راه نجات از شر غلاة - بحث غلاة

فهرست کتاب

حقیقت شفاعت

حقیقت شفاعت

پاره‏ای از آیات شریفه قرآن شفاعت را موکول به اذن خدا کرده است البته دربارۀ کسانی‌که خدا از ایشان راضی بوده باشد و این دسته تنها مؤمنین هستند که شفاعت خاصی را دربارۀ آنان قائل است:

در آیۀ شریفۀ ١٠٩ سورۀ طه می‌فرماید: ﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩ یعنی: «در آن روز (روز قیامت) شفاعت هیچ نفعی ندارد مگر برای آن کسی‌که خدا بدان دستوری قبلاً داده و گفتاری را دربارۀ او پسندیده باشد». (کلمۀ لا تنفع مضارع، ولی کلمۀ اذن ماضی است). و در آیۀ شریفه ٢٢ و ٢٣ سورۀ سبأ می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٢٣ که در این آیه نیز نفی شفاعت مى‏کند مگر کسی‌که خدا برای او دستور شفاعت داده باشد ترجمۀ آیه چنین است: «بگو: بخوانید کسانی را که مى‏پندارید جز خدا را (یعنی معبودان پنداری را)، آنان مالک سنگینی ذره‏ای را در آسمان‌ها و نه در زمین نیستند و در آسمان و زمین شرکتی با خدا ندارند و برای خدا از آن معبودان پشتیبانی نیست. و شفاعت به نزد او سود نبخشد مگر براى کسى که برایش اجازه داده باشد. تا وقتى که نگرانى را از دل‌هایشان دور سازند، گویند: پروردگارتان چه گفت؟ گویند: حقّ. و او بلند مرتبه بزرگ است». یا در آیات شریفۀ ٨٤ تا ٨٦ سورۀ الزخرف می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡعَلِيمُ ٨٤ وَتَبَارَكَ ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٥ وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦ یعنی: «و او خدایی است که در آسمان و در زمین خدای برآورنده حاجات است و حکیمی‌ پس داناست و مبارک است آن؛ پادشاهی آسمان‌ها و زمین، و آن‌چه در میان آن‌ها است از اوست و در نزد اوست علم قیامت و به سوی او باز بر مى‏گردید و مالک شفاعت نمى‏شوند کسانی‌که غیر او را بخوانند مگر آنانی‌که گواهی به حق داده و دانا به آن بوده باشند». یا در آیۀ شریفۀ ٢٦ و٢٨ سوره الانبیاء که مى‏فرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨ یعنی: «بت‏پرستان گفتند: خدا فرزندی فرا گرفته است. پاک و منزه است خدا از چنین نسبت، بلکه فرشتگان بندگان گرامى‏ هستند که به فرمان خدا پیشی نمى‏گیرند (یعنی قبل از دستور خدا کاری انجام نمى‏دهند) و ایشان به فرمان او به کار مى‏پردازند و میانجی‌گری و شفاعت نمى‏کنند جز دربارۀ کسی‌که پسندیده باشد و با این حال از خوف پروردگار ترسانند».

آیۀ شریفه شرح صفات و اختصاصات فرشتگان است که در این آیات پس از اینکه پروردگار جهان احاطۀ ذات اقدس خود را به ملکوت زمین و آسمان یادآور مى‏شود و کسانی غیر او را که مشرکین مى‏خوانند هیچ و پوچ معرفی مى‏کند، آن‌گاه شفاعت را درباره کسانی‌که پسندیده خدا باشند و شهادت به حق داده باشند و در هنگام شفاعت به حدود وظایف شفاعت دانا باشند که از چه کس و در چه مورد شفاعت مى‏کنند حق شفاعت و استفاده از آن مى‏دهد.

از این آیات بر مى‏آید که شفاعتی در کار است هر چند از آن پسندیدگان و گواهان به حق و آنان‌که همواره از خدا خائف‏ هستند و به دستور او عمل مى‏کنند برخوردار خواهند شد. در حالی‌که در آیات قبل ثابت شد که اصلاً در روز قیامت شفاعتی نیست. آیا اختلاف و تناقض در این مطلب نیست؟. اینک ما این مطلب را با راهنمایی قرآن کریم که مدد بخش عقل و وجدان سلیم است توضیح مى‏دهیم، إن‌شاءالله.

چنان‌که قبلاً هم یادآور شدیم در کتاب مجید آسمانی ما هیچ آیه و اشاره‏ای به شفاعت انسانی برای انسانی اعم از پیغمبر و غیر پیغمبر نیامده و آن را ثابت نکرده است. و تمام آیاتی که در آن کلمه‌ی شفاعت آمده است اعم از نفی و اثبات دربارۀ بتان که خدایان مشرکین بودند یا فرشتگان که مدبر و متصرف درپاره‏ای از شئون خلقت و امور مأذونۀ آسمان و زمین هستند مى‏باشد و این دو طائفه بتان و فرشتگان هیچ‌کدام انسان نیستند که دربارۀ انسان شفاعت کنند پس با دقت و تأمل و تعمق در آیات شریفه معلوم مى‏شود که هیچ انسانی برای انسانی شفیع نخواهد بود. تنها از آیاتی که مى‏توان شفاعت انسانی را برای انسانی استنباط نمود آیاتی است که در آن مؤمنی برای مؤمنی استغفار مى‏کند خواه آن مؤمن استغفار کننده پیغمبر باشد یا غیر پیغمبر، شفاعت انسانی برای انسانی نیز همین است و بس! و حتی شفاعت فرشتگان هم درباره زمینیان جزء استغفار نیست چنانکه می‌آید.

و این معنی علاوه بر آنکه تشخیص عقل و وجدان و صریح آیات شریفۀ قرآن است که بعد از این خواهد آمد ان شاء الله؛ از متون روایت صحیحه و دقت در احادیث شریفه هم به روشنی بدست مى‏آید. مضمون این معنی در احادیث فریقین است که شفاعت همان استغفار است.[١٦٥] ٣

١- چنان‌که در حدیث شریفی که در بحار الانوار ١٩/٦٥ چاپ کمپانی از امالی صدوق آورده است این معنی به صراحت بدست می‌آید:عَنِ الحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ  ص: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَهُمْ شُفَعَاءُ لِمَنْ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْـمُؤْمِنَاتِ». یعنی: هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنه‏ای نیست از اول روز زندگی بشر یا اینکه بعد از این بیاید تا روز قیامت که آنان همان شفیعان هستند که در دعا مى‏گوید: اللهم اغفر للمؤمنین والـمؤمنات پس شفاعت مؤمنان در حق یکدیگر همان استغفاری است که در بارۀ یکدیگر مى‏کنند. استغفار برای چهل مؤمن در نماز شب یعنی شفاعت برای چهل مؤمن.

٢- ایضا در بحار الانوار ١٨/٢٨٥ چاپ کمپانی از علل الشرایع وعیون اخبار الرضا عن فضل بن شادان فیما رواه من العلل عن الرضا  ÷ قال: «إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّلَاةِ عَلَى الْمَيِّتِ لِيَشْفَعُوا لَهُ وَلِيَدْعُوا لَهُ بِالْمَغْفِرَةِ؛ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ أَحْوَجَ إِلَى الشَّفَاعَةِ فِيهِ وَالطَّلِبَةِ وَالِاسْتِغْفَارِ مِنْ تِلْكَ السَّاعَةِ.... إِنَّمَا أُرِيدَ بِهَا [أي الصلاة على الميت] الشَّفَاعَةُ لِهَذَا الْعَبْدِ الَّذِي قَدْ تَخَلَّى عَمَّا خَلَفَ وَ احْتَاجَ إِلَى مَا قَدَّم‏...».

یعنی: حضرت رضا  ÷ فرمود مؤمنین مأمور شده‏اند به نماز خواندن بر میت تا برای او شفاعت کنند و به مغفرت و آمرزش دعا نمایند زیرا در هیچ وقتی از اوقات این مؤمن مرده به شفاعت و استغفار و طلب آمرزش از این ساعت محتاج‌تر نیست و مقصود از نماز، شفاعت است برای این بنده‏ای که از آن‌چه گذاشت دستش خالی مانده و اکنون محتاج است بدانچه از پیش فرستاده است.

آری، چون آخرین روز از عمر دنیا و اولین روز او از عمر آخرت است و روزی است که مؤمنین زنده به خوبی مى‏توانند حسن اعمال و اخلاق او را در نظر بیاورند و برای او طلب آمرزش نمایند مقصود حضرت هم همین است. یعنی حسن اعمال او انگیزۀ استغفار مؤمنین است برای او.

٣- مرحوم طریحی در مجمع البحرین در ذیل کلمه شفع فرموده است: «الـمراد بالشفاعة الحسنة الدعاء للمؤمنين، والشفاعة السيئة الدعاء عليهم، وفي حديث الصلاة على الـميت: «وَإِنْ كَانَ الْمُسْتَضْعَفُ مِنْكَ بِسَبِيلٍ فَاسْتَغْفِرْ لَهُ عَلَى وَجْهِ الشَّفَاعَةِ مِنْكَ لَا عَلَى وَجْهِ الْوَلَايَة». یعنی: «مراد از شفاعت حسنه دعا کردن در حق مؤمنین است و شفاعت سیئه نفرین کردن بر ایشان است. و در احادیث نماز بر میت آمده است که اگر آن میت مستضعف بود یعنی شیعۀ کامل نبود در آن طریقی که تو هستی پس برای او استغفار کن؛ به عنوان شفاعت نه به عنوان ولایت». یعنی اگر شیعه نبود چون مسلمان است پس به عنوان مسلمان بودن از او شفاعت کن.

٤- در تفسیر صافی ذیل آیۀ شریفه: ﴿مَّن يَشۡفَعۡ شَفَٰعَةً حَسَنَةٗ [النساء: ٨٥] حدیثی از کافی از حضرت زین العابدین علی بن الحسین  ÷ آورده است که موید این معنی است که شفاعت همان استغفار است.

٥- در من لا یحضره الفقیه، باب الصلوة علی الـمیت از حضرت صادق  ÷ همان حدیث طریحی را آورده است که شفاعت همان دعایی است که مؤمنان برای یک‌دیگر مى‏کنند.

٦- در کتاب شریف کافی باب الصلوة علی الـمؤمنین و التکبیر والدعاء در روایت از اسماعیل بن عبدالخالق بن عبدالله از حضرت صادق  ÷ که فرمود: در نماز بر جنائز می‌گویی: «اللَّهُمَّ أَنْتَ خَلَقْتَ هَذِهِ النَّفْسَ وَأَنْتَ أَمَتَّهَا تَعْلَمُ سِرَّهَا وَعَلَانِيَتَهَا أَتَيْنَاكَ شَافِعِينَ فِيهَا فَشَفِّعْنَا». یعنی: «خدایا تو این نفس را آفریدی و تو خود آن را میرانیدی و تو اعمال نهان و آشکار او را می‌دانی ما به‌سوی تو بعنوان شفاعت آمده‏ایم پس شفاعت ما را بپذیر».

٧- و نیز در همین باب الصلاة علی الـمستضعف در روایت از ثابت بن ابی القدام از حضرت باقر  ÷ آمده است که آن حضرت بر جنازه‏ای نماز خواند و در آخر دعا این جمله را به خدا عرض کرد: «وَقَدْ جِئْنَاكَ شَافِعِينَ لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ فَإِنْ كَانَ مُسْتَوْجِباً فَشَفِّعْنَا فِيهِ وَاحْشُرْهُ مَعَ مَنْ كَانَ يَتَوَلَّاهُ». یعنی: «خدایا ما بعد از مرگ این شخص به عنوان شفاعت به جانب تو آمده‏ایم پس اگر او مستوجب شفاعت است ما را در باره او شفیع قرار بده و او را با آن کسی که دوست دارد محشور فرما».

٨- در کتاب الصلوة جواهر الکلام از من لا یحضره الفقیه باب الصلاَة علی الـمیت از حضرت باقر  ÷ روایت کرده است که فرمود: «مَنْ تَبِعَ جَنَازَةَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أُعْطِيَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَرْبَعَ شَفَاعَاتٍ...» علاوه بر اینکه شفاعت او در دنیا است دلالت بر تجسیم شفاعت او در آخرت است.

٩- علامه حلی (ره) در تذکرة الفقها ص ٤٥ می‌فرماید: «والصلاة على الـميِّت استغفارٌ وشفاعةٌ».که نماز خواند بر میت همان استغفار است و استغفار همان شفاعت است که در دنیا انجام می‌شود و حدیثی که مرحوم شهید اول در الذکری از حضرت رضا  ÷ آورده است مؤید این حقیقت است که فرمود: «إمَامُكَ شفيعُك إلى الله   فلا تجعل شفيعَك سفيهاً ولا فاسقاً». زیرا امام نماز از زبان تو با خدا مناجات می‌کند.

١٠- در کتاب مستدرک الوسائل مرحوم حاجی نوری ١/١١٨ از کتاب المغازی محمد بن علی حسین از ابوالملیح بن اسامة قال: سمعت رسول الله  ص يقول: «لَا يُصَلِّي عَلَى رَجُلٍ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَيَشْفَعُونَ فِيهِ إِلَّا غَفَرَ اللهُ لَهُ». یعنی: «از رسول الله  ص شنیدم که می‌فرمود: بر جنازه هیج مردی چهل مرد نماز نمی‌خواند که درباره او شفاعت کنند مگر اینکه خدا او را می‌آمرزد».

احادیث در این باب که مشعر آن است که شفاعت مؤمنین در حق یکدیگر و شفاعت پیغمبر درباره امت همان استغفار است که در همین دنیا صورت می‌گیرد، در آخرت مجسم و مشفوع له از آن منتفع می‌شود بسیار است که ما به همین ده مورد اکتفا کردیم و اتفاقا در کتب عامه هم اینگونه احادیث موجود است و ما برای نمونه چند حدیث می‌آوریم تا یقین شود که شفاعتی که در آخرت نفع می‌بخشد همین شفاعتی است که در دنیا در باره شخصی انجام می‌شود که مستحق آن است چنان‌که می‌آید.

اینک احادیثی که در این معنی در کتب عامه [اهل سنت وجماعت] است.

١- در صحیح مسلم ٣/٥٣ از ابن عباس از پیغمبر خدا  ص آورده است که آن‌حضرت فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ عَلَى جَنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا لَا يُشْرِكُونَ باللهِ شَيْئًا إِلَّا شَفَّعَهُمْ اللهُ فِيهِ». یعنی: «هیچ مرد مسلمانی نیست که بمیرد و آن‌گاه بر جنازۀ او چهل نفر مردیکه چیزی را با خدا شریک نگرفته‌اند بایستند جز اینکه خدا ایشانرا دربارۀ آن میت شفیع می‌گرداند».

٢- در سنن نسائی ٤/٦٢ باب فضل من صلی علیه مائة. از عائشه ل روایت کرده است که رسول الله  ص فرمود: «مَا مِنْ مَيِّتٍ يُصَلِّي عَلَيْهِ أُمَّةٌ مِنْ المُسْلِمِينَ يَبْلُغُونَ أَنْ يَكُونُوا مِائَةً يَشْفَعُونَ إِلَّا شُفِّعُوا فِيهِ». یعنی: «هیچ مرده‌ای نیست که بر او در حدود صد نفر نماز گذارند که شفاعت نمایند جز اینکه شفاعت ایشان دربارۀ او پذیرفته است».

٣- در صحیح مسلم ٣/٥٣ و در سنن نسائی ٤/٦٢. پیغمبر خدا ص فرمود: «مَا مِنْ مَيِّتٍ يُصَلِّى عَلَيْهِ أُمَّةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَبْلُغُونَ أَنْ يَكُونُوا مِائَةً يَشْفَعُونَ إِلاَّ شُفِّعُوا فِيهِ». معنی همان مضمون حدیث فوق است.

٤- ایضا در سنن نسایی روایت است که گفت: «صَلَّى بِنَا أَبُو الْمَلِيحِ عَلَى جَنَازَةٍ فَظَنَنَّا أَنَّهُ قَدْ كَبَّرَ فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ: أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ وَلْتَحْسُنْ شَفَاعَتُكُمْ. قَالَ أَبُوالْمَلِيحِ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ وَهُوَ ابْنُ سَلِيطٍ عَنْ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَهِيَ مَيْمُونَةُ زَوْجُ النَّبِيِّ  ص قَالَتْ: أَخْبَرَنِي النَّبِيُّ  ص قَالَ: مَا مِنْ مَيِّتٍ يُصَلِّي عَلَيْهِ أُمَّةٌ مِنْ النَّاسِ إِلَّا شُفِّعُوا فِيهِ، فَسَأَلْتُ أَبَا الْمَلِيحِ عَنْ الْأُمَّةِ فَقَالَ أَرْبَعُونَ». این حدیث در مسند احمد ص ٦/٣٣١ نیز آمده است.

٥- در سنن ابن ماجه ص ٤٧٧ و در مسند احمد ١/٢٧٧ و همچنین در صفحات ٢٦٦ و ٣٢ و ٤٠ و ٩٧ و ٢٣١ جلد ششم«عَنْ كُرَيْبٍ مَوْلَى عَبْدِ الله بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: هَلَكَ ابْنٌ لِعَبْدِ الله بْنِ عَبَّاسٍ فَقَالَ لِي: يَا كُرَيْبُ! قُمْ فَانْظُرْ هَلْ اجْتَمَعَ لِابْنِي أَحَدٌ؟ فَقُلْتُ نَعَمْ. فَقَالَ: وَيْحَكَ كَمْ تَرَاهُمْ أَرْبَعِينَ؟ قُلْتُ: لَا بَلْ هُمْ أَكْثَرُ. قَالَ: فَاخْرُجُوا بِابْنِيَّ فَأَشْهَدُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ الله  ص يَقُولُ: مَا مِنْ أَرْبَعِينَ مِنْ مُؤْمِنٍ يَشْفَعُونَ لِمُؤْمِنٍ إِلَّا شَفَّعَهُمْ اللهُ».

این احادیث پنجگانه که مضمون آن مورد اتفاق جمیع ائمۀ محدثین اهل اسلام است حاکی است که شفاعت عبارت از همان استغفاری است که مؤمنین در همه حال خصوصاً در هنگام نماز میت برای یکدیگر می‌کنند که در دنیا شاهد اعمال یکدیگرند و نیکوکار و بدکار را تا حدی می‌شناسند و آنرا که لایق دیدند برای او طلب مغفرت یعنی شفاعت می‌کنند. شفاعتی که در اسلام آمده که انسانی برای انسانی انجام می‌دهد همان دعا و استغفار است که پیغمبر برای مؤمنین یا مؤمنین برای یکدیگر در دنیا بعنوان اطاعت و عبادت خدا انجام می‌دهند و بر این معنی شرع و عقل و وجدان و لغت گواهی می‌دهند چنان‌که گذشت از علمای لغت خاصه فخر الدین طریحی در مجمع البحرین گفته است: «الـمراد بالشفاعة الـحسنة الدعاء للمؤمنين». و از علامه فخر الدین رازی در تفسیر کبیر خود ١/٣٥ چاپ قدیم مصر به این معنی متفطن است که می‌فرماید: «إن الله لـمـا أمر محمدا  ص بالاستغفار..... ولا معنى للشفاعة إلا هذا». که آنجایی که خدا پیغمبر خود محمد  ص را امر به استغفار برای امت کرد همان شفاعت است و معنایی برای شفاعت جز همین استغفار نیست. پس شفاعت پیغمبر هم همان استغفار است که طبق فرمان پروردگار: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ [محمد: ١٩] یعنی: «برای گناهان خود و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار کن» شفاعت می‌کند.

و روایات وارده از ائمۀ اسلام نیز مبین و مؤید همین حقیقت است:

مرحوم شیخ طوسی در تفسیر گران‌قدر خود (التبیان) ١/٤٤٣ چاپ تهران در ذیل تفسیر آیۀ شریف ٦٤ از سوره النساء که می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ٦٤ یعنی: «اگر آنان‌که به علت گناه به خویشتن ستم کردند به سوی تو آمده از خدا برای خود طلب آمرزش کرده و پیغمبر نیز برای ایشان استغفار کند خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند». عبارتی دارد که مضمون آن این است که دوازده نفر از منافقین که بر امری از نفاق اجتماع و هماهنگی داشتند که آن را انجام دهند، خدای متعال آن را به رسول خود خبر داد آنان بر رسول الله  ص وارد شدند آن حضرت فرمود که دوازده نفر از منافقین بر امری از نفاق هماهنگی و اتفاق نموده‌اند پس این گروه برخیزند و از خدای خود طلب آمرزش و استغفار کرده به گناهان خویش اقرار کنند تا من نیز برای ایشان شفاعت نمایم «حتى أشفع لهم» اما هیچ‌یک از آنان برنخاستند! رسول خدا چند مرتبه فرمود: آیا بر نمی‌خیزید؟ آن‌گاه حضرتش هر یک را نام برده فرمود: بر خیز ای فلان و تو ای فلان.. پس آنان عرض کردند ما استغفار کرده و به سوی خدا باز گشت می‌نماییم تو نیز (ای رسول خدا) برای ما شفاعت کن، حضرت فرمود: آیا اینک؟!. حال اینکه من در اول امر شما نفسم برای شفاعت خشنود و آماده‌تر بود و خدا نیز برای اجابت سریع‌تر «أطيب نفسا بالشفاعة». از نزد من بیرون بروید لذا آنان از نزد آن حضرت خارج شدند.

این قضیه خود به روشنی دلیل است که شفاعت استغفار است و آن هم در دنیاست چنانکه در احادیث شریفه نیز در این باب اشارت بلکه صراحت دارد که شفاعت پیغمبر برای مؤمنین از کسانی‌که خدا از ایشان راضی و یا آنان را پسندیده است در دنیاست نه در قیامت هر چند نتیجۀ آن در روز قیامت عائد مشفوع له شود.

از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم قمی‌ استاد کلینی صاحب کافی امام ÷ می‌فرماید: «إن الله قد أذن له  ص في الشفاعة قبل يوم القيامة». یعنی: «همانا خدا به پیغمبر  ص اذن در شفاعت داده قبل از روز قیامت». و این مطلب با توضیحاتی که بعد از این خواهد آمد ان شاء الله تعالی روشن‌تر خواهد شد که شفاعت برای هر که از طرف هر که فقط در دنیاست.

در قرآن کریم دو نوع شفاعت وجود دارد که هر دو نوع به اذن پرودرگار انجام می‌گیرد:

١- شفاعت در امور طبیعی و شؤون آفرینش که بوسیلۀ قوای مدبرۀ عالم کون چون تولید و فوت و باد و باران و قحطی و فراوانی و مرض و سلامت صورت می‌گیرد و این همان شفاعتی است که بت‌پرستان و ثنویان اعتقاد داشتند و از بتان و امشاسپندان و فرشتگان و موجودات روحانی و آسمانی می‌خواستند که از خدای خدایان بخواهند تا در امور فوق الذکر ایشان‌را یاری دهد و به هر صورت شفاعت شوند و این قبیل تصرف از فرشتگان و قوای روحانی هر چند در امور عالم امکان محقق و محرز است اما به هر صورت تصرف و تدبیر این قوا در شؤون کاینات جز باذن و دستور خالق البریات نیست چنانکه آیات آن قبلا گذشت.

٢- شفاعت در امر آخرت و آمرزش گناهان و رفع درجات در قیامت، قرآن منکر چنین شفاعتی است که در روز محشر که ﴿يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞ[١٦٦] [البقرة: ٢٥٤] است صورت گیرد و آیات آن نیز قبلا یادآوری شد که اصلاً در روز قیامت شفاعت از جانب هیچ‌کس نیست.

بلی شفاعتی را که قرآن حاکی است که ممکن است در روز قیامت نافع به حال پاره‌ای از مؤمنین گردد که مرضی و پسندیده خدا باشند و خدا اذن به شفاعت ایشان داده باشد و پیغمبر یا فرشتگان یا مؤمنین در دنیا برای ایشان استغفار کرده باشند و آن شفاعت به جا بوده و مشفوع له لائق و مستحق آن باشد شاید چنین شفاعتی در آخرت مفید افتد و مشفوع له را باعث نجات از عذاب یا موجب ترفیع درجات در بهشت گردد. اما این‌گونه شفاعت هم مشروط به سه شرط و متصل به سه اصل است:

اصل یا شرط اول: اینکه مشفوع له از جمله مؤمنین باشد پس شفاعت که همان استغفار است برای غیر مؤمنین هیچ فائده‌ای ندارد چنانکه در آیۀ ٨٠ سوره التوبه در عدم آمرزش منافقین می‌فرماید: ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ [التوبة: ٨٠] یعنی: «می‌خواهی برای ایشان استغفار کن و یا می‌خواهی استغفار مکن اگر برای ایشان هفتاد مرتبه هم استغفار کنی خدا هرگز ایشان‌را نخواهد آمرزید».

و نیز می‌فرماید: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ [التوبة:١١٣] «سزاوار پیغمبر و مؤمنین نیست که برای مشرکین استغفار (و شفاعت) کنند». ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓ [التوبة: ٨٤] «و هرگز بر هیچ کس از آنان چون بمیرد نماز مگزار و بر قبرش نایست‏». پیغمبر و مؤمنین برای مشرکین و منافقین استغفار و شفاعت نمی‌کنند.

اصل یا شرط دوم: اینکه علاوه بر اینکه مسلمان و مؤمن است مستحق و لائق شفاعت باشد و مرضی خدا و رسول نیز باشد: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ [الأنبياء:٢٨] «و شفاعت نمى‏کنند مگر براى کسى که [خداوند] بپسندد».

﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩ [طه: ١٠٩] «آن روز شفاعت سود نبخشد مگر کسى را که [خداوند] رحمان برایش اجازه داده است و سخن او را پسندیده است‏».

اصل یا شرط سوم: شفاعت در هر صورت موکول و موقوف به اذن پروردگار عالم است چنانکه تمام آیاتی که در این باره است اذن خدا را اصل اصیل گرفته است: چون آیۀ شریفه ١٠٩ طه: ﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩ یعنی: «آن روزی که شفاعت نفعی نبخشد مگر کسی را که خدا برای شفاعت او اذن داده باشد و گفته‌ای او را پسندیده باشد» و آیۀ ٢٣ سورۀ سبأ که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥ «و شفاعت به نزد او سود نبخشد مگر براى کسى که برایش اجازه داده باشد». پس شفاعت در روز قیامت تنها به حال کسانی ممکن است نفع بخشد که شفاعت دربارۀ ایشان جایز به این سه شرط باشد.

گفتیم شفاعتی که پیغمبر برای افراد امت یا مؤمنین برای یکدیگر می‌کنند دارای سه اصل یا سه شرط است: مؤمن و مأذون برای شفاعت و مورد شفاعت.

اصل اول: که مؤمن باشد چنانکه آیۀ شریفه ١٩ سورۀ محمد می‌فرماید: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ[١٦٧] [محمد: ١٩] و آیۀ ١٥٩ سورۀ آل عمران: ﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ[١٦٨] و آیۀ ٦٢ سورۀ نور: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٦٢[١٦٩] و آیۀ ١٢ سورۀ ممتحنه: ﴿فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٢[١٧٠] و آیۀ ١٠٣ سورۀ توبه: ﴿وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ[١٧١] که در این آیات به پیغمبر اذن بلکه امر شده که درباره مؤمنین استغفار نماید. و در مقابل از استغفار بر مشرکین و کفار و منافقین نهی شده و چنانکه در آیۀ ١١٣ سورۀ توبه می‌فرماید: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ[١٧٢] و آیه‌ی ٨٤ همین سوره که می‌فرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤ [التوبة: ٨٤][١٧٣].

و اصل دوم و سوم را نیز همین آیات شامل است. زیرا اذن پروردگار همان امری است که خدا به پیغمبر خود و مؤمنین دستور استغفار داده و چون مؤمن باشند مرضی و پسندیده خدا و قابل لایق شفاعت هستند.

در این‌جا اشاره به یک نکتۀ روشن لازم است و آن این است که در هر کجا موضوع شفاعت موکول به اذن شده کلمۀ اذن ماضی است هر چند کلمۀ نفع شفاعت مضارع است چون: ﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ [طه: ١٠٩][١٧٤] ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ[١٧٥] [سبأ: ٢٣] که مضمون هر دو آیۀ شریفه آن است که شفاعت نفع نمی‌بخشد مگر برای کسی‌که قبلا برای شفاعت او خدا اذن داده است و این همان حقیقتی است که شفاعت را خدای متعال در دنیا اذن و دستور داده و پیغمبر و مؤمنین آن را انجام می‌دهند و در آینده قیامت نفع آن ظاهر می‌شود وگرنه در قیامت شفاعت به آن صورتی که مغروران ضال آورده‌اند وجود ندارد و بسا باشد که چنین شفاعتی در دنیا برای کسانی که استحقاق و لیاقت را ندارند از جانب پیغمبر یا مؤمنین و حتی فرشتگان صورت گرفته باشد لیکن در قیامت نفعی نبخشد.

چنانکه آیۀ شریفۀ: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨[١٧٦] [المدثر: ٤٨]. ﴿وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ ١٢٣[١٧٧] [البقرة: ١٢٣] حاکی است به موجب آیاتی که فرمود: ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ[١٧٨] [التوبة: ٨٠]. ﴿سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ أَسۡتَغۡفَرۡتَ لَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ لَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ[١٧٩] [المنافقون: ٦]. پس ممکن است که پیغمبر و یا مؤمنین، کفار و منافقین را نشناخته و به تصور اینکه از مؤمنین هستند دربارۀ آن‌ها استغفار و شفاعت کرده باشند اما آن استغفار و شفاعت در بارۀ آنان نفعی نبخشد. چنانکه شفاعت نوح درباره پسرش، و شفاعت ابراهیم برای پدرش و برای قوم او، و شفاعت رسول خدا برای خویشاوندانش نفعی نبخشید. نکته‌ی دیگر، چنانکه قبلا هم آوردیم شفاعت انسانی برای انسانی با این کلمه هرگز در کتاب خدا نیامده است اما این کلمه دربارۀ فرشتگان بسیار است و هر جا که کلمۀ شفاعت است ناظر به همان ملائکه و فرشتگان است حال یا در امور دنیوی و شئون خلقت است و یا در موضوع شفاعت در قیامت است و توضیح این مطلب بدین صورت بیان می‌شود ان شاء الله.

در قرآن کریم آیاتی که در آن اثبات شفاعت و میانجیگری در امور خلقت برای فرشتگان شده است قبلا آوردیم اما شفاعت آنان را در امور معادی و آخرت نیز قرآن تصدیق نموده خود خبر می‌دهد چنانکه در آیات ٢٦ – ٢٨ سورۀ انبیاء می‌فرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨ [الأنبياء: ٢٦، ٢٨] یعنی: «(بت پرستان و مشرکان) گفتند: که خدای رحمن فرزندی فرا گرفته است، منزه است خدا از چنین نسبتی، بلکه آن فرشتگان بندگان گرامی‌اند که به گفتۀ خدا پیشی نمی‌گیرند و آنان به فرمان او عمل می‌کنند خدا می‌داند آن‌چه در جلوی آن‌ها است و آن‌چه در پشت سر آنان است و ایشان شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که پسندیده خدا باشد در حالی که آن فرشتگان از خوف خدا بیم‌ناک هستند».

و در سورۀ نجم آیۀ ٢٦ می‌فرماید: ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ ٢٦ [النجم: ٢٦] یعنی: «چه بسیارند از فرشتگان در آسمان که شفاعت ایشان کفایت نکند چیزی را (فایده نداشته باشد) مگر پس از اینکه اذن دهد خدا برای کسی که بخواهد و راضی باشد».

پس چنان‌که قبلا هم گفتیم کلمۀ شفاعت در قرآن کریم جز برای فرشتگان نیامده است چه در امور خلقت و چه در امر قیامت هر چند هر دوی آن با اذن و اجازۀ پروردگار عالم است. اما شفاعت فرشتگان در امر آخرت هم جز استغفار نیست و آن همان که مشرکان یا غالیان می‌پندارند نمی‌باشد، چنانکه در آیۀ ٧ سورۀ غافر می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ [غافر: ٧] یعنی: «آن فرشتگانی که عرش خدا را حمل می‌کنند و فرشتگانی که در پیرامون و اطراف عرشند (یعنی ملائکۀ مقربین) به حمد پروردگارشان تسبیح کرده و به او ایمان می‌آورند و برای کسانی‌که ایمان آورده‌اند استغفار و طلب آمرزش می‌کنند».

و در سورۀ شوری آیۀ ٥ می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِۗ [الشورى: ٥] یعنی: «و فرشتگان به حمد پروردگارشان تسبیح می‌کنند و برای کسانی‌که در زمین هستند استغفار می‌نمایند». پس معلوم شد که فرشتگان نیز به عنوان شفاعت استغفار می‌کنند هر چند آن هم به اذن پروردگار است، یعنی نافع بودن شفاعت در این‌جا نیز دو نکته به نظر می‌رسد:

نکتۀ اول اینکه: شفاعت فرشتگان برای مردم روی زمین روی فطرت خیر است از آن‌که وجود آنان خیر محض است و برای جهانیان جز خیر و خوبی نمی‌خواهند چنان‌که پاره‌ای از روایات این معنی را تأیید می‌کند.

نکته‌ی دوم اینکه: فرشتگان مقرب الهی چون حاملین عرش و فرشتگانی که در پیرامون عرش هستند فقط برای مؤمنین استغفار می‌کنند اما فرشتگان دیگر برای عموم مردم روی زمین استغفار می‌کنند هر چند آن استغفار و شفاعت مفید فائده‌ای نشود جز برای کسانی‌که خدا از ایشان راضی باشد و این همان معنایی است که از آیه‌ی ٢٦ سورۀ نجم استنباط می‌شود که چه بسیار فرشتگانی در آسمان هستند که شفاعت ایشان چیزی را کفایت نکند و فایده نمی‌بخشد جز برای کسانی‌که خدا بخواهد و راضی باشد و همین حقیقت است که در آیۀ ٤٨ سورۀ مدثر می‌فرماید: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨ [المدثر: ٤٨] با این توضیح چند مطلب بدست می‌آید:

١- شفاعت به آن معنایی که مشرکان و غالیان معتقدند که در روز قیامت پیغمبر یا امامی‌ دامن همت به کمر زند یا به عبارت واضح‌تر پای گستاخی در صحرای محشر نهد و از مجرمان و گناهگاران شفاعت نماید و مستحقان عذاب جهنم را از کیفر الهی نجات بخشد هرگز وجود ندارد و حتی شفاعت نیکان هم در چنین روزی واقع نمی‌شود اگر قبلا نشده باشد! و آن‌چه در این باره یافته‌اند و در کتب و رسائل باقی مانده است جز اغوای شیاطین جن و انس نیست تا مجرمان و مترفان را به معصیت خدا و تجاوز از مقررات شریعت گستاخی و جرأت دهد و ملت اسلام را به ذلت و زبونی سوق نماید چنانکه این منظور شیاطین به نحو کامل حاصل شده است![١٨٠]

٢- کلمه شفاعت در قرآن چه معادی و چه معاشی جز درباره فرشتگان استعمال نشده است اما دربارۀ معاش همان است که فرشتگان به فرمان و اذن پروردگار جهان متصدی و مدبر پاره‌ای از امور خلقت و طبیعت هستند. و آن بدون اجازه و اذن و حول و قوت الهی به کاری که بدان‌ها محول است نمی‌‌توانند بپردازند و در هیچ امری از امور استقلال ندارند که به میل و ارادۀ خویش آن را انجام دهند.

و اما شفاعت آن‌ها در امر آخرت همان استغفار است که برای مؤمنین یا برای عموم اهل زمین می‌‌کنند حال پذیرفته و قبول دربار پروردگار بشود یا نشود! و این عمل استغفار هم در همین حیات دنیا واقع می‌شود.

٣- در خصوص شفاعت انسانی برای انسانی اعم از اینکه شفیع پیغمبری یا امامی‌ و یا مؤمنی باشد هیچ آیه‌ای در قرآن وجود ندارد علی الخصوص در روز قیامت که تمام آیات کتاب آسمانی منکر و مخالف آن است که در آن روز کسی برای کسی نافع و مفید و شفیع باشد و بلکه هر نفسی در گرو عمل خویش می‌‌باشد، و اگر بخواهیم خیرخواهی و شفاعت انسانی را برای انسانی از قرآن استنباط و استخراج نمائیم فقط همان استغفار است که پیغمبر برای پاره‌ای از افراد امت به دستور و امر پرودگار انجام می‌‌دهد یا مؤمنین برای یکدیگر از خدا طلب آمرزش می‌کنند و این هم در دنیا است که در عمل و محل عبادت و طاعت است، و گرنه در آخرت هیچ کسی را جرأت و همت آن نیست که کوچک‌ترین نفعی و شفاعتی برای احدی بکند و هر کس به خود مشغول است.

٤- شفاعت و استغفاری که فرشتگان یا پیغمبر و مؤمنان برای افراد می‌کنند پذیرفتن آن از طرف خدا حتم و مسلم نیست جز برای مؤمنین و آنان‌که مرضی و پسندیده خدا باشد، چه نه فرشتگان جز حاملین عرش و نه پیغمبر و مؤمنین به طور حتم و یقین نمی‌دانند که برای کسانی‌که استغفار می‌‌کنند مؤمنین مرضی و مرتضی خدایند و فرشتگان بر حسب فطرت که الهام به خیر هستند برای اهل زمین خیر و خوبی را می‌‌خواهند چنانکه شیاطین که الهام به شر هستند برای مردم بدی‌ها را خواهانند. پس استغفار این فرشتگان چون باران رحمتی است که در محل لایق و قابل اثر خود را خواهد بخشید و گرنه در باغ لاله روید و در شوره زار خس. و پیغمبر هم به نص قرآن علم به غیب ندارد و حتی منافقین اهل مدینه را نمی‌شناسد چنان‌که آیۀ١٠١ توبه می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡ[١٨١] بنابراین ممکن است برای پاره‌ای از منافقین ناشناخته و امثالهم استغفار نماید لیکن مرضی خدا نباشد لذا شفاعت آن‌حضرت و هم‌چنین مؤمنین برای چنین افرادی هرگز نافع نشود. پس به هر صورت شفاعتی انجام شده حال یا نفع بخشد یا نبخشد؟!

٥- شفاعت به این کیفیت مستلزم آن است که هر مؤمنی که به نجات خود علاقمند است در دنیا آن‌چنان به اعمال صالحه بپردازد و اخلاق فاضله را پیشه کند تا فرشتگان مؤمنین او را مستحق و لایق استغفار و به عبارت دیگر لایق شفاعت خود تشخیص دهند و در حق او دعا و طلب آمرزش کنند تا خدا استغفار و شفاعت ایشان‌را در حق او بپذیرد و وی را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار دهد!.

٦- این‌گونه شفاعت در حقیقت نتیجۀ عمل خود شخص است که با انجام و تکرار عمل صالح و مداومت به اخلاق فاضله خود را مستحق چنین فیضی کرده است که ملائکه و مؤمنین در حق او دعای خیر کنند، خلاف آن شفاعت غرور انگیز شیطانی که مغروران می‌‌پندارند که اعمال صالحه و تقرب فوق‌العاده پیغمبر یا امامی‌ موجب آن می‌شود که آن پیغمبر یا امام به جزای اعمال صالحۀ خود شفاعت گناهگاران و مجرمان و گستاخان در معصیت الهی را که خود هیزم جهنم هستند از خدا بخواهد! اینگونه پندار جز اغوای شیطان و هوس دیوانه‌گان نیست.

٧- همین استغفار و شفاعت دنیایی فرشتگان یا پیغمبر و مؤمنین است که در روز قیامت که تجسم اعمال است مجسم شده و شفیعان و شفاعت‌شدگان در عرصه قیامت نمایان می‌شوند چه آنان‌که شفاعت ایشان قبول شده و چه آنانی‌که پذیرفته نشده‌اند و در همین حال که منافقان و مجرمانی که شفاعت پیغمبر و مؤمنین درباره آن مقبول نیفتاده است از شفاعتی که دربارۀ آنان قبول نشده است متحسر و معذب می‌شوند که آیۀ شریفۀ ٤٨ – سوره مدثر می‌فرماید: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨ یعنی: «شفاعت شافعان در حق ایشان نفعی نمی‌‌بخشد».

با این تبیین و توضیح معلوم شد که شفاعتی که در اذهان و بر زبان‌ها رایج است هیچ مایه‌ای از حقیقت ندارد و همان غرور شیطانی است که قبل از اسلام در مذاهب باطله و منسوخه چون یهودیت و مسیحیت و غیره رایج بوده، و شیطان برای گمراهی آن ملت‌ها آن‌را ترویج و تبلیغ نموده است، و سرایت آن به این معنی در اسلام از همان منابع آب می‌خورد و نتیجۀ آن هم چنانکه معلوم و مشهود است جز ذلت و زبون که از اجرای شهوات و گستاخی و تجاوز از حدود و مقررات الهی عائد مسلمین نمی‌شود، مخصوصا ملت شیعه که از این قبیل مطالب غرور انگیز فراوان دارند!!.

شفاعتی که در اسلام است و قرآن حاوی آن است نه تنها کسی را به غرور آن و به معصیت جرأت نمی‌دهد بلکه خود بهترین محرک و مؤثرترین وسیله و انگیزه برای نیکوکاری و اعمال صالحه است چه مؤمن را تشویق و ترغیب می‌نماید که با انجام اعمال نیک و تخلق به اخلاق فاضله جلب نیات حسنۀ مؤمنین را نموده خود را در بستر طلب مغفرت و دعای خیر برادران مؤمن خود قرار دهد تا اگر اعمال صالحۀ خودش کافی به نجات از عذاب نباشد و دعای خیر برادران مؤمنش او را در این منظور کمک دهد و یا موجب ترفیع درجات او در بهشت گردد.

نکته دیگر که فوق‌العاده قابل دقت است و باید مطالعه کنندگان را پیش از پیش به آن توجه دهد آن است که معروض شد: که در آیات شفاعت در روز قیامت هرجا که هست کلمه «اذن» ماضی است یعنی باید اذن به شفاعت قبلاً داده شده باشد و کلمه «تنفع» با صیغۀ مضارع است، یعنی شفاعت انجام شده بعد از اذن نفع می‌بخشد و شرط (اذن) هم به صیغه ماضی است ﴿وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩ [طه: ١٠٩] یعنی: آن‌گاه اذن شفاعت درباره کسی داده شده است که در باره استحقاق گفته‌ای مقبول و پسندیده باشد.

بدیهی است نفع شفاعت در روز قیامت مورد انتظار است نه وقوع شفاعت و آیات شریفه هم مفهوم همین معنی است، و هیچ آیه و حتی اشاره‌ای در قرآن نیست که در قیامت شفاعتی واقع خواهد شد بلکه صراحت آیات است که در آن روز اصلا شفاعتی نیست و بر فرض محال شفاعتی باشد قبول نخواهد شد، اینکه می‌گوییم بر فرض محال برای آن است که آیات قرآن حتی وقوع محالات را هم غیر نافع و نامقبول شمرده است، چون دادن فدیه و قربانی و فداکاری دوستانه و نفع بخشیدن اولاد و مال در آیات شریفه مانند: ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ[١٨٢] [البقرة: ٤٨] ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ ١٢٣[١٨٣] [البقرة: ١٢٣]. و ﴿وَإِن تَعۡدِلۡ كُلَّ عَدۡلٖ لَّا يُؤۡخَذۡ مِنۡهَآ[١٨٤] [الأنعام: ٧٠]. بدیهی است در قیامت فدیه و عدلی نیست که قبول بشود یا نشود و همچنین آیه شریفه ٨٨ سورۀ شعراء که می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨[١٨٥] در آن روز مالی نیست که نفعی بخشد یا نبخشد، پس هم‌چنانکه بر فرض محال عدلی باشد یا مالی باشد یا بیعی باشد نفعی نخواهد بخشید همچنان بر فرض محال شفاعتی باشد نفعی نخواهد بخشید و یا قبول نخواهد شد.

تنها آن شفاعتی نافع و مقبول است که خدا در دنیا از بنده‌اش اعمالی دیده باشد که مرضی و پسندیده او باشد و به فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین اجازه داده باشد که برای او استغفار که همان شفاعت است کرده باشند آن‌گاه چنین شفاعتی که در حقیقت یک نوع مزد عمل خود این شخص است نافع بوده در قیامت موجب آمرزش سیئات یا رفع درجات او خواهد شد، سخن در این است که ماضی بودن کلمه اذن خود بهترین دلیل است که اذن شفاعت در دنیا به شفیعان داده شده بلکه امر شده است که در باره پسندیدگان شفاعت یعنی استغفار و نفع آن هم در روز قیامت خواهد بود.

در اینجا این سوال به پیش می‌‌آید که در آیات قرآنی کلماتی در اذن شفاعت است که به صیغه مضارع آمده است. چون آیۀ ٢٦ سورۀ نجم: ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ ٢٦[١٨٦] [النجم: ٢٦] و یا چون آیۀ ٢٨ سورۀ انبیاء که می‌فرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ[١٨٧] [الأنبياء:٢٨] که در این آیات اذن و وقوع شفاعت مضارع است؟ در اینجا می‌گوییم:

چنانکه قبلاً به عرض رسید و بعدا هم خواهد آمد، این شفاعت‌ها مخصوص فرشتگان است که در همین دنیا به استمرار توالد وتناسل آدمیان علی الدوام انجام می‌گیرد چنانکه استغفار فرشتگان که همان شفاعت است به صیغه مضارع است زیرا همواره تا انسانی در روی زمین است در جریان است و هیچ مربوط به شفاعت در روز قیامت نیست با دقت در آیات حقیقت واضح است. و خلاف و تناقضی در قرآن نیست که از یک طرف بگوید در قیامت شفاعتی نیست و از طرفی دیگر وقوع آن را موکول به اذن نماید.

با دقت در مراتب معروضه می‌بینیم که در قرآن کریم هیچ خلاف و تناقضی نه تنها وجود ندارد بلکه تمام مطالب و مضامین آن معاضد و مؤید یکدیگرند و چون بنای رفیع و منیعی است که با هندسۀ کارگاه آفرینش از قدرت و مشیت مهندس آفریدگاری بنیان یافته است، و تماشای دستگاه هوش‌ربای عقل افزایش هر دم مؤمن آگاه را بفریاد «تبارك الله رب العالیمن» وا می‌دارد. شفاعت او نیز چون رسالتش همه انذار و تبشیر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِعِبَادِهِۦ لَخَبِيرُۢ بَصِيرٞ ٣١[١٨٨] [فاطر: ٣١].

[١٦٥]- جهت آگاهی از عقیدۀ اهل سنت و جماعت، مناسب می‌بینیم که نظر شیخ حافظ بن احمد الحکمی، - یکی از علمای اهل سنت و جماعت- را راجع به شفاعت ذکر کنم تا در روشنایی آن عقیدۀ اهل سنت راجع به شفاعت واضح گردد: ایشان در کتاب خود بنام أعلام السنة المنشورة (که به فارسی به‌نام فرازهایی از عقیده اهل‌سنت و جماعت، ترجمه شده است) راجع به شفاعت می‌نویسد: «خداوند متعال شفاعت [در روز قیامت] را در قرآن کریم چندین بار با قیدها و شروط سنگین ثابت کرده است و خبر داده است که شفاعت مُلک خداوند است و کسی دیگر حق دخالت در آن را ندارد. آنجا که می‌فرماید: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا [الزمر: ٤٤]. «بگو شفاعت یکسره از آن خداست». اما اینکه شفاعت چه وقت واقع می‌شود؟ خداوند در قرآن آورده است که شفاعت تحت اراده و اذن او واقع می‌شود. یعنی هرگاه که خداوند اجازه شفاعت را به شافعی بدهد، آن شافع می‌تواند شفاعت کند. ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ [البقرة: ٢٥٥]. «کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند». ﴿مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ [يونس: ٣]. «شفاعتگرى جز پس از اذن او نیست». ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ ٢٦ [النجم: ٢٦]. «و بسا فرشتگانى که در آسمان‌هایند [و] شفاعتشان به کارى نیاید مگر پس از آنکه خدا به هرکه خواهد و خشنود باشد اذن دهد». ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ [سبأ: ٢٣]. «و شفاعتگرى در پیشگاه او سود نمى‏بخشد مگر براى آن کس که به وى اجازه دهد». و اما اینکه چه کسانی می‌توانند شفاعت کنند، همانگونه که شفاعت بدون اذن خداوند واقع نمی‌شود، توانایی شفاعت نمودن نیز خاص اولیای الهی است که خداوند می‌فرماید: ﴿لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا ٣٨ [النبأ: ٣٨]. «سخن نگویند مگر کسى که [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گوید». ﴿لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧ [مريم: ٨٧]. «[آنان] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خداى] رحمان پیمانى گرفته است». و اینکه شفاعت درباره‌ی چه کسانی پذیرفته می‌شود، خداوند بیان فرموده‌اند که شفاعت شافعان فقط درباره کسانی واقع می‌شود که خداوند از آن‌ها راضی می‌باشد. همانگونه که می‌فرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ [الأنبياء: ٢٨]. «و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمى‏کنند». ﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩ [طه: ١٠٩]. «در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید». نیز می‌دانیم که خداوند جز از اهل توحید و اخلاص راضی نمی‌شود. چونکه خود دربارۀ دیگران می‌فرماید: ﴿مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ ١٨ [غافر: ١٨]. «براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد». ﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ ١٠١ [الشعراء: ١٠٠- ١٠١]. «در نتیجه شفاعتگرانى نداریم. و نه دوستى نزدیک». ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ ٤٨ [المدثر: ٤٨]. «از این رو شفاعت شفاعت‏کنندگان به حال آن‌ها سودى نمى‏بخشد». در حدیث آمده است که پیامبر  ص نیز شفاعت می‌کند و در روز قیامت در زیر عرش الهی به خداوند سجده می‌برد و ابتدا آنگونه که خدایش به او یاد می‌دهد، حمد الهی را به جای می‌آورد. و اول شفاعت را شروع نمی‌کند تا اینکه خداوند [به او اجازه می‌دهد که شفاعت نماید و] می‌فرماید: «ارْفَعْ رَأْسَكَ وَسَلْ تُعْطَهْ، وَقُلْ يُسْمَعْ وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ...» الحديث. «از سجده‌ات برخیز و بگو که آنچه می‌گویی، شنیده می‌شود و بخواه که آنچه بخواهی، به تو داده می‌شود و شفاعت کن که شفاعتت پذیرفته می‌گردد... الحدیث». و سپس [پیامبر اکرم  ص] خبر می¬دهد که ایشان به یکباره برای همه¬ی موحدان گناهکار شفاعت نمی‌کند بلکه می‌فرماید: «فَيَحُدُّ لِي حَدًّا، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّةَ». «اندازه‌ی مشخص برای من تعیین می‌گردد که آن‌ها را وارد بهشت می‌کنم». سپس بر می‌گردد و سجده می‌برد به همین صورت گروه‌های دیگر... تا آخر حدیث شفاعت. [(متفق‌ علیه) حدیث شفاعت، حدیثی طولانی است. صحیح بخاری ٨/١٨٣-١٨٤، صحیح مسلم ١/١٢٣-١٢٤]. و أبوهریره  س از ایشان پرسیدند: «چه کسی به شفاعت شما نزدیکتر است. فرمودند: «مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، خَالِصًا مِنْ قَلْبِهِ». «آن کس که از روی اخلاص و حسن نیت قلبی حقوق «لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را ادا نموده باشد». [صحیح بخاری ١/٣٣ ومسند احمد ٢/٣٧٣]». سپس این عالم فرزانه، سوالی را با این عنوان مطرح می‌کند: «شفاعت چند نوع است وبزرگترين آن‌ها كدام است؟» و پاسخ می‌دهد: «بزرگترین شفاعت، شفاعت عُظمای پیامبر  ص است که در هنگام برپایی قیامت روی می‌دهد. آن زمان که مردم همه در صحرای محشر ایستاده‌اند و خداوند برای قضاوت در میان بندگانش می‌آید، صورت می‌گیرد. این شفاعت خاص و ویژه پیامبر  ص است و این فضیلت همان مقام محمود است که خداوند آن را وعده داده است. همانگونه که خداوند می-فرماید: ﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩ [الإسراء:٧٩]. «امید است که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند». و این در حالیست که مردم از تنگی موقف و طولانی شدن زمان و شدت نگرانی به ستوه آمده‌اند و در عرق خود فرورفته‌اند، در این هنگام برای اینکه خداوند آن وضعیت را فیصله دهد، از شافعان درخواست شفاعت می‌نمایند. ابتدا نزد آدم سپس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم علیهم السلام می‌آیند که هرکدام از آن‌ها می-گوید: خودم! خودم! در نهایت به نزد پیامبرمان محمد ص می‌آیند که ایشان این کار را انجام می¬دهد و می¬فرماید: «أنا لها» یعنی «من انجام دهنده¬ی آن کارم». تفصیلات آن در حدیث شفاعت در صحیحین و غیره آمده است. نوع دوم شفاعت: شفاعت در گشودن دروازه¬ی بهشت است که اولین کس که دروازه¬ی بهشت را می‌گشاید، محمد  ص است و اولین امت که وارد آن می‌شود، امت محمد  ص است. [این موارد از انس س روایت شده است. صحیح مسلم ١/١٣٠، مسند احمد ٣/١٤٠] نوع سوم: شفاعت در حق کسانی که خداوند امر کرده‌ است، وارد آتش جهنم شوند اما با این شفاعت وارد آن نمی¬شوند. [ر. ک: فتح‌المجید ٢٢٢] نوع چهارم: شفاعت برای موحدینی است که وارد آتش جهنم شده‌اند. این شفاعت برای این است که از آن بیرون بیایند. آنان در آتش جهنم سوخته‌اند و به مانند زغال درآمده‌اند، بعد از شفاعت، آن‌ها را در آب زندگانی شست و شو می‌دهند. پس همانگونه که دانه در زمین مرغوب و آبدار می‌روید، دوباره سربرمی‌آورند. [اشاره به: صحیح بخاری ٨/١٧٩- ١٨٣، صحیح مسلم ١/١١٢-١١٧] نوع پنجم: شفاعت در بالا بردن درجات اقوامی از اهل بهشت. [صحیح بخاری، ج٨، ص ٤١، صحیح مسلم ج٢ ص٦٣٤] این سه نوع فقط مخصوص پیامبر  ج نیست، بلکه ایشان در آن مقدم هستند و پس از ایشان انبیای دیگر الهی و ملائکه و اولیـاء و شهدا [و کودکان برای والدینشان به اذن خدای متعال] شفاعت می‌کنند. سپس خداوند کسانی را که در شماره نمی‌آیند، بدون شافع در سایۀ رحمت خاص خود از جهنم بیرون آورده و به بهشت می‌برد. [این موضوع در ضمن حدیث قبلی از ابوسعید و ابوهریره س در صحیحین آمده است. همچنین: مسند احمد ١/٥ و ٢/٤٠٠و ٥/٥٣.] نوع ششم: شفاعت در جهت تخفیف و کم کردن عذاب اهل دوزخ است که این شفاعت خاص پیامبر اسلام  ص است و فقط در حق ابوطالب صورت می‌گیرد. همانگونه که در احادیث [امام بخاری و] امام مسلم آمده است. [صحیح بخاری (ج١٠ ص٥٩٢) و (ج١١ ص٤١٩)، وصحیح مسلم (ج١ ص١٩٤ - ١٩٥)]». (پایان سخنان شيخ حافظ بن احمد آل حکمی). نوع هفتم: شفاعت در حق کسانی که بدون حساب و کتاب وارد بهشت می‌شوند. [مسند احمد، سنن ترمذی، و سنن ابن ماجه و غیره، حدیث حسن]. و گونه‌های دیگر شفاعت نیز در احادیث صحیح ثابت شده است. ولی درک و فهم چند نکته راجع به شفاعت مهم و ضروری است: اول اینکه هر چند شفاعت در قیامت وجود دارد ولی ما حق نداریم که در این دنیا از شفیعان بخواهیم ما را شفاعت کنند. مثلا پیامبر  ص یکی از شفاعت کنند گان در قیامت است حال ما نباید بگوییم: «یا رسول خدا، مرا نزد خداوند شفاعت کن». بلکه باید چنین گفت: «خداوندا، پیامبرت محمد  ص را در روز قیامت شفیع من قرار بده، یا خداوندا، مرا از شفاعت پیامبرت محمد  ص محروم مکن». این امر جایز و صحیح است زیرا مستقیماً از خداوند متعال خواسته می‌شود. نکته دوم اینکه هر چند در قیامت شفیعانی وجود دارند (از انبیاء، اولیاء، شهدا و حتی کودکان) ولی هیچ کدام از آنها حق ندارند بدون اجازه و رضایت خداوند متعال شفاعت کسی کنند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ[البقرة: ٢٥٥] «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» و می‌فرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ[الأنبياء:٢٨] «و آنها (شفاعت کنندگان)جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمی‏کنند؛ و از ترس او بیمناکند». بنابراین، نباید از شفاعت کنندگان درخواست شفاعت نمود بلکه باید از خداوند متعال بخواهیم که از ما راضی گردد و ما را مستحق شفاعتِ شفاعت‌کنندگان قرار دهد. (مُصحح)

[١٦٦]- «روزى كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى».

[١٦٧]- «پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و براى گناه خويش آمرزش جوى؛ و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن‌]».

[١٦٨]- «از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن».

[١٦٩]- «و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است».

[١٧٠]- «با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زيرا خداوند آمرزنده مهربان است».

[١٧١]- «و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است».

[١٧٢]- «بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده‌اند سزاوار نيست كه براى مشركان -پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند».

[١٧٣]- «و هرگز بر هيچ مرده‌اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست، چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند».

[١٧٤]- «در آن روز، شفاعت [به كسى‌] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى‌] رحمان اجازه دهد».

[١٧٥]- «و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى‌بخشد، مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد».

[١٧٦]- «از اين رو شفاعت شفاعت‌كنندگان به حال آنها سودى نمى‌بخشد».

[١٧٧]- «و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد، و نه يارى شوند».

[١٧٨]- «چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است، حتى‌] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد».

[١٧٩]- «براى آنان يكسان است: چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى، خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود».

[١٨٠]- ر.ک. کتاب حاضر، پاورقی صفحۀ ٢٨٣. (مُصحح)

[١٨١]- «و از ساكنان مدينه [نيز عده‌اى‌] بر نفاق خو گرفته‌اند. تو آنان را نمى‌شناسى، ما آنان را مى‌شناسيم».

[١٨٢]- «و نه از او شفاعتى پذيرفته، و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‌شود».

[١٨٣]- «و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود، و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد، و نه يارى شوند».

[١٨٤]- «و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديه‌اى دهد، از او پذيرفته نگردد».

[١٨٥]- «روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‌دهد».

[١٨٦]- «و بسا فرشتگانى كه در آسمانهايند [و] شفاعتشان به كارى نيايد، مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اذن دهد»

[١٨٧]- «و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد، شفاعت نمى‌كنند».

[١٨٨]- «قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه بيناست».