سیری در رسالۀ سهو النبی صلی الله علیه وآله وسلم و دیدگاههای علاّمۀ محقّق آیت الله حاج شیخ محمّد تقی شیخ شوشتری
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس خداوند جهانیان را، سپاسی از سر صدق و به بلندای ابدیت، احدی که ما را به شرف انسانیت و عقل سرافراز کرد و با گسیل داشتن پی در پی انبیای پاکش، به ویژه خاتم ایشان حضرت محمّد مصطفی ص که حامل معجزۀ جاوید و آیات بینات بود، تاج پر افتخار مسلمانی را تا ابد بر تارَک ما نشانید، تا بدین وسیله از تاریکیهای جهل و گمراهی رهیده و به عرصههای نور و رستگاری راه یابیم، و از این طریق، سعادت نصیب ما گردد. پس سلام و درود بر سید المرسلین وخاندان پاک و پیروان حقیقی او باد، آمین!.
دینداری و تشرّع در جامعۀ اسلامی- بر خلاف آنچه اغلب مردم میپندارند- امری است بسیار خطیر و حسّاس اگر چه اسلام یک شریعت سهلۀ سمحه[٦٦] بوده و هدف خداوند متعال سختگیری و ایجاد عُسر و حرج در امور زندگانی و تکالیف شرعی انسانها نیست؛ امّا آنچه مسلّم مینماید و نباید از نظر دور بماند، حسّاسیت شارع مقدس و تأکید او در گرایش به دین خالص بیشائبه و بیپیرایه است[٦٧] که ما را تحریض و تشویق و موظف به دقت نظر در عقاید و اعمال دینی مینماید! و قطعاً از عقیدۀ خالص و توحیدی، اعمال مخلصانه[٦٨] و پاک و ثمربخش صادر میگردد.
باری، یکی از آفات عقاید مذهبی در ادیان پیشین و دین مبین اسلام، که مورد نهی قرآن کریم و پیشوایان دینی بوده، مسألۀ «غُلُوّ» در دین و نسبت به شخصیتهای دینی است.
قرآن کریم اهل کتاب را نهی کرده و میفرماید: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ﴾ [النساء: ١٧١] «ای اهل کتاب، در دین خویش غلوّ مکنید و بر خدا جُز [سخن] راست و درست مگویید». و نیز فرموده: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ﴾ [المائدة: ٧٧] «بگو: ای اهل کتاب، در دین خویش به ناروا غلوّ و گزافگویی مکنید». یقیناً مطرح ساختن اهل کتاب، تلویحاً به منظور برحذر داشتن مسلمین از «غلو» در دین و به هدف ترتیب صحیح دینی ایشان است!.
امّا نهی و هشدار بزرگان دینی در این باره:
الف) از أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ÷ روایت شده است که: «هَلَكَ فِيَّ رَجُلانِ؛ مُحِبٌّ غَالٍ ومُبْغِضٌ قالٍ» «دوکس دربارۀ من هلاک شدند: یکی دوستدار غلوّ کننده [و مفرط]، و دیگری کینه ورز دشمن پیشه»[٦٩].
ب) از حضرت صادق ÷ منقول است که فرمود: «اِحْذَرُوا على شَبَابِكُمُ الغُلاةَ لا يُفْسِدُونَهُم، فإنَّ الغُلاةَ شرُّ خَلْقِ اللهِ، يُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللهِ، وَيَدَّعُونَ الرُّبُوبِيَّةَ لِعِبَادِ اللهِ، وَاللهِ إنَّ الغُلاةَ لَشَـرٌّ مِنَ اليَهُودِ وَالنَّصَارى وَالـمجُوسِ وَالذِينَ أشْرَكُوا...» «جوانانتان را از غلوکنندگان دور بدارید که آنان را فاسد ننمایند، زیرا غالیان از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین، بدتراند»[٧٠].
شایان توجه است که، یکی از مسائلی که علمای فریقین بدان پرداختهاند و موجب اختلاف میان شماری از علمای بزرگ گردیده، موضوع «سهو النبی ص» بوده و ما در این مقال قصد داریم تا حدّ امکان و با بضاعت اندک، در این موضوع وارد گشته و أثر ارزندۀ یکی از رجالیون معاصر، یعنی «رسالة في سهو النبی ص» أثر علامۀ محقق آیتالله حاج شیخ «محمد تقی شیخ شوشتری» ـ دام توفیقه ـ را مورد بررسی و کندوکاوی قرار دهیم. إن شاء الله تعالی.
***
بدون تردید، قول «سهو و نسیان» در مورد پیامبر گرامی اسلام ص و أئمّه علیهم السلام مطلبی است که علمای بزرگ شیعۀ امامیه، چون مرحوم «شیخ صدوق» و استادش «محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمی»- که مورد توثیق و مدح بلیغ و تعظیم عموم علما و رجالیون شیعه امامیه است- بدان معتقد بودند، و برآن تأکید داشته و منکران آن را «غالی» میشمردند[٧١] در این باره در کتب اربعۀ شیعۀ امامیه میخوانیم:
الف) «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الأَعْرَجِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللهِ ÷ يَقُولُ: صَلَّى رَسُولُ اللهِ ص ثُمَّ سَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ فَسَأَلَهُ مَنْ خَلْفَهُ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَحَدَثَ فِي الصَّلاةِ شَيْءٌ؟ قَالَ: وَمَا ذَاكَ؟ قَالُوا: إِنَّمَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ. فَقَالَ: أَكَذَاكَ يَا ذَا الْيَدَيْنِ؟ وَكَانَ يُدْعَى ذَا الشِّمَالَيْنِ. فَقَالَ: نَعَمْ. فَبَنَى عَلَى صَلاتِهِ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ أَرْبَعاً وَقَالَ: إِنَّ اللهَ ﻷ هُوَ الَّذِي أَنْسَاهُ رَحْمَةً لِلأُمَّةِ أَلا تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلاً صَنَعَ هَذَا لَعُيِّرَ وَقِيلَ مَا تُقْبَلُ صَلاتُكَ فَمَنْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْيَوْمَ ذَلِكَ قَالَ قَدْ سَنَّ رَسُولُ اللهِ ص وَصَارَتْ أُسْوَةً. وَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لِمَكَانِ الْكَلامِ»[٧٢].
ب) «......عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ÷ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللهِ ص الظُّهْرَ خَمْسَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ انْفَتَلَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْقَوْمِ: يَا رَسُولَ اللهِ! هَلْ زِيدَ فِي الصَّلاةِ شَيْءٌ؟! فَقَالَ: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: صَلَّيْتَ بِنَا خَمْسَ رَكَعَاتٍ قَالَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَكَبَّرَ وَهُوَ جَالِسٌ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لَيْسَ فِيهِمَا قِرَاءَةٌ وَلا رُكُوعٌ ثُمَّ سَلَّمَ وَكَانَ يَقُولُ: هُمَا الـمرْغِمَتَان[٧٣].
ج) در کتاب «کافی» (کتاب الصلاة حدیث١) از سماعۀ بن مهران از قول امام صادق ÷ حدیثی در مورد سهو پیامبر ص در نماز آمده و مصحح محترم کتاب در پاورقی نوشته: «عدّهای از علما این خبر را حمل بر تقیه کردهاند»! باید از ایشان پرسید: علما چگونه حاضرند ادعا نمایند که امام صادق ÷ به منظور «تقیه»! حاضر شدهاند به رسول خدا ص دروغ ببندند!! معاذ الله!.
د) «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الـحسَنِ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قُلْتُ لأَبِي الـحسَنِ الأَوَّلِ ÷: أَسَلَّمَ رَسُولُ اللهِ ص فِي الرَّكْعَتَيْنِ الأَوَّلَتَيْنِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَحَالُهُ حَالُهُ؟! قَالَ: إِنَّمَا أَرَادَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يُفَقِّهَهُمْ»[٧٤].
هـ) «شیخ صدوق در «من لا يحضره الفقيه» خبری آورده از امام صادق ÷ در مورد خواب ماندن رسول خدا ص هنگام نماز صبح و گذشتن وقت نماز و طلوع خورشید، که آن حضرت ص برخاستند و بعد از دو رکعت نافله، نماز صبح را هم خواندند! سپس امام ÷ موضوع ذو الشمالین را یادآور شده و فرمود: این مطلب رحمتی برای امت است»[٧٥]. سپس شیخ صدوق (ره) در اینباره فرموده: «غلات و مفوضه - که از رحمت خدا دور باشند - «سهو النبی» را انکار میکنند و میگویند: اگر جایز باشد که آن حضرت ص در نماز سهو نماید، هر آینه جایز است که در تبلیغ دین هم سهو نماید. زیرا نماز برای او واجب است، همان طور که تبلیغ واجب است! ولی این موضوع ما را ملزم و قانع نمیسازد. زیرا تمام حالات مشترکی که در نماز بر پیامبر ص واقع میگردد در امر دیگری واقع نمیگردد. و او متعبد به نماز است مانند دیگران که پیامبر نیستند. و هرکه به جز او باشد مثل او نیست، زیرا حالت ویژهای که پیامبر ص به عنوان نبوت دارد، تبلیغ با شرایط لازم است[٧٦]. و جایز نیست هر چه در نماز بر او واقع میشود. در تبلیغ نیز بر او واقع شود! زیرا تبلیغ عبادت مخصوص اوست، و نماز عبادتی است مشترک! و به وسیلۀ نماز، بندگی او ثابت میگردد، و با اثبات خواب ماندن آن حضرت از خدمت پروردگاش [نماز]، بدون قصد و ارادۀ او، نفی ربوبیت از پیامبر ص را مینماید [یعنی او هم بشر است]، زیرا کسی که دچار چرت و خواب نمیشود ﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞ﴾ [البقرة: ٢٥٥] خداوند حی قیوم است، و سهو پیامبر ص مانند سهو ما نیست، بلکه سهو او از جانب خدای ﻷ بوده و خداوند فقط به این دلیل او را دچار سهو نموده تا دانسته شود که وی هم بشری مخلوق[٧٧] است و در نتیجه [در نظر مردم] معبودی به غیر از خدای یگانه به حساب نیاید. و هم مردم هرگاه در نماز سهو کردند، از سهو آن حضرت ص، حکم سهو را بدانند.
سهو ما از شیطان است. امّا شیطان بر پیامبر و ائمّه ÷ سلطهای ندارد، بلکه سلطۀ او بر کسانی است که او را دوست خود میگیرند و کسانی که او را شریک میسازند و گمراهانی که از شیطان پیروی میکنند. و آنهایی که «سهو النبی» را نمیپذیرند و میگویند: کسی به نام «ذو الیدین» در میان صحابه نبوده و وجود این مرد و آن خبر، اصل و اساسی ندارد، دروغ میگویند، زیرا این مرد، شناخته شده است و نامش «أبومحمد عمیر بن عبد عمرو» معروف به (ذو الیدین) میباشد، و کسی است که موافق و مخالف از او حدیث نقل کردهاند و من (صدوق) در کتاب (وصف قتال القاسطین بصفین) أخباری از او آوردم[٧٨].
استاد ما محمّد بن حسن بن احمد بن ولید رحمه الله میگوید: «اولین درجۀ غلوّ، نفی سهو از پیامبر ص است. و اگر جایز باشد که اخبار وارده در این موضوع ردّ شود، هر آینه جایز است که جمیع اخبار ردّ گردد، و در این صورت دین و شریعت باطل میگردد» و من توفیق آن را میخواهم که کتاب مستقلّی در اثبات «سهو النبی» و ردّ بر منکرین آن تصنیف نمایم. إن شاء الله»[٧٩].
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب گرانقدر «الذّريعه» (ج١٢،ص٢٦٥) از شیخ صدوق «كتاب السهو» را نام برده است و شیخ مفید ـ شاگرد شیخ صدوق، که برخی نظریات استادش را در کتاب مستقلی به نام «شرح عقائد الصدوق» یا «تصحيح الاعتقاد» ردّ کرده است ـ این نظریۀ او را نیز نپذیرفته و ردّیهای بر آن نگاشته به نام «السّهويّه» که شیخ آقا بزرگ در «الذّريعه»[٨٠] از آن ذکری به میان آورده است.
علاّمه محقّق جناب حاج شیخ محمّد شیخ تقی شیخ شوشتری (دام عزّه)، عقیدۀ شیخ صدوق را صحیح دانسته و از رأی او مقابل شیخ مفید دفاع نموده و مطالب خویش را در رسالهای تحت عنوان «رسالة في سهو النبي ص» به قدر مستوفی و مستدل بیان داشته، و صاحب «الذريعه» (در ج١٢، ص٢٦٧) از آن با نام «رسالة في سهو النبي و الإنتصار للشيخ الصدوق» یاد کرده است. این رساله در آخر کتاب «قاموس الرجال» علامه شوشتری، به خط مبارک او افست شده است. و ما در این گفتار أهم مطالب آن را مورد بررسی قرار میدهیم. لازم به ذکر است که پس از بررسی کوتاه رسالۀ مذکور، شواهدی از قرآن کریم در این زمینه ارائه خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
***
[٦٦]- عن النبی ص: «بُعِثْتُ بالحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ» (الجامع الصغیر، سیوطی) و نظیر این قول رادر: مسند احمد بن حنبل (ج٥، ص١١٦و٢٣٣) نیز میتوان دید.
[٦٧]- ﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُ﴾ [الزمر: ٢-٣]، ﴿قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِينِي ١٤﴾ [الزمر: ١٤].
[٦٨]- در مورد عمل و خلوص در دین، از منظر قرآن بنگرید به آیات ذیل: البقرة: ١٣٩، الأعراف: ٢٩، یونس: ٢٢، العنکبوت:٦٥، لقمان: ٣٢، غافر: ١٤،٦٥، مریم: ٥١، الصافات: ٦٠، ٧٤، ١٢٨، ١٦٠و ١٦، ص: ٨٣، البینة: ٥.
[٦٩]- نهج البلاغه، الحکمة ص ١١٧. نظیر آن است حکمت ٤٦٩: «یَهْلِك فِيَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وبَاهِتٌ مُفْتَرٍ» دوکس در مورد من هلاک میشوند: دوستدار غلو کننده و بهتان زنندهایکه [به من] افتراء میبندد.
[٧٠]أمالی الشیخ الطوسی، ص ٤٥
[٧١]- بر اهل نظر پوشیده نیست که عقیده به این مطالب به مسألۀ عصمت پیامبر بزرگوار اسلام ص در زمینۀ ابلاغ وحی و احکام شریعت که قرآن بدان تصریح فرموده، ارتباطی ندارد. قول شیخ صدوق و موافقین او نیز چنانکه در صفحات آینده ملاحظه خواهد شد، به وضوح مبین این معنی است که از نظر ایشان رسول خدا ص در امر نبوت و تبلیغ از سهو مبرا و کاملاً تحت نظارت إلهی است. به عبارت دیگر شیخ صدوق و استادش مطلقا به سهو النبی قائل نیستند بلکه عقیده دارند منحصراً در افعال و امور غیر تبلیغی و شخصـی و خصوصی امکان سهو از آن حضرت منتفی نیست.
[٧٢]- شیخ طوسی، تهذیب، ج٢، حدیث ١٤٣٣) ونظیر این خبر احادیث شمارۀ (١٤٣٨ وَ١٤٦١) تهذیب نیز ملاحظه میگردد.
[٧٣]- التهذیب، ج٢، حدیث ١٤٤٩. «حدثني زید بن علي عن أبیه عن جده عن علي ÷ قال: صلى بنا رسول الله ص الظهر خمساً، فقام ذو الشمالین فقال: یارسول الله! هل زید في الصلاة شيء؟! قال: وما ذاك؟، قال صلیت بنا خمساً، قال فاستقبل القبلة فکبَّر وهو جالسٌ وسجدَ سجدتین لیس فیهما قراءةٌ ولا رکوعٌ وقال: هما المرغمتان». مقایسه کنید با مسند أحمد (ج٣، ص ٧٢، و ٨٣، و ٨٤).
[٧٤]- (کافی، کتاب الصلاة، حدیث ٣).
[٧٥]- من لایحضره الفقیه ج١، فی أحکام السهو، حدیث ٤٨)
[٧٦]- به ویژه که قرآن کریم تصـریح فرموده که پیامبر ص در هنگام ادای رسالت به وسیلۀ نگهبانان إلهی از سهو و نسیان و خطا مصون بوده است (ولی برای نماز چنین ضمانتی در کتاب خدا به نظر نمیرسد)، خداوند در مورد ابلاغ وحی و مسائل شریعت فرموده: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧ لِّيَعۡلَمَ أَن قَدۡ أَبۡلَغُواْ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمۡ﴾ [الجن: ٢٦-٢٨] «دانای أمور نهان و غیب است و کسی را بر غیب خویش آگاه نسازد مگر آن را که به پیامبریپسندد که همانا از پیش رو و از پشت سرش نگاهبان گسیل میدارد تا معلوم شود که، پیامبران پیامهای پروردگارشان را رسانیدهاند».
[٧٧]- حدود ١٧ آیه در قرآن کریم بر بشر بودن انبیاء † و پیامبر اسلام ص تأکید دارند که برای نمونه ر.ک. الکهف/١١٠؛ الإسراء/٩٣، فصلت/٦ و......
[٧٨]- «ذو الیدین» (خرباق سلمی) و «ذو الشمالین» در «الإصابة» تألیف «ابن حجر» در ترجمۀ ٢٢٣٨ و ٦٠٤٣ و «الاستیعاب» أثر «ابن عبد البّر» در باب الافراد فی حرف الخاء و الذّال و در «لغت نامه» علی اکبر ده خدا با هر دو لقب مذکور است. «نووی» نیز در «تهذیب الاسماء و اللغّات» گفته است: «خرباق سلمى» ملقّب به ذو الیدین چنانکه از نامش پیداست از قبیلۀ بنی سلیم بوده و مدّنیپس از رحلت پیامبر ص نیز زنده بود» به هر حال وی مردی ناشناس نیست و در همه جا از وی به عنوان صحابی رسول خدا صیاد شده است.
[٧٩]- (من لایحضره الفقیه، ج١، ص٢٣٤).
[٨٠]- ج١٢، ص٢٦٧ .