت او را از ترس نجات میدهم و خلاص میکنم: در وقت پرواز نامهی اعمال و در صراط و نزد میزان.
اکنون ببینیم این حدیث با کتاب خدا موافق است یا خیر؟ خداوند دربارهی قیامت فرموده: ﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩﴾ [الانفطار: ١٩]. «روزی که هیچ کس برای دیگری کاری نتواند کند و فرمان در آن روز مخصوص پروردگار است».
و حتی به رسول خود با استفهام انکاری فرموده: ﴿أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩﴾ [الزمر:١٩]. «آیا تو میتوانی آن که در آتش و یا اهل آتش است نجات بخشی؟ (یعنی نمیتوانی)».
و فرموده: ﴿يَوۡمَ يَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ صَفّٗاۖ لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا ٣٨﴾ [النبأ: ٣٨] «و روزی که روح و فرشتگان صف زده بایستند و سخن نگویند مگر آنکه رحمان او را رخصت دهد و گفتاری درست بگوید».
ملاحظه میکنید که در قیامت، حتی ملائکه، جز به اذن الهی سخن نمیگویند و باید صواب بگویند، یعنی طبق قانون خدا سخن بگویند حال بنگرید با این روایت ضد قرآن که راوی آن ضعیف و فاسد المذهب است هر جنایتکار و خیانتکاری را به امید استخلاص از عذاب الهی به سوی خراسان روانه کردهاند! مگر قرآن نخواندهاند که خدا دربارهی زنان نوح و لوط میفرماید: ﴿فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ ١٠﴾ [التحریم: ١٠]. «همسران نوح و لوط به آن دو خیانت کردند و آن دو نتوانستند از خدا بینیازشان کنند و گفته شد تا داخل آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند».
آیا اینان خدا را به اندازهی امام رؤوف و مهربان نمیدانند از این بدتر اینکه اینجانب بسیار دیدهام مسافران مشهد هر ضرر و خطری به آنان برسد و حتی اگر بیمار گردند و زیر ماشین بروند و سر و دستشان بشکند میگویند خدا خواسته، ولی اگر از صد هزار نفر بیمار و زائری که خدا بیماری ایشان را مقدر کرده یکی از آنان شفاء پیدا کند میگویند امام رضا ÷ شفا داده یعنی هر شّر و ضرری را از خدا و هر خیر و شفائی را از امام میدانند. اینان از مجوس بدتر کردهاند زیرا مجوس میگفتند شرور از اهریمن و خیرات از یزدان است. ولی اینان نادانسته میگویند: آنچه شر باشد از خدا و آنچه خیر باشد از وساطت امام است. همچنین میگویند: امام رضا ضامن غریبان است در حالی که جیب بسیاری از غرباء را در خود حرم خالی میکنند! به هر حال نمیتوان قرآن را که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱتَّبَعَتۡهُمۡ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَٰنٍ أَلۡحَقۡنَا بِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَمَآ أَلَتۡنَٰهُم مِّنۡ عَمَلِهِم مِّن شَيۡءٖۚ كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١﴾ [الطور: ٢١]. «کسانی که ایمان آوردهاند و فرزندانشان در ایمان آوردن از آنان پیروی نمودهاند(دربهشت) فرزندانشان را به ایشان ملحق میگردانیم بدون آن که از عمل آنان چیزی بکاهیم چرا که هر کس در گرو کارهایی است که انجام داده است» و میفرماید: ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾ [المدثر: ٣٨] یعنی: «هرکس در گرو اعمال خویش است»، با این روایات ضعیف، نادیده گرفت، و روز قیامت جز ایمان و عمل صالح به درد انسان نمیخورد.
٤٧- ابراهیم الزیات: کسی به این نام وجود نداشته و اثری از او در کتب رجال نیست. از این شخص مجهول مهمل بلکه معدوم، روایات زیادی در ابواب مزار با ثوابهای بیحد و حساب نقل شده است.
٤٨- ابراهیم بن عقبه: این شخص نامش در رجال هست ولی در مدح او و یا قدح او چیزی وارد نشده ومعلوم نیست چه عقیده وعملی داشته اما عدهای از او در ابواب مزار روایت کردهاند.
٤٩- ابراهیم بن محمد القرشی: مجهول و مهمول است.
٥٠- ابراهیم بن یحیی: مهمل و مجهول است.
٥١- ابراهیم بن أبی حجر الأسلمی: علمای رجال او را مهمل و مجهول دانستهاند ولی صدوق و صاحب وسائل در جلد دهم ص ٤٣٧ از او روایت کردهاند که او روایت کرده از دو شخص دیگر که یکی از آنان قبیصه مجهول الحال و دیگری از غلات است روایت کردهاند از رسول خدا که فرمود: (سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِخُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللهُ كَرْبَهُ وَلَامُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَه).
یعنی: «پارهای از تن من به زودی در زمین خراسان دفن شود که هر گرفتاری، او را زیارت کند گرفتاری از او برطرف میشود و هر گناهکاری او را زیارت کند خدا گناهان او را میآمرزد» به دستاویز همین روایت هر جنایتکار و گنهکاری مرقد آن حضرت را زیارت و دل خود را خوش کردهاند! چگونه است که اگر گنهکاران، انبیاء و رسل را در زمان حیاتشان زیارت میکردند ولی گناه آنان آمرزیده نمیشد امّا اگر قبر یکی از فرزندان دختری ایشان را زیارت کنند آمرزیده میشوند؟! إن هذا الشيء عجيب وما تقبله إلا الـحمقاء «این چیز خیلی عجیب است که جز احمقان آن را قبول نمیکنند».
به هر حال هیچ مدرک قرآنی و عقلی نمیتوان یافت که خدا گناهان را با دیدن قبر میبخشد چنانکه در قرآن فرموده: ﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٢٣﴾[النساء: ١٢٣]. «هرکس عمل بدی کند به آن جزا داده شود و برای او غیر از خدا نه دوستی شود و نه یاری».
بنابراین، خوب است شخص گناهکار به جای زیارت و خواندن غیر خدا توبه کند که خدا گناهانش را که از روی جهالت انجام داده ببخشد البته پس از توبه عمل خود را اصلاح نموده و تقوی پیشه کند و اگر حقی از مردم به گردن دارد ادا کند چنانکه خداوند فرموده: ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٌ ١١٩﴾ [النحل: ١١٩].
«همانا پروردگارت بر کسانی که از نادانی کرداری بد کردهاند و پس از آن توبه کرده و عمل خود را اصلاح کردهاند، همانا پس از این پروردگارت هر آیینه آمرزگار و مهربان است».
و همچنین اگر کسی گناهی کرده باید زود توبه کند و توبه را به تأخیر نیندازد چنانکه خداوند فرموده: ﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٖ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ﴾ [النساء: ١٧].
«همانا پذیرفتن توبه بر خدا است برای آنان که به جهالت کار بد مىکنند سپس به زودی توبه مىکنند پس فقط ایشانند که خدا توبهی آنان را میپذیرد».
علی ÷ میفرماید: «فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ ورُبَّ كَادِحٍ خَاسِرٌ..... لا يُخْدَعُ اللهُ عَنْ جَنَّتِهِ ولا تُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلا بِطَاعَتِهِ».
یعنی: «چه بسیار کوشندهای (تلاشکننده) که عمل خود را ضایع میکند و چه بسیار رنج برندهای که از عملش زیان مىبرد (عمل او بدعت است) خدا را برای رفتن به بهشت او، نمیتوان فریب داد و رضای خدا به دست نخواهد آمد مگر به اطاعت از خدا» (نهج البلاغه، خطبهی ١٢٩).
٥٢- ابن خنیس: یکی از راویان زیارت و مهمل است و او غیر از معلی بن خنیس و متأخر از زمان او است. اگرچه «معلی» نیز ضعیف و محل اعتماد غلات (غلوکنندگان) بوده و غالیان و کذابان روایات خود را از او نقل کردهاند.
٥٣- ابنبزیع: مجهول و مهمل است ولی در ابواب مزار بسیار از او روایت کردهاند!
٥٤- ابو الیسع: این شخص از مجاهیل است و علمای رجال او را مهمل دانستهاند چنانکه ممقانی در جلد سوم مسطور داشته، اما زیارت و ثوابهای بسیاری از او نقل شده: در وسائل در باب «كثرة الصلاة عند قبر الـحسين» روایت ششم از قول او آمده که امام صادق ÷ فرموده که هر وقت خواستی نماز بخوانی قبر امام حسین را قبله قرار ده! یعنی امام در واقع فرموده مشرک شو! در حالی که رسول خدا ص چنانکه در همین کتاب ملاحظه کردید فرموده قبر مرا قبله قرار ندهید و هرکس را که چنین کند لعنت کرده است.
باز در باب «تحريم أكل الطين» «حرامبودن خوردن گل» از همین ابوالیسع روایت کرده که امام صادق فرموده اگر کسی از گل قبر امام حسین ÷ برای برکت بخورد و یا همراه خود نگاه دارد باکی نیست. به واسطهی همین روایت شیعه نمایان خاکهایی که معلوم نیست کدام حقهبازی به نام خاک قبر امام آورده برای شفاء میخورند! با آنکه بنا به شرع اسلامخوردن خاک حرام و با مزاج انسان مخالف است، چه رسد به اینکه از مزار حسین ÷ که تمامش را با سنگهای مرمر فرش کردهاند خاک بردارد؟!
٥٥- ابو الصامت: مجهول الحال است ولی در باب مزار از او بسیار روایت شده است!
٥٦- ابو حماد الاعرابی: مهمل است زیرا علمای رجال ذکری از او ننمودهاند ولی در ابواب مزار از وی روایت کردهاند با اینکه در صحت خبر شرط کردهاند که باید راوی معلوم الحال باشد.
٥٧- ابوهارون المکفوف: یکی از رجال مذموم و مورد لعن ائمه است و میگفته آن خدای قدیم که او را درک نتوان کرد که ما درک نکردهایم و اما آنکه خالق و رازق بندگان است پس او امام محمد بن علی الباقر است! وی از غلات میباشد ولی در ابواب مزار از او بسیار روایت کردهاند! روایاتی که چنین اشخاصی بیاورند و در کتب معتبره درج نمایند چه اثر بدی در عوام خواهد گذاشت، چنانکه گذاشته است.
مثلاً در وسائل در باب «استحباب إنشاد الشعر» از این مرد خبیث دروغی روایت کردهاند که امام صادق فرموده هرکس نام حسین نزد او ذکر شود و به قَدرِ پَرِ مگسی آب از چشمش خارج گردد خدا برای او راضی نشود جز بهشت. این کذابی که نه خدا را قبول دارد و نه قرآن را، راه نجات را به مردمی بیبند و بار نشان داده!
و همین روایت او، باعث جری (با جرأت) شدن مدّاحان و سایر مردم شده که هرکس یک شعر بخواند بهشت برای او واجب است. آن وقت پولها در مجالس مردم خرج شعر گفتن و اشعار صد کتاب خداخواندن و در دستهها دمگرفتن شده است! از جمله شاعری به نام «عماد الدین سیمی» چنین شعر کفرآمیزی سروده است:
در دایرهی وجود موجود علی است
و ندر دو جهان مقصد و مقصود علی است
گر خانهی اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علی است
پناه بر خدا از اینگونه کفریات که در واقع دشمنی با علی است.
٥٨- ابو سعید المدائنی: ممقانی در باب کنی میگوید نه اسم ونه وصف او و نه حکم او معلوم شده بلکه به کلی مجهول است!.
٥٩- ابو علی الحرانی: در باب مزار از او بسیار روایت شده ولی ممقانی گوید نه اسم او معلوم و نه حال او معلوم است بلکه مجهول و مهمل است.
٦٠- ابو عبدالله الحرانی: مجهول و مهمل است.
٦١- ابو عامر التبانی: چنانکه در همین کتاب (صفحهی٤٩٦) ملاحظه کردید مجهول است.
٦٢- ابو البختری وهب بن وهب: علمای رجال او را کذاب و ضعیف و خبیث دانستهاند. فضل بن شاذان فرموده او از تمام مردم دروغگوتر است و او باعث قتل امامزادهی عظیم الشأن یحیی بن عبدالله بن حسن ÷ شد زیرا به دروغ نزد هارون الرشید شهادت داد که او دعوای امامت دارد و مردم را به سوی خود دعوت مىکند. این سید بزرگوار عالمی زاهد بود و هارون به او خط امان داده بود و تمام فقهاء آن خط را دیدند و گفتند نقض آن جایز نیست. ولی ابوالبختری در حضور هارون نامه را از دست جناب یحیی گرفت و پاره کرد و گفت خون او به گردن من. لذا هارون او را شهید کرد و در عوض یک میلیون و ششصد هزار سکه به ابی البختری داد و او را بر منصب قضاوت گماشت: و چنین قاضی با مال و جان مردم چه بازی ها که نخواهد کرد. در کتاب مزار از چنین کسی در فضل و ثواب بیحساب زیارات روایت کردهاند!
٦٣- ابو سلمه: از راویان زیارات و مجهول الحال است.
٦٤- ابو عماره: مجهول الحال است. اما علمای شیعه از جمله صاحب وسائل الشیعه در باب استحباب إنشاد الشعر از او روایت کرده که امام صادق به او فرمود: ای ابوعماره هرکس شعری دربارهی حسین بگوید و بگرید و کسی که شعری بگوید و به گریستن تظاهر کند بهشت برای او ثابت است! ملت ما روایت چنین شخص مجهولی را مدرک نموده و هزاران کتاب مرثیه و اشعار تصنیف به نام امام ساخته و به خیال خود بهشت را برای خود تضمین کردهاند و از هیچ خلاف شرعی رویگردان نیستند. اگر واقعاً بهشت به گریه و یا به زیارت ویا به گفتن شعری واجب میشود خوب بود خدای منان یک آیه در این موضوعات نازل میفرمود.
٦٥- ابو النمیر: علمای رجال او را مجهول دانستهاند ولی در سلسلهی روایات زیارات ابو النمیر آمده است.
٦٦- ابو الخطاب محمد بن مقلاص: خبیث و شقی: و او کسی است که ادعای نبوت کرد و دربارهی امام صادق ادعای الوهیت نمود و آن امام او را لعن نمود و فرمود مرا در تمام احوال به خوف و ترس انداخته و چنانکه در رجال کشی ص ٢٤٨ ذکر شده دربارهی امام صادق ÷ قائل به علم غیب نیز شد که امام صادق ضمن تأکید بر اینکه غیب نمیدانم و در نفی علم غیب از خود سوگند یاد نمود. ابوالخطاب را ملاحظه فرمائید او راوی زیارات و ثوابهای آن است و عوام هم این زیارات را با علاقه و اعتقاد میخوانند!.
٦٧- احمد بن زکریا: ممقانی و حلی از «فضل بن شادان» روایت کردهاند که این شخص یکی از کذّابین است در صورتی که روایات او را در باب زیارات آورده و مردم را مشغول ساختهاند!
٦٨- احمد بن بشیر: دو نفر از رجال به این نام و نسب آمده و هردو مجهول الحال میباشند. ر. ک. ص ١٠١ معرفه الحدیث.
٦٩- احمد بن فضل الخزاعی: ضعیف الحال و مذهب او به اتفاق علمای رجال واقفی است.
٧٠- احمد بن محمد الکوفی: علمای رجال او را مجهول میدانند با این حال طوسی و صاحب وسائل در «باب استحباب زیارة قبر الرضا ÷» از او روایت کردهاند!.
٧١- احمد بن عبدوس: اکثر علمای رجال مانند حلی او را از ضعفاء دانستهاند ولی بعضی او را مجهول شمردهاند.
٧٢- احمد بن أبی عبدالله: چنین عنوانی در کتب رجال نیست ولی در وسائل «باب استحباب زيارة النبي والأئمه في كل جمعة» از او مرفوعاً یعنی بدون ذکر راویان وسط روایت کردهاند که از حنان از امام صادق ÷ فرموده: هرجمعه غسل کن و بر بالای بام خانه برو و هر طرف که رو کردی قبر امام همان طرف است و بگو: السلام علیک یا مولای...! در واقع غیر مستقیم گفته که امام را - نعوذ بالله- مانند خدا فرض کن که فرموده: ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: ١١٥]. «پس به هر سو که رو کنید، خدا آنجاست».
٧٣- احمد بن محمد بن داوود: علمای رجال او را مجهول میدانند ولی در ابواب مزار از این شخص مجهول روایات بسیار آوردهاند!.
٧٤- احمد بن مازن: چنین نامی در رجال نیست ممکن است راویان کذاب به خیال خود آن را تراشیده باشند!.
٧٥- احمد بن علی الانصاری: در کتب رجال نامی از او نیست و حال او مجهول است ولی وسائل در جلد دهم ص٤٣٩ و سایر کتب مزار از او روایت کردهاند که گفت امام رضا وارد قبهای شد که در آن قبر هارون الرشید بود در خانه حمید بن قحطبه و فرمود این خاک من است که در آن دفن میشوم وبه زودی اینجا محل رفت و آمد شیعیان و دوستانم خواهد شد و به خدا قسم زائری بر من سلام نمیکند مگر آنکه آمرزش خدا شامل او میشود و رحمت او و شفاعت ما برای او واجب گردد.
این روایت معلوم الکذب است، زیرا در زمان رضا ÷ خانهی قحطبه گنبد و قبهای نداشته و به اضافه اگر خود امام را در حال حیات، کسی میدید واجب الشفاعه نمیشد چگونه با زیارت قبر او واجب الشفاعه میگردد و اصلا شفاعت به دست خداست، و باز در وسائل جلد دهم ص ٤٤٦ روایت کردهاند از او که امام رضا به عدهای از اهل قم فرمود: که زمانی خواهد رسید که شما در طوس به زیارت خاک من خواهید آمد آگاه باشید: «من زارني وهو على غسل خرج من ذنوبه كيوم ولدته أمه». یعنی: «هرکس مرا با غسل زیارت کند از گناهانش خارج شود مانند روزی که مادرش او را زاییده است».
اینان به امام دروغ بستهاند، امام چنین سخنانی نمیگوید زیرا اهل قم سالها است که به زیارت مشهد او میروند و خاک او را زیارت نکردهاند بلکه ضریح سیمین و سنگهای مرمر را زیارت کردهاند. ثانیاً: مردم رسول خدا ص و خود امام رضا ÷ را درحال حیاتشان زیارت کردند و مانند روز تولد پاک نشدند!.
جای سؤال است که آیا امام این قدر مردم را به زیارت خاک خود تحریض و تشویق میکند!.
مگر او خودخواه است و مگر او نعوذ بالله حساب و کتاب خدا و قانون قیامت را بیهوده میداند؟ آیا مگر خدا نفرموده: ﴿وَٱلَّذِينَ كَسَبُواْ ٱلسَّئَِّاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ مَّا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖ﴾ [یونس: ٢٧].
«آنان که بدیها را کسب کردند جزای بدی همانند آن است و خواری ایشان را بگیرد: برایشان از طرف خدا پناهی نیست».
حتی خدا از زنان پیغمبر عمل میخواهد که: ﴿وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ [الأحزاب: ٣٣]. «نماز را بپا دارید و زکات را بدهید...» و اگر گناه کنید جزاء دارید، با اینکه همسران پیغمبر و در دامن پیغمبر ص بودند.
علی ÷ در مورد پرهیز از عجب در نهج البلاغه به امام حسن ÷ توصیه میفرماید: «أوحش الوحشة، العجب». بدترین تنهایی و وحشت عجب و خودپسندی است. (نهج البلاغه، سخنان قصار، شمارهی٣٨). و میفرماید: «وقد كرهت أن يكون جال في ظنكم أني أحب الاطراء واستماع الثناء ولست بحمد الله كذلك» «من میل ندارم که به خیال شما راه یابد که من ستودن و شنیدن ستایش را دوست دارم و بحمد الله که چنین نیستم» (نهج البلاغة، خطبۀ ٢٠٧).
در ص ٤٦٧ کتاب وسائل جلد دهم از او روایت کردهاند که امام رضا ÷ میفرمود: «ما قال فينا مؤمن شعراً يمدحنا به إلا بنى الله له في الجنة بيتاً أوسع من الدنيا سبع مرات يزوره فيها كل ملك مقرب وكل نبي مرسل». یعنی: «مؤمنی دربارهی ما یک شعر مدح نگوید، مگر آنکه خدا برای او در بهشت برین بنایی برپا کند که از هفت برابر دنیا وسیعتر باشد که در آن بنا تمام فرشتگان مقرب و انبیاء مرسل او را دیدار کنند»!.
همین روایت مجعوله باعث شده که روز به روز مداح زیادتر شده و شما بگویید که چه خواهد شد ملاحظه کنید چه هرج و مرجی در دین ایجاد کردهاند!.
٧٦- احمد بن محمد بن عبیدالله العیاش: معروف به «ابن عیاش» و معاصر صدوق بوده است، طوسی در فهرست فرموده او در آخر عمر مختل العقل و یا مختل الدین گردید، نجاشی گوید: با من و پدرم دوست بود من دیدم بزرگان ما و علماء او را ضعیف میشمردند من از او روایت نکردم و دوری جستم، مؤلف «قاموس الرجال» گوید: از این ابنعیاش دعای مختل الألفاظ که دارای معانی زشت میباشد نقل شده و آن جملهی « لا فرق بينك وبينها» میباشد: و آن دعا را مجلسی در جلد ٩٨ «بحار» و «شیخ عباس قمی» در مفاتیح در دعای پنجم ماه رجب آورده است. در آن دعا، کفر و شرک و خرافات را مخلوط کرده و دربارهی ائمه میگوید: «فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَأرْكاناً لِتَوْحيدِكَ، وَآياتِكَ وَمَقاماتِكَ الَّتي لا تَعْطيلَ لَها في كُلِّ مَكان، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ، لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَها إِلاّ أَنَّهُمْ عِبادُكَ...». یعنی: «والیان تو که آنان را معادن فرمانهایت و ارکان توحیدت و نشانههایت و مقامات قرار دادی، مقاماتی که در هر مکان تعطیل نمیشوند که فرقی بین تو و بین آنها نیست جز اینکه آنان بندهی تو هستند!».
کسی نبوده به این شیخ بفهماند که فرمانهای خدا معدن ندارد مثلا خدا که به رسول خود فرمان میدهد که مردم را هدایت کند از کدام معدن فرمانش صادر شده؟ علاوه بر این توحید او ارکان ندارد آن هم ارکان از جنس بشر و علاوه بر این خدا را مقامات نیست، مقامات برای کسی است که از مقامی به مقام بالاتر و یا پستتر ترقی و یا تنزل کند.
بعد دربارهی ائمه میگوید: «أعْضادٌ وأَشْهادٌ ومُناةٌ وأذْوادٌ وَحَفَظَةٌ وَرُوّادٌ، فَبِهمْ ملأت سَمائكَ وَأرْضَكَ». یعنی: «آنان بازوها و گواهان و ممتحنان و وکیلهای مدافع و نگهبانان تو هستند که با آنان آسمان و زمین را آکندهای»!.
این شیخ در این دعا خدایی را معرفی کرده که دارای بازوها و نوچهها است، که آنان وکیل مدافع او و نگهبانان او باشند! [نعوذ بالله] چه خدای بیچارهای، بیسبب نیست که میگوید: فرقی بین تو و آن بندگان نیست!.
خوانندهی عزیز! اگر به یک استاد حلبیساز بگویی بین تو و آفتابهای که ساختهای هیچ فرقی نیست جز اینکه آفتابه را تو ساختهای و آن ساختهی تو است به آن استاد جسارت کردهای وناحق گفتهای، این شیخ به خدواند چنین خرافاتی میگوید. دیگر آنکه والیان خدا را گاهی مذکر و گاهی مؤنث میگوید! در جملۀ «لا فرق بينك وبينها» ضمير مؤنث آورده اما در جملهی دیگر گوید: «إلا أنهم عبادك» که در اینجا ضمیر مذکر آورده است! تعجب ما این است که این خرافات را در دعا و زیارت آوردهاند و محدثین بعدی خیال کردهاند اینها صحیح و پایهی دین است و لذا بسیاری از علمای زمان ما که از قرآن بیخبرند به این جمله استدلال مىکنند که خدا با خلق خیلی فرق ندارد همه یکی است همه اسمهای او است! ما نمیدانیم چرا آیت اللههای زمان ما با قرآن آشنا نیستند!.
٧٧- احمد بن قتیبه: مجهول است.
٧٨- احمد بن مابیداد: مجهول است.
٧٩- اسحاق بن ابراهیم الأزدی: مجهول و مهمل است.
٨٠- اسحاق الارحبی: مجهول ومهمل است.
٨١- اسحاق بن محمد: مجهول ومهمل است.
٨٢- اسحاق بن زریق: مجهول و مهمل است.
٨٣- اسماعیل بن ابان: مجهول الحال است.
٨٤- اسماعیل بن عیسی: مجهول الحال است.
٨٥- ام سعید الأحمسیه: زنی است مجهول المذهب ولی مجلسی در بحار و صاحب وسائل در باب استحباب زیارة النساء از او روایت کردهاند!.
٨٦- بشیر الدهان: ممقانی با اینکه رجال خود را برای تطهیر رجال مذموم نوشته و هرس مدح غلوآمیزی آورده او را امامی شمرده ولی در عین حال این شخص را مجهول دانسته است.
٨٧- بشار الشعیری: کشی و ممقانی اخبار زیادی در مذمت و لعن او از قول ائمه اطهار نوشتهاند. از آن جمله صادق ÷ به مردم فرمود خدا لعنت کند بشار را، به او بگو وای بر شما به سوی خدا برگردید زیرا شما کافر و مشرک شدهاید: و در روایت دیگر امام فرمود: بشار از یهود و نصاری بدتر کرده! چون به کوفه رفتی به او بگو جعفر بن محمد ÷ در حق تو میگوید: ای کافر، ای فاسق، ای مشرک، من از تو بیزارم، آری این بشار از کسانی بوده که میگفتند: علی مدیر و مربی جهان است! و امام صادق ÷ فرمود: بشار مرا ناراحت کرده و شیعیان مرا گول زده از او پرهیز کنید. اما در کتب حدیث این خبیث یکی از راویان زیارات و فضائل ائمه است!.
٨٨- بکر بن سالم: در رجال نامی از او نیست و مهمل است.
٨٩- بکر بن احمد: مجهول الحال است.
٩٠- جعفر بن محمد بن عماره: با اینکه مهمل است در وسائل «باب استحباب زيارة قبر الرضا» خبر دوازدهم را از او روایت کرده که رسول خدا ص فرمود: هرکس قبر علی بن موسی را زیارت کند خدا بدن او را بر آتش دوزخ حرام گرداند!.
اشخاص سستعنصر به همین روایات دل خود را خوش کرده و از کتاب خدا دست برداشتهاند، در صورتی که هرکس رسول خدا ص را در زمان حیاتش زیارت میکرد، بدنش بر آتش حرام نمیگردید.
٩١- جعفر بن سلیمان: به قول تمام کتب رجال مجهول الحال است.
٩٢- حسن بن ابی عاصم: نامی از او در کتب رجال نیست و مهمل است.
٩٣- حسن بن زیاد: ممقانی و دیگران او را مجهول خوانده و معلوم نیست چه کاره بوده و چه دینی داشته است. با این حال در وسائل الشعیه و در مجالس صدوق در «باب زیارة قبر الرضا» خبر ٢٥ از او روایت شده که امام جواد فرمود: هرکس پدرم را زیارت کند و صدمهای از باران و یا سردی و گرمی به او برسد خدا جسد او را بر آتش دوزخ حرام گرداند! حال آیا حدیث حسن بن زیاد مهمل را قبول کنیم یا سخن خدا که فرموده: ﴿كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ ٢١﴾ [الطور: ٢١]. «هر فردی در گرو کار خویش میباشد».
و فرموده: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨﴾ [الزلزلة: ٨].
«هرکه مثقال ذرهای بدی کند آن را میبیند».
٩٤- حسن بن محمد السیرافی: حال او مجهول است، ولی راوی حدیث است در ابواب مزار!
٩٥- حسین بن ابی غنذر: بعضی از علمای رجال او را ضعفاء شمرده و بعضی دیگر او را مجهول الحال دانستهاند.
٩٦- حسین بن احمد المنقری: تمام علمای رجال او را از ضعفاء و از معاصرین حضرت صادق شمردهاند. البته این چنین اشخاصی بودهاند که از وجود امام، سوء استفاده کرده و اخبار دروغ خود را به نام امام منتشر میکردند.
٩٧- حسین بن اسماعیل الصمیری: مهمل است و در کتب رجال نامی از او نیست و شاید چنین کسی وجود نداشته ولی روایتتراشان باکی ندارند از اینکه به نام شخص معدومی روایت بتراشند.
٩٨- حسین بن محمد بن مصعب الذارع: مهمل و مجهول الحال است.
٩٩- حسین بن فضل بن تمام: مهمل و مجهول الحال است.
١٠٠- حکیم بن داوود: مهمل و مجهول است.
١٠١ – حسن بن محمد بن بابا القمی: ضعیف است، طوسی در رجالش فرموده او غلوکننده است. و فضل بن شاذان گفته او از کذابین مشهور است و حضرت عسکری ÷ او را لعن کرده، چنین شخصی راوی فضائل ائمه و راوی زیارت است!.
١٠٢- الْـحَسَنُ بْنُ مُثْلَةَ الْـجَمْكَرَانِيّ: این مرد مجهول و مهمل که در قرن سوم بین خواب و بیداری برای ملت ما به نام دین دکانی آورده و ملک مردی موسوم به «مسلم» را غصب کرده و زراعت او را از بین برده و به جای زراعت، مسجدی در یک فرسنگی قم ساخته و برای آن چهار رکعت نماز آورده که دو رکعت آن به نام نماز امام زمان است و گفته هرکس این دو رکعت نماز را بخواند «فكأنما صلى في البيت العتيق» مانند آن است که در خانهی کعبه نماز خوانده باشد. با آنکه نماز را خدا و رسول باید بیان کنند و چنین نمازی آن هم با کیفیتی که حسن جمکرانی آورده در سنت رسول ص نیست. آنگاه در تعقیب این نماز دعایی کفرآمیز آوردهاند که در آن این جمله آمده: یا محمد یا علی، یا علی یا محمد اکفیانی! که ما در تألیفات خود از جمله «تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن» بطلان آن را ثابت کردهایم: و چون سازندهی این دعا نمیدانسته که پیغمبر ص افضل از علی ÷ است! لذا یک بار «یا محمد! یا علی!» گفته و بار دیگر علی را مقدم داشته ومیگوید: «یا علی! یا محمد!» به هر حال کار مسجد جمکران با این دعای کفرآمیز به جایی رسیده که سالانه میلیونها تومان درآمد دارد چنانکه شخص عوامی به نام «احمدی» که رئیس سازمان اوقاف بود و در این مسجد سخنرانی میکرد این مطلب را با خوشحالی اظهار نمود. همچنین در این مسجد چاهی ساختهاند که باید هر کسی حاجتی دارد به نزد «حسین بن روح» که بیش از هزار سال است از دنیا رفته نامه بنویسد!! و نامه را در آن چاه بیندازد تا میت مذکور حاجت آن محتاج را به اطلاع امام برساند! آیا این اعمال استهزاء به دین خدا نیست؟
با این خرافات است که مردم فکور را به کلی از دین دور نمودهاند!.
١٠٣- حسین بن احمد بن ادریس: ممقانی و دیگران گفتهاند او و پدرش هردو مجهول میباشند.
١٠٤- حسین بن سلیمان: مجهول الحال است.
١٠٥- داوود بن یزید: مهمل است.
١٠٦- زبیر بن عقبه: چنین نامی در رجال نیست و مهمل است ولی در کتب زیارات و غیره از او روایت کردهاند!.
١٠٧- زکریا بن محمد ابو عبدالله المؤمن: از اصحاب حضرت رضا ولی واقفیمذهب و مختلط بوده، علمای رجال او را ضعیف شمردهاند.
١٠٨- سعد بن عمرو الزهری: مهمل و مجهول است.
١٠٩- سعید بن صالح: مهمل و مجهول است.
١١٠- سلیمان بن عیسی: مهمل و مجهول است.
١١١- سیف بن عمرو: مهمل و مجهول است.
١١٢- صالح الصیرفی: مهمل و مجهول است.
١١٣- صفوان بن سلیمان: مهمل و مجهول است.
١١٤- صندل: مجهول الحال است.
١١٥- طاووس الیمانی: از دانشمندان اهل سنت است، تعجب است که حتی اهل غلو به او هم روایاتی طبق سلیقهی خود بستهاند (نسبت دادهاند)! وسائل الشیعه در باب «استحباب اختیار زیارة الحسین ÷ على الحج» روایت شانزدهم را از طاووس نقل کرده بنا به روایت هرکس امام حسین ÷ را زیارت کند ثواب هزار حج و هزار عمره دارد و بر خدا لازم است که او را به آتش عذاب نکند. در صورتی که زیارت امام حسین در زمان حیاتش ثواب یک حج نداشته است.
١١٦- عامر بن عمیر: مجهول است، از همین مرد مجهول در وسائل و در باب «أقل ما یزار الحسین ÷» روایت کرده که امام صادق فرموده هر سال به زیارت قبر حسین بروید! بنابراین روایت باید کار و کاسبی را ترک کرد و بیشتر وقت مردم در رفت و آمد برای زیارت قبر امام صرف شود.
١١٧- عبدالله بن یونس: مهمل است.
١١٨- عبدالله بن هلال: مجهول و مهمل است.
١١٩- عبدالله النجار: مهمل است.
١٢٠- عبدالله بن الفضل الهاشمی: مهمل است، ولی وسائل از همین مرد مهمل در باب «استحباب مدح الأئمه بالشعر» روایت کرده که امام صادق ÷ فرموده هرکس در مدح ما شعری بگوید: «مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ شِعْرٍ بَنَى اللهُ تَعَالَى لَهُ بَيْتاً فِي الْـجَنَّة!» یعنی: «خداوند در بهشت برایش خانهای میسازد».
آیا امام آن قدر نعوذ بالله از مدح خودش خوشش میآمده که برای هر مداحی خانهای در بهشت تضمین کرده: ما نمیدانیم چرا مدعیان حب اهل بیت، اخبار مذهب خود را از مردمان مهمل گرفتهاند!.
١٢١- عبدالرحمن بن سعید المکی: مهمل و مجهول است.
١٢٢- عبدالله بن تمیم القرشی: مهمل است ولی وسائل در باب « استحباب مدح الأئمة بالشعر» از او روایت کرده که امام رضا فرموده هرکس در مدح ما شعری بگوید خدا در بهشت بنایی به او میدهد که هفت بار از تمام دنیا وسیعتر باشد و شعر چه اثری دارد که تمام انبیاء مرسلین را به نزد شاعر میکشاند! لذا هر بیسواد تنبلی برای بدستآوردن دنیا و آخرت مداح و متملق امامان شده ولی نه از معارف دین چیزی مىداند و نه از قوانین آن، در حالی که خدا فرموده: ﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ... وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ٧٦﴾ [طه: ٧٦] بهشت جزای کسی است که خود را پاک و تزکیه نموده باشد و نفرموده جزای افراد مداح و متملّق است.
١٢٣- عطیه الابزاری: مجهول الحال است.
١٢٤- علی بن ابراهیم الجعفری: مهمل است، ولی وسائل در «باب استحاب التبریك بمشهد الرضا» از او روایت کرده که امام صادق فرموده چهار قطعه از زمین در ایام طوفان از ترس غرقشدن به سوی خدا ضجه زدند. یکی از آنها بیت المعمور بوده که خدا او را به آسمان برد و سه قطعه دیگر نجف و کربلاء و طوس بودند که خدا به فریاد این سه اعتناء نکرد و آنها را بالا نبرد! حال باید پرسید آیا قطعهای از زمین به آسمان میرود یا مگر زمین از آب میترسد و با طوفان مخالف است! خدا کند عقلاء این گونه روایات را نخوانند.
١٢٥- علی بن حسن النیسابوری: مهمل است، از این مرد مهمل وسائل در «باب استحباب اختيار زيارة الرضا» روایت کرده که هرکس حضرت رضا ÷ را زیارت کند، روز قیامت با هشت نفر از اولین و آخرین بر عرش الهی مینشینند و طعام میخورند، یعنی با حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام ! این راوی در واقع عرش الهی و انبیاء عظام را استهزاء نموده و اعمال و فداکاریهای آنان را کوچک شمرده است!.
١٢٦- علی بن عبد الله الوراق: مهمل است، ولی وسائل در «باب استحباب زیارت قبر رضا ÷» از او روایت کرده که هرکس حضرت را زیارت کند هم درجه با آن حضرت میشود. من گمان میکنم این راوی خواسته امام را استهزاء کند که این روایت را از قول آن بزرگوار نوشته است.
١٢٧- علی بن محمد بن فیض بن المختار: مهمل است.
١٢٨- علی بن محمد الحضینی: مهمل و مجهول است، ولی وسائل از او در باب زیارت ابو جعفر الثانی روایت نقل کرده است!.
١٢٩- علی بن حسین بن عبید: مهمل و مجهول است.
١٣٠- علی بن احمد بن اشیم: مهمل و مجهول و ضعیف است.
١٣١- علی بن ابراهیم الحضرمی: مجهول و مهمل است.
١٣٢- علی بن معمر: ضعیف است.
١٣٣- عمر بن الحسین العزرمی: مهمل یا ناموجود است.
١٣٤- عمر بن أبی زاهر: مهمل و مجهول است ولی وسائل در «باب أنه لا يجوز أن يخاطب أحد بأميرالـمومنين» از او روایت خرافی نقل کرده است که یقینا امام صادق نفرموده بلکه افتراء به آن حضرت است.
١٣٥- عمارۀ بن یزید: مجهول است.
١٣٦- عیسی بن راشد: مهمل و مجهول است.
١٣٧- فتح الله بن عبد الرحمن القمی: مهمل است.
١٣٨- فضال بن موسی النهدی: مهمل است.
١٣٩- قدامه بن مالک: یکی از راویان مهمل است نامی از او در کتب رجال نیست.
١٤٠- قبیصه: مجهول الحال است، و این مجهول در وسائل «باب استحباب زیارت قبر رضا» از جابر بن یزید غلوکننده روایت کرده که امام باقر از رسول خدا روایت کرده که فرمود کسی پارهی تن مرا در خراسان زیارت نکند مگر اینکه اگر گرفتار است گرفتاریش رفع شود و اگر گناهکار است آمرزیده گردد! نویسنده گوید: گرفتاری زوار آن حضرت که رفع نشده حال آمرزش چطور؟
آن هم گمان نمیکنم خدا از قانون ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾ [المدثر: ٣٨]. «هرکس در گرو اعمال خویش است».
﴿وَٱلَّذِينَ كَسَبُواْ ٱلسَّئَِّاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ﴾ [یونس: ٢٧] «آنان را که بد کردهاند کیفر بدی مثل آن است و گرفتاری ایشان را بپوشاند».
صرف نظر کند.
آن هم به واسطه روایت فردی مجهول الحال از یک راوی غلوکننده!!.
١٤١- مبارک الخباز: مهمل است.
١٤٢- محمد بن ابراهیم المکندر: مهمل است و یا شیعه نیست، در وسائل «باب استحباب زیارت الحسین على الحج» خبر شانزدهم را از این شخص مهمل آورده که رسول خدا ص فرموده هرکس امام حسین را زیارت کند ثواب هزار حج و هزار عمره دارد و بر خدا لازم و حق است که او را عذاب نکند! حال، شما ملاحظه کنید چگونه حج که از عبادات بزرگ اسلام است استخفاف شده است. همچنین رسول ص نیز فقط یک حج انجام داده است و ثواب یک حج دارد ولی زائر نوهی آن حضرت ثواب هزار حج!.
١٤٣- محمد بن السندی: مجهول است.
١٤٤- محمد بن زکریا جندب: مجهول است.
١٤٥- محمد بن ناجیه: مجهول الحال است اما وسائل باب استحباب کثرة الصلاة عند قبر الحسین ÷ از او روایت نقل کرده است.
١٤٦- محمد بن سلیمان البصری: ضعیف است ولی وسائل در «باب استحباب الإستشفاء بتربة الحسين» و در «باب استحباب زيارت قبر الرضا» از او روایت کرده است!
١٤٧- محمد بن علی بن محمد الاشعت: مهمل است.
١٤٨- محمد بن عمار: مجهول است.
١٤٩- محمد بن مسعده: مهمل است.
١٥٠- محمد بن حسن الرازی: مجهول الحال است.
١٥١- محمد بن محمد بن معقل: مهمل است.
١٥٢- محمد بن عبد الحمید: مجهول است.
١٥٣- محمد بن سلیمان زرقان: مهمل است.
١٥٤- محمد بن موسی الأحول: مهمل و مجهول الحال است.
١٥٥- محمد بن ابی السری: مهمل و مجهول است.
١٥٦- محمد بن محمد بن هشیم: مجهول الحال است.
١٥٧- محمد بن احمد بن سلمان: مهمل و مجهول است.
١٥٨- معلی بن شهاب: مهمل و مجهول الحال است.
١٥٩- موسی بن اسماعیل بن موسی: مجهول است.
١٦٠- یحیی بن معمر: مهمل و مجهول الحال است.
١٦١- یزید بن عبد الملک جعفی: مجهول الحال است.
١٦٢- یونس بن ابی وهب القصری: مهمل است.
خادم الشریعة المطهرة: سید ابو الفضل بن رضا برقعی
سلسلهی راه نجات از شر غُلات
قَالَ الإمامُ الصَّادِقُ ÷: «احْذَرُوا عَلَى شَبَابِكُمْ الْغُلَاةَ لَا يُفْسِدُونَهُمْ،... وَاللهِ إِنَّ الْغُلَاةَ شَرٌّ مِنَ الْيَهُودِ وَالنَّصارى وَالْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا». [أمالي الطوسي، ص٦٥٠]