راه نجات از شر غلاة - بحث غلاة

فهرست کتاب

دلایل عقلی و تاریخی در نفی زیارت

دلایل عقلی و تاریخی در نفی زیارت

ما دلایل نقلی را از آن جهت مقدم داشتیم که معتقدان به زیارت از جهت نقلی بدان متمسک‌اند و گرنه از جهت عقلی هیچ عاقلی زیارت قبور را امری ممدوح نمی‌شمارد و لازم نمی‌داند.

اینک دلایلی عقلی، آن که زیارت قبور از طرف شارع مأموربه نیست [یعنی هرگز به آن امر نشده است]:

١- در تمام آیات قرآن کوچک‌ترین اشاره‌ای بدین عمل نیست، بلکه از آیه‌ی شریفه‌ی: ﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ٢ [التکاثر:١-٢] یعنی: «افزون‌طلبی شما را غافل کرد آن‌چنان‌که به زیارت گورها رفتید»، نفی و منع آن را می‌توان استنباط نمود زیرا در مقام مذمت کسانی است که به زیارت قبور می‌روند.

٢- در ادیان و مذاهب الهی قبل از اسلام نیز اثری از زیارت قبور نبوده و در کتاب‌های آسمانی آن مذاهب نیز خبری از آن نیست، و خوب می‌دانیم که دین اسلام همان دین نوح و ابراهیم و سایر پیغمبران است که: ﴿إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ [النساء: ١٦٣] یعنی: «ما به تو وحی کرده‌ایم هم‌چنان که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم».

و هم‌چنین: ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ [الشورى: ١٣] یعنی: «خداوند آیینی را بر شما بیان داشته و روشن نموده که آن را به نوح توصیه کرده و ما آن را به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم».

و هم‌چنین: ﴿مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدۡ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبۡلِكَ [فصلت: ٤٣] یعنی: «ای پیامبر، به تو گفته نمی‌شود جز آن‌چه به پیامبران پیش از تو نیز گفته شده است».

که مفاد آن‌ها این است که هر دستوری که در دین اسلام به پیغمبر آخرالزمان ص داده شده همان است که به سایر پیغمبران داده شده است. پس چیزی که به سایر پیغمبران گفته نشده بدیهی است که در این دین نیست و اگر به آنان گفته شده بود به پیامبر اکرم ص نیز گفته می‌شد. [منظور زیارت قبور می‌باشد].

٣- با این‌که بنا به مشهور صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در جهان آمده است بلکه به نص قرآن، تعداد پیغمبران به قدری است که کسی جز خداوند آنان را نمی‌داند.

﴿لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ [ابراهیم: ٩] یعنی: «(شمارشان) را جز خدا نمی‌داند. پیامبرانشان با دلائل روشن آمدند».

﴿وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ [غافر: ٧٨] یعنی: «و از پیامبران هستند کسانی که ماجرایشان را برایت نگفته‌ایم».

با این حال هیچ‌گونه قبری و مزاری از ایشان دیده نشده، و چند قبری که به ایشان نسبت داده شده حقیقت آن معلوم نیست چنان‌که در طبقات ابن سعد (چاپ بیروت ص ٥٣) از اسحق بن عبدالله ابی فروه آمده است که: «ما يعلم قبر نبي من الأنبياء إلا ثلاثة....». «هیچ قبری از قبور انبیاء معلوم نیست مگر سه نفر:

١- قبر هود که در تپه‌ای از ریگ در زیر کوهی از کوه‌های یمن است.

٢- قبر اسماعیل که در زیر ناودان بین رکن و خانه کعبه است.

٣- قبر رسول خدا ص که در مدینه است»[٢٤٥].

که این‌ها واقعا قبر انبیاء است!!!.

در حالی که اگر امر زیارت در نظر شارع محبوب و مطلوب بود زیارت قبر داوود ÷ پیغمبر کم‌تر از زیارت امام زاده داود نیست. و قبر الیاس ÷ کم‌تر از امامزاده علی عباس نیست!!!.

٤- چنان‌که کتب تواریخ و سیر گواه‌ اند در صدر اسلام و در حیات بنیان‌گذار اسلام ص آن همه مؤمنان و مجاهدان بزرگ که چه به مرگ طبیعی و چه به شهادت در رکاب رسول ص در غزوات و سرایا از دنیا رفتند، قبر هیچ یک آن‌ها به طریق زیارت مورد احترام قرار نگرفت، در حالی که بسیاری از آنان از جمله حمزه سیدالشهداء و ابراهیم پسر پیامبر، از اعلام بودند.

٥- عمل تدفین در صدر اسلام خود حاکی است که هیچ یک از اموات هر چند از بزرگان و رؤسای اسلام بودند با دیگران فرقی نداشتند و هیچ کدام دارای زائر و مزار نبودند.

٦- دفن کردن امیر المؤمنین ÷ فاطمه زهرا سیدۀ نساء عالمیان را که به کیفیتی که حتی قبر فاطمه تا امروز هم معلوم نیست و دفن جنازه‌ی خود مولا برحسب وصیتش که قبرش از انظار جهانیان مخفی باشد برای أولی الأبصار و صاحب‌نظران نکاتی را یادآور است که اعجاب و تحیر عقلای خداپرست جهان را به بینش وسیع و بصیرت بی‌نهایت دیده خدابین علی ÷ وامی‌دارد که گویی از وراء أستار قرون و اعصار، بت‌پرستی بعد از سال هزار را، می‌نگرد!! علی ÷ آن بزرگ موحد عالم است که از جانب رسول خدا ص مأمور می‌شود که قبر مردگانی که تا آن زمان زیارتگاه آدمیان و درحقیقت بتخانه مرده‌پرستان بود ویران نماید، چنان‌که مأموریت یافت که مجسمه بتان راکه به صورت تمثال در معابد و شاید در مقابر آنان بود منهدم کند.[٢٤٦]

برای علی ÷ آن ابراهیم بت‌شکن زمان پیغمبر ص چه فرقی داشت که در فتح مکه بر دوش پیغمبر ص برآید و بت‌ها را از خانه خدا فرو ریزد و یا به قبرستان‌ها رود و قبرها را ویران و با زمین مساوی و هموار نماید، هردو رضای خدا و امر رسول‌الله ص است. آیا چنین بزرگواری با دید دوراندیش خود نمی‌بیند که عن قریب این امت تازه نجات یافته از تاریکی‌های جاهلیت ممکن است قبر یگانه دختر پیغمبر خود را که از جانب رسول الله ص به مزایای خاصی چون «فاطمة بضعة مني» و «فاطمة سيدة نساء العالـمين»، سرافراز است، زیارتگاه یا به تعبیر صحیح به صورت همان بت‌خانه‌ای که وی مأمور ویرانی آن بود درآورند. لذا نیمه شب او را طوری دفن می‌نماید که هیچ کس را بر مزار او اطلاعی نباشد!.

هم‌چنین در خصوص دفن خود چنان وصیت می‌کند که کس نداند جسم آن مجسمه توحید، در کجا دفن شد. برای این‌که درباره خود همان واقعه را به یقین می‌دید. زیرا در حیات خود کسانی را دیده بود که او را تا حد خدایی می‌ستودند بلکه او را خدا و خالق خویش می‌پنداشتند! تا جایی که برای بازگشت آنان از این عقیده‌ی فاسد ناچار شد تا حد کشتن و سوزاندن تهدید وحتی عمل کند و با این حال آن‌ها از عقیده‌ی خود برنگشتند و سوخته شدند.

آیا چنین کسی نباید قبر خود و قبر دختر پیغمبر خدا ص را از نظر مردم مقرون به جاهلیت، مخفی دارد؟

اما این‌که پاره‌ای از علمای نفاق‌افکن پنهان‌کردن قبر فاطمه را از این جهت القاء می‌کنند که بدان منظور بوده که شیخین (ابوبکر و عمر) بر او نماز نخوانند خدا می‌داند که این جز کذب محض و القاء اختلاف و عداوت بین مسلمین نیست.

علی سال‌ها بعد از شیخین در دنیا بود و فرزندان فاطمه‘ نیز در زمانی که دیگر چنین بیم و ترسی نبود باقی بودند پس چرا قبر فاطمه‘ هم‌چنان نامعلوم مانده و آن بزرگواران آن قبر را آشکار نفرمودند. و این‌که گفته‌اند وصیت آن حضرت در اخفای قبر خویش نیز از آن جهت بود که می‌ترسید خوارج جنازه‌ی او را بسوزانند نیز دروغ بی‌فروغی است که حقیقت و تاریخ، مکذب آن است. زیرا خوارج جنازه‌ی هیچ یک از مخالفین خود را نسوزانده‌اند و در اخبار چنین چیزی نیست. کسانی که چنین اباطیل و مزخرفات را در بین مسلمین شایع می‌کنند یا از حقیقت دین بی‌خبرند و از شناختن اولیاء دین عاجزاند و یا متعصب احمق‌اند و یا مأمور اختلاف‌افکنی و یا هر سه!؟

٧- قضیه‌ى نهی رسول الله ص از زیارت قبور آن چنان معمول و مشهور بوده است که چون عبدالرحمن بن أبی بکر در سال ٥٥ یا ٥٦ هجری در مکه فوت کرد، همین که عایشه زوج رسول الله ص و خواهر عبدالرحمن به زیارت قبر او رفت، از جانب مسلمانان مورد ملامت قرار گرفت که رسول خدا ص از زیارت قبور نهی فرموده است. وی عذر آورد که رسول خدا ص پس از نهی اجازه داده است.

٨- موضوع نهی رسول خدا ص از زیارت قبور تا بیش از صد سال در غایت شهرت و کمال قوت بود چنان‌که پیش از این نیز گفتیم شعبی (ابو عامر شرحبیل) متوفای سال ١٠٤ هـ که بیش از یکصد و پنجاه نفر از اصحاب رسول خدا ص را دیده و از آنان حدیث روایت کرده است، بارها می‌گفت: «لولا أن رسول الله  ص نهى عن زيارة القبور لزرت قبر النبي  ص يا ابنتي». «اگر نه این بود که رسول خدا ص از زیارت قبور نهی فرموده است من قبر پیغمبر ص یا دخترم را زیارت می‌کردم».

٩- بهترین دلیل عقلی و نقلی آن است که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از وفات پیغمبر ص قبر مطهر آن حضرت مورد زیارت هیچیک از اصحاب بزرگوار و تابعین عالی مقام آن جناب قرار نگرفت! زیرا آن‌چه مسلم است پیکر پاک پیغمبر ص را در همان خانه‌ای که منزل عایشه بود دفن کردند. و طبق تواریخ معتبر، عایشه آن منزل را ترک نکرد چنان‌که ابن سعد در طبقات الکبری (ص٣١٣ چاپ بیروت) و عموم مورخین می‌نویسند که عایشه روی قبر پیغمبر ص زندگی کرده و همان‌جا می‌خوابیده و تا زمان دفن عمر که وی در آن خانه بود حجاب بر خویش نمی‌گرفت اما همین که عمر دفن شد مقنعه از سر و شاید جلباب از بدن نمی‌گذاشت تا این‌که دیواری بر قبور کشید[٢٤٧].

و نیز در طبقات (ص ٣٠٧) آمده است که مسلم بن خالد روایت کرده است: زمانی که عمر بن عبدالعزیز در سال‌های بعد از هشتاد هجری، ‌از طرف ولید بن عبدالملک والی مدینه بود دیوار خانه‌ای که قبر رسول خدا ص در آن بود به علت باران خراب شد، و عمر بن عبدالعزیز آن را تعمیر می‌کرد، من به مدینه رفتم در خانه‌ى عایشه مقبره رسول‌خدا را دیدم که ظرف آب خالی و پالان کهنه پوسیده شتر در کنار آن بود، و سقف خانه به همان حالت اولیه بود.

واضح است که در خانه و مقبره‌ای که نزدیک به یک قرن هنوز در آن سبوی (کوزه) آب و پالان شتر مانده باشد هرگز زیارتگاه نبوده و دلیل بارزی است بر سکونت عایشه در آن خانه!.

در همین کتاب آمده است که «عمر بن عبدالعزیز» در هنگام تعمیر خانه از خویشان رسول خدا ص و ابوبکر و کسانی دیگر را به بیرون بردن خاک‌ها و خاکروب‌ها امر کرد و چون «مزاحم» غلام او نیز خاکروب‌ها را بیرون برد «عمر» دردمندانه می‌گفت: مأموریتی که به مزاحم دادم اگر خود من آن خاکروبه‌ها را بیرون می‌بردم از تمام دنیا برایم محبوب‌تر بود[٢٤٨].

بدیهی است: اگر آن روضه‌ی شریف زیارتگاه بود آن همه خاکروبه که قبلاً به حضرت زین العابدین ÷ و قاسم بن محمد بن ابی بکر و سالم بن عبدالله و اخیراً به «مزاحم» محول شد در آن‌جا نمی‌بود!.

١٠- در همان زمان که دیوار خانه‌ای که قبر رسول خدا ص در آن بود به علت باران یا حادثه‌ی دیگر که اتفاق افتاد، بوی بدی از قسمت شرقی آن خانه برخاست، عمر بن عبدالعزیز با یکی از نوادگان عمر آمده، و مردان را امر کرد که قضیه را کشف کنند و خاک‌های اطراف قبر عمر را پس و پیش کند، عبدالله نواده‌ی عمر بن الخطاب به عمر بن عبدالعزیز که از این پیش‌آمد هراسان بود گفت: أیها الأمیر، ناراحت نباش که این بوی دو قدم جدت عمر بن الخطاب است! و در خبر دیگری آمده است بوی مذکور، بوی گربه‌ی مرده‌ای بوده است، ‌و البته خبر دوم صحیح‌تر می‌نماید زیرا سال‌ها از دفن عمر گذشته بود و استخوانهایش هم پوسیده بود چه رسد به دو قدم وی![٢٤٩].

١١- محمد بن عبدالرحمن قرشی از پدرش روایت می‌کند که در همین زمان که عمر بن عبدالعزیز والی مدینه بود و دیوار خانه قبر شریف افتاده بود من از نخستین کسانی بودم که بدان سو شتافتند، من خود قبر رسول خدا ص را دیدم که بین قبر و بین دیوار محل سکونت عایشه فاصله‌ای بیش از یک وجب نبود. از آن رو فهمیدم که به قبر آن حضرت از طرف قبله وارد نشده‌اند. یعنی چون از این طریق وارد نشده‌اند از طریق دیگر نیز نمی‌توان وارد شد!.

١٢- پس از دفن رسول خدا ص و شیخین در آن خانه، پاره‌ای از مردم که دسترسی به قبر پیدا می‌کردند از خاک آن به عنوان تبرک برمی‌داشتند عایشه دستور داد که دیواری اطراف قبر کشیده و روزنه‌ای باقی گذاشته و چون از آن روزنه نیز همین استفاده می‌شد، عایشه دستور داد که همان روزنه را نیز مسدود نمودند. و ده‌ها قرائن دیگر که مسلم می‌دارد که قبر شریف در آن زمان مورد زیارت هیچیک از مسلمانان نبوده که برای اطلاع بیشتر از این باید به کتب تواریخ از جمله «وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی» تألیف نورالدین علی بن احمد السمهودی (ص٥٤٣ به بعد) رجوع نمود.

١٣- اخبار و آثار بسیاری موجود است که زیارت قبر رسول خدا ص از همان ابتدا مورد نهی اصحاب و انصار و حتی زراری بزرگوار آن حضرت بوده است که از آن جمله:

الف: درکتاب گران‌قدر المصنف تالیف «عبدالرزاق صنعانی (٣/٥٧٧) و درکتاب وفاء الوفاء سمهودی (ص١٣٦٠) نقل شده که: «عبدالرزاق عن ابن عجلان عن رجل يقال له: سهيل عن الحسن بن الحسن بن علي ÷ قال: رأى قوما عند القبر فنهاهم وقال: إن النبي  ص قال: لا تتخذوا قبري عيداً ولا تتخذوا بيوتكم قبوراً».

مضمون حدیث شریف آن است که جناب حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی ÷ گروهی را در نزد قبر پیغمبر ص دید، ایشان را از این عمل نهی کرد و فرمود: همانا پیغمبر خدا ص فرمود: قبر مرا عید (محل آمد و شد) مگیرید و خانه‌هایتان را قبرستان نکنید، (یعنی در خانه‌ها باید نماز خوانده شود و همانند قبرستان نباشد که در آن نماز خوانده نمی‌شود، یعنی مفهوم مخالف این است که در قبرستان جایز نیست نماز خوانده شود).

ب: درهمین کتاب آمده است:

«روي عن علي بن الـحسين ب أنه رأى رجلا يجيء فرجة عند قبر النبي ص فيدخل فيها فيدعوه، فنهاه فقال: ألا أحدثكم حديثاً سمعته عن أبي عن جدي عن رسول الله ص قال: لاتتخذوا قبري عيداً ولا بيوتكم قبوراً، فإن تسليمكم يبلغني أينما كنتم».

- زین العابدین ÷ مردی را دید که از دریچه‌ای که نزدیک قبر پیغمبر ص است داخل محل می‌شود و آن‌گاه پیغمبر ص را می‌خواند، حضرت او را از این عمل نهی کرده و فرمود: آیا شما را حدیث نکنم به آن‌چه شنیدم از پدرم از جدم از رسول خدا ص که فرمود: قبر مرا عید مگیرید و خانه‌های خود را قبرستان مکنید، همانا سلام شما هرجا باشید به من می‌رسد.

ج: و باز در همین کتاب «سمهودی» در بحث «صلوات بر پیغمبر ص» از قاضی اسماعیل نقل کرده است که:

«عن سهل بن أبي سهيل قال: جئت لأسلم على النبي ص وحسن بن حسن  ب يتعشى وبيته عند بيت النبي  ص، وفي رواية:... رآني الحسن بن الحسن  ب عند القبر وهو في بيت فاطمة  ل يتعشى قال: هلمَّ إلى العشاء فقلت: لا أريد، فقال: ما لي رأيتك عند القبر؟ وفي رواية: ما لي رأيتك وقفت؟ قلت: وقفتُ أسلِّم على النبي ص! فقال: إذا دخلت فسلم عليه! وفي رواية: إذا دخلت المسجد فسلم عليه! قال: إن رسول الله ص قال: لا تتخذوا بيتي عيداً! ولا بيوتكم مقابر ثم قال: ما أنتم ومن بالأندلس إلا سواء!».

- از سهل پسر ابو سهیل روایت شده که گفت: آمدم نزدیک قبر پیغمبر ص تا به حضرت سلام کنم در حالی که حضرت حسن مثنی ÷ فرزند امام حسن مجتبی ÷ شام می‌خورد و خانه‌ى او نزدیک خانه پیغمبر ص بود.

و در روایتی دیگر: حسن بن حسن مرا در نزد قبر پیغمبر ص دید در حالی که او در خانه‌ی فاطمه ل بود و شام میل می‌کرد، فرمود: بیا شام بخور! گفتم: نمی‌خواهم، پس گفت: چرا من تو را در کنار قبر دیدم؟!.

و در روایتی دیگر: چرا تو را در این‌جا متوقف می‌بینم؟ گفتم: ایستاده‌ام تا به پیغمبر ص سلام کنم، گفت همین که داخل شدی بر او سلام کن.

و در روایتی دیگر: همین که داخل مسجد شدی سلام کن (یعنی او در خارج و بیرون از مسجد بوده است) پس گفت: همانا رسول خدا ص فرمود: خانه مرا عید مگیرید و خانه‌های خودتان را قبرستان نکنید آن‌گاه حسن مثنی فرمود: شما و آن کسی که در اندلس (اسپانیا) هست یکسانید. یعنی در سلام دادن بر پیغمبر ص دور و نزدیک مساوی‌اند! (و آمدن به مدینه لازم نیست)!.

د: هم‌چنین قاضی اسماعیل در حدیثی دیگر که سند آن را به حضرت علی بن الحسین می‌رساند می‌نویسد: «أن رجلا كان يأتي كل غداة فيزور قبر النبي  ص ويصلي عليه ويصنع من ذلك ما انتهره عليه علي بن الـحسين  أ فقال له علي بن الـحسين: ما يحملك على هذا؟ قال: أحب التسليم على النبي ص فقال له حسين  ÷: هل لك أن أحدثك حديثا عن أبي؟ قال: نعم، قال له علي بن الـحسين أخبرني أبي عن جدي أنه قال: قال رسول الله ص لا تجعلوا قبري عيدا».

- مردی بود که هر بامداد می‌آمد و قبر پیغمبر ص را زیارت می‌کرد و بر آن حضرت صلوات می‌فرستاد! و از این کارها می‌کرد به طوری که علی بن الحسین را به خشم می‌آورد! و از روی غضب بر او بانگ می‌زد! (ناچار) حضرت به او فرمود: چه چیز تو را به این کار وامی‌دارد؟ آن مرد گفت: من دوست می‌دارم که بر پیغمبر ص سلام کنم، علی بن الحسین ÷ فرمود: دلت می‌خواهد که حدیثی که از پدرم شنیده‌ام برایت بیان کنم؟ گفت: آری، حضرت علی بن الحسین ÷ فرمود: خبر داد مرا پدرم از جدم (امیرالمؤمنین ÷) که گفت: رسول خدا ص فرمود: قبر مرا عید (محل رفت و آمد) مگیرید!!.

از غرائب امر آن است که این حدیث: «لا تجعلوا قَبْرِي عِيْداً» که به نحو تواتر از رسول خدا ص صادر شده است، و تمام آنان که این حدیث را روایت کرده‌اند حتی نوادگان بزرگوارش چون حسن بن حسن و علی بن الحسین آن را به معنای واقعی آن یعنی تکرار آمد و شد گرفته و عملا بنا به مفاد آن، مردم را از زیارت قبر پیغمبر ص منع می‌کردند. با این حال پاره‌ای از کج‌اندیشان بدعت‌دوست چون دیده‌اند که این عبارت با بدعتشان موافق نیست، گفته‌اند: «لا تجعلوا قبري عيداً» یعنی قبر مرا چون عید قرار مدهید که سالی یکی دوبار زیارت کنید بلکه همیشه و هر روز زیارت کنید!!! معنی‌کردن اینان از این حدیث چون معنی‌کردن جعالان کذاب دربارۀ آن حدیث نبوی ص است که فرمود: «من كذب عليَّ متعمدا فليتبوأ مقعده من النار». «کسی که حدیث دروغ بر من بگوید باید جایگاه خود را در آتش مهیا کند» می‌گفتند پیغمبر خدا ص فرموده است: (من کذب عليَّ) و نفرموده است: (من کذب لي) ما حدیث (علي) جعل نمی‌کنیم بلکه حدیث (لي) جعل می‌کنیم، یعنی حدیث دروغ ما به ضرر پیغمبر نیست بلکه به نفع آن حضرت است!!!.

هـ: ایضا سمهودی که خود از طرفداران زیارت است درکتاب وفاء الوفاء (ص١٣٦٨) می‌نویسد: «روي عن ابراهيم بن سعد بن ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف الزهري أنه قال: ما رأيت أبي قط يأتي قبرالنبي  ص وكان يكره إتيانه».

- از فرزندان عبدالرحمن بن عوف که از صحابه پیغمبر بزرگوار است روایت می‌کنند که پسرش گفته است: من پدرم را هرگز ندیدم که به قبر پیغمبر ص نزدیک شود و او آمدن نزد قبر پیغمبر ص را ناپسند می‌داشت!.

و: درصدر اسلام قریب یک قرن اصحاب پیغمبر ص و تابعین اصحاب مردم را از آمد و شد از زیارت قبر پیغمبر صراحتاً یا کنایتاً بازمی‌داشتند چنان‌که مراتب مذکوره و اخبار مأثوره به این حقیقت گواهی می‌دهد از جمله در کتاب المصنف عبدالرزاق صنعانی (٣/٥٧٦) و سنن بیهقی آمده است: «عبدالرزاق عن الثوري عن أبي الـمقدام أنه سمع ابن الـمسيب ورأى قوماً يسلمون على النبي  ص قال: ما مكث نبي في الأرض أكثر من أربعين يوماً».

- ابو المقدام از سعید بن مسیب (که از فقهای سبعه مدینه و از تابعین متوفای سال ٩٥ هجری است) گروهی را دید که بر پیغمبر (نزد قبر) سلام می‌کنند، گفت: هیچ پیغمبری بعد از مرگ بیش از چهل روز در زمین نمی‌ماند. یعنی زیارت پیغمبر به تصور این‌که آن حضرت در قبر یا در اطراف قبر است بی‌فایده و غلط است!.

با تتبع و دقت در کتب تواریخ معلوم و مسلم می‌شود که در صدر اسلام و زمان حیات صحابه‌ى رسول خدا ص و تابعین طبقه اولی هیچ خبر و اثری از مسأله‌ی زیارت در بین مسلمانان نبوده و قبر مطهر پیغمبر ص هرگز مزار یاران ابرار آن بزرگوار قرار نگرفته است! و در سال نود و یک هجری به بعد که عمر بن عبدالعزیز از جانب ولید بن عبدالملک خلیفه اموی مأمور تعمیر خرابی دیواری که از اتاق مقبره رسول الله ص ساقط شده بود گردید، تا آن زمان هیچ کس به زیارت قبر پیغمبر ص نمی‌رفت چنان‌که قبلا گذشت، جناب حسن مثنی و علی بن الحسین نوادگان بزرگوار رسول خدا ص، کسانی را که به قصد زیارت وسلام به آن بیت شریف وارد می‌شدند مانع می‌گشتند! و چون هردو این بزرگواران همسایه آن قبر مبارک بودند و از همه کس بهتر و آشناتر به مقررات شرع و آیین دین مبین بودند لذا بیش از همه کس خود را مأمور به رعایت احکام اسلام می‌دانستند.

از جمله دلایلی که مسلَّم می‌دارد که قبر مبارک رسول خدا ص برحسب مضمون حدیث شریف: «لا تجعلوا قبري عيداً» تا گذشت یک قرن اصلا محل آمد و شد زائران آن حضرت قرار نگرفت، آن است که بر طبق نقل نورالدین علی بن احمد السمهودی از صحیح بخاری در «وفاءالوفاء» (ص ٥٤٧-٥٤٨) درهمان زمانی که عمر بن عبدالعزیز از طرف ولید بن عبدالملک مأمور تعمیر خرابی مقبره مبارک و خرید خانه‌های اطراف برای وسعت‌دادن به روضه مبارک بود قبل از تعمیر در آن‌جا اثر جای‌پا و قدمی روی خاک‌های اطراف قبر دیدند که از دیدن آن وحشتی بر بینندگان دست داد و تصور کردند که آن جای پای خود پیغمبر است! و بعداً معلوم شد که آن جای پای عمر است یعنی از زمان عمر بن الخطاب تا آن روز کسی نزد آن قبر منور نرفته بود!.

ز: درکتاب کافی کتاب الجنائز (ص ٢٠١، چاپ اسلامیه) از حضرت صادق ÷ نقل شده که فرمود: «كان قَبْرُ رَسُولِ اللهِ  ص مُحَصَّبٌ حَصْبَاءَ حَمْرَاءَ».

و مانند این حدیث در طبقات ابن سعد (٢/٣٠٧) از عمرو بن عثمان از قاسم بن محمد بن ابوبکر الصدیق جد مادری حضرت صادق ÷ آمده است که گفته است: «اطلعتُ على صِغَرٍ على القبور فرأيت عليها حصباء حمراء».

مضمون هر دو حدیث کافی و طبقات این است که تا زمان حضرت صادق ÷ که بیش از صد و بیست سال از هجرت گذشته بود قبر رسول خدا ص و روپوش آن که ریگ‌های سرخ بود بر مردم مجهول بود که باید حضرت صادق و جد مادری‌اش قاسم بن محمد ابن ابی بکر از ‌آن خبر دهند و چنان‌که حدیث قاسم می‌گوید او در زمانی که کودک بوده با سرکشیدن از دریچه‌ای یا پشت پرده‌ای، آن قبر شریف را دیده است.

ح: درهنگام تعمیر دیوار خانه که قبر مبارک در آن بود یک کاسه چوبی یا گلی درکنار قبر یا طاقچه بود که با فروریختن دیوار آن کاسه شکست! (طبقات ابن سعد ٢/٣٠٧ و وفاء الوفاء ص ٥٤٩).

ط: همین‌که دیوار خانه افتاد سه قبر در آن مشاهده شد که ولید بن عبدالملک خلیفه اموی آن‌ها را نشناخت تا این‌که عمر بن عبدالعزیز صاحبان آن قبور (رسول خدا و شیخین) را معرفی کرد، اگر تا آن روز زیارتی معمول بود، ‌این قبور این‌چنین مجهول نبودند که محتاج سؤال باشد.

ی: در مصنف عبد الرزاق (٣/٥٠٣) عبدالرحمن بن قاسم بن محمد بن ابی بکر گفته است: هنگامی که دیوار خانه قبر رسول خدا ص فرو ریخت من به پرده‌دار آن گفتم: پرده را بلند کن و این‌چنین کرد و من در اطراف قبر زمین خراشیده‌ای دیدم که روی آن رمل است مانند رمل‌های عرصه. باید دانست که عبدالرحمن با این‌که از وارثان عایشه بود هنوز تا آن زمان قبر را ندیده بود! [٢٥٠]

این علامات ده‌گانه دلیل است که حدیث شریف: «لاتجعلوا قبري عيدا»، ‌بیش از یک قرن عملا درکمال قوت بود! تلك عشرة كاملة.

١٤- مهم‌ترین دلیل بر این‌که زیارت معمول در زمان ما از قبور اولیاء، هرگز در بین مسلمین صدر اول ائمه هدی علیهم السلام که این همه روایات و احادیث در ثواب‌های زیارت را به ایشان نسبت داده‌اند،‌ معمول نبود و بی‌اعتبار است، آن است که در هیچ تاریخ معتبری دیده نمی‌شود که یکی از این بزرگواران برای زیارت قبر پیغمبر یا انبیای دیگر یا زیارت قبر یکی از امامان سفر کرده باشد. و باورکردنی نیست که امامی که خود از بهترین بندگان خداوند است، بلکه حتی یک مسلمان معتقد، مردم را به عبادتی امر کند و خود از آن خودداری نماید!! آیا چنین کسی مشمول آیه قرآن نیست که می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣ [الصف: ٢، ٣].

- «اى مؤمنان چرا چیزى مى‌گویید که انجام نمى‌دهید، نزد خداوند بس منفور است که چیزى را بگویید که انجام نمى‌دهید».

مثلا در احادیث زیارت آورده‌اند که حضرت رضا ÷ فرموده است: «أَبْلِغْ شِيعَتِي أَنَّ زِيَارَتِي تَعْدِلُ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ أَلْفَ حَجَّةٍ! قَالَ: فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام أَلْفَ حَجَّةٍ؟؟ قَالَ: إِي وَاللهِ وَأَلْفَ أَلْفِ حَجَّةٍ لِمَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ!».

- به شیعیان ما برسان که ثواب زیارت من در نزد خدای   برابر با ثواب هزار حج است! راوی می‌گوید: به امام محمد تقی پسر رضا ÷ عرض کردم: برابر با ثواب هزار حج است؟! فرمود: آری به خدا سوگند برابر با هزار هزار (یک میلیون) حج است برای کسی که زیارت کند درحالی که عارف به حق آن جناب باشد!!![٢٥١].

در این‌جا این سوال پیش مى‌آید که هرگاه این سخن درست باشد که ثواب زیارت رضا ÷ برابر با ثواب هزار حج باشد تا چه رسد به این‌که برابر با ثواب هزارهزار [یک میلیون] حج باشد، و ثواب حج مستحبی طبق احادیثی که از همین بزرگواران رسیده افضل است از نماز و روزه و حتی بالاتر است از آزادکردن برده و حتی طبق روایتی از صادق ÷ پیغمبر خدا ص به مردی که از فوت حج متأسف بود و از رسول خدا ص خواست که او را به عملی هدایت کند که اجر حاجی را داشته باشد، رسول خدا ص فرمود: به این کوه ابو قبیس نگاه کن! اگر همه کوه ابوقبیس برای تو طلا باشد و تو آن را در راه خدا انفاق کنی به ثوابی که حاجی بدان دست می‌یابد نخواهی رسید! یا ثواب‌های بسیاری که در تهذیب شیخ طوسی آمده است.

هرگاه مطلب چنین باشد حضرت امام محمد تقی ÷ که نزدیک هیجده سال در دربار مأمون به عنوان داماد وی می‌زیست و زیارت دامادش از قبر پدرش که در آن قبر هارون هم بود هیچ مانعی نداشت، بلکه موجب خوشحالی او هم می‌شد! چرا از درک چنین ثواب بزرگی خودداری فرمود؟! درحالی که علاوه بر درک ثواب یک میلیون حجی که خود قائل بود غافل شد، و لاأقل ثواب هزار حجی که در کتاب خود حضرت رضا ÷ آمده بود، چند فائده فوق العاده دیگر هم داشت:

الف: حضرت رضا ÷ پدر امام محمد تقی ÷ بود. علاوه بر درک زیارت، ثواب بر والد هم می‌برد!

ب: این عمل او حجت و سند بود برای کسانی که زیارت را امری مشروع و مستحب می‌دانستند.

ج: زیارت او موجب می‌شد که دیگران هم با کمال اطمینان بدین عمل اقدام کنند.

نه تنها امام محمد تقی ÷ به این عمل که تا حدی مشقت مسافرت داشت، زیرا از بغداد که مدت‌ها در آن بود تا خراسان مسافتی طولانی بود هرچند با رفاهیت و وسایلی که مأمون خلیفه در اختیارش می‌گذاشت، چندان مشکل نبود، عمل نکرد، بلکه حتی به زیارت جد بزرگوارش موسی بن جعفر ÷ که در همان نزدیکی بغداد در مقابر قریش آن روز و کاظمین امروز واقع است نرفت! درحالی که طبق اخبار بسیاری که از پدر بزرگوارش رضا ÷ در کتب احادیث آورده‌اند این عمل آن حضرت نیز فواید بسیار داشت که علاوه بر درک ثواب بسیار آن زیارت و درک ثواب بر والدین، شهرت زنده‌بودن کاظم ÷ که طائفه واقفیه قائل بودند و آن حضرت را قائم آل محمد و آخرین امام دانسته و ائمه بعد از وی را قبول نداشتند عملا انکار و به هر صورت از کثرت و شدت واقفیه با این عمل، ‌تا حد بسیاری می‌کاست و موجب تصدیق روایاتی که از پدرش در ثواب زیارت جدش آمده بود می‌گشت!.

به موجب این روایات و ملاحظه آن رفاهیات که برای حضرت جواد الأئمه ÷ حاصل بود جنابش را - العیاذ بالله- می‌توانیم از چند جهت مقصر بدانیم! زیرا آن حضرت علاوه بر آن‌که از زیارت پدر و جدش ÷ با همه امکاناتی که در اختیار داشت از زیارت بزرگترین کسی که همه کس نه تنها بر حضرت جواد بلکه بر تمام مسلمانان حقوق بسیار داشت یعنی حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ÷ که قبر مبارکش بنابر قول مشهور در نجف یعنی نزدیک بغداد است که آن روز مقر و مسکن داماد خلیفه بود خودداری کرد!!!.

درحالی که زیارت حضرت امیر المؤمنین ÷ از چند جهت بر حضرت امام محمد تقی ÷ واجب می‌نمود!

الف: در احادیث بسیاری از ائمه علیهم السلام ثواب بی‌شماری برای زائر قبر امیرالمؤمنین ÷ وارد شده و حتی برای کسی که زیارت آن قبر نکند تهدیداتی وحشت‌زا آمده است، مثلاً روایتی که از حضرت صادق ÷ آورده‌اند که فرمود: «من ترك زيارة أميرالـمؤمينين لم ينظر الله إليه».

-کسی که زیارت امیرالمؤمینین را ترک کند، خدا به نظر رحمت بر او نمی‌نگرد!.

و این تهدیدی نیست که اگر روایت صحیح باشد بتوان آن را آسان گرفت.

ب: در زیارت امیر المؤمنین علاوه بر آن ثواب‌ها، ثواب برّ به والدین نیز وجود داشت زیرا آن حضرت ابوالأئمه است.

ج: عمل آن حضرت مسأله زیارت قبور را که در کراهت مشهور است تخفیف می‌داد! اما همین خودداری حضرت جواد و ائمه ما‌قبل و ما‌بعد او علیهم السلام دلیل بزرگی است بر صحت کراهت زیارت!

د: آن حضرت با زیارت قبر‌ امیرالمومنین ÷ در نجف، دلیل تصدیق او از مزاری است که هارون الرشید به حدس وگمان و گفتۀ یک دهقان از قبر مولای متقیان، در آن بیابان بنیاد نهاد که اکثر مورخان از قبول آن اباء دارند!!.

اگر یک زیارت از طرف حضرت جواد ÷ در آن مزار صورت می‌گرفت بیش از همه، مأمون از آن جناب ممنون می‌شد، زیرا پدر مأمون اساس بارگاه نجف را بنا نهاد، و ضمناً دلیلی بزرگ بر صحت روایات زیارت می‌شد.

پس وقتی می‌بینیم حضرت جواد ÷ که بیش از ائمه ماقبل خود امکان عمل کثیرالثواب زیارت قبور پدران بزرگوار خود را دارد و بنابه نقل روایات منتسبه به آن جناب از همه ائمه بیشتر برای زیارت ثواب قائل است، چنان‌که ثواب یک زیارت حضرت رضا ÷ را که خود حضرت برابر هزار حج می‌داند، حضرت جواد ÷ می‌فرماید: هزار هزار حج است[٢٥٢] و با این حال بدان مبادرت نمى‌کند، می‌دانیم که مطلب چنین نیست و این گفته، فرمایش آن حضرت نیست.

و روایاتی از حضرت جواد و سایر ائمه علیهم السلام نقل شده که دراین روایات ثواب زیارت‌ها را به ایشان نسبت داده‌اند، صحیح نیست، زیرا در آن صورت ناچار مشمول همان آیه‌ی ﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ [الصف: ٢][٢٥٣] می‌شوند! و ما هرگز چنین اعتقادی درباره آن بزرگواران نداریم.

نکته قابل توجه و مهم این است که اگر دقت شود، زیارت قبر هیچ امامی را از طرف هیچ امامی در هیچ تاریخ معتبری نمی‌توان یافت! و اما آن‌چه در خصوص زیارت حضرت صادق ÷ از قبر امیرالمؤمنین آمده است در صفحات بعدی همین کتاب از ضعف و سستی آن مطلع خواهید شد.

***

[٢٤٥]- صحیح این است که تاهنوز قبر هیچ یک از پیامبران بجز قبر خاتم النبیین محمد  ص دقیقاً معلوم و مشخص نیست. (مُصحح)

[٢٤٦]- اشاره به حدیث معروفی است که چند صفحه قبل در پاورقی ذکر گردید؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  ÷ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ÷‏ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ: لَا تَدَعْ‏ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَلَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَه....». وعَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  ÷ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  ÷:‏ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ  ص فِي‏ هَدْمِ‏ الْقُبُورِ وَ كَسْرِ الصُّوَرِ». [الكافي، کلینی (ج‏٦ ؛ ص٥٢٨)] . (مُصحح)

[٢٤٧]- به عنوان مثال به روایتی که ابن سعد با سندش در طبقات ذکر نموده مراجعه نمایید که می¬گوید: از مالک بن انس روایت است که می¬گوید: خانه عایشه به دو بخش تقسیم شد، قسمتی که در آن قبر بود و قسمتی دیگر که عایشه در آن زندگی می-کرد. و میان این دو قسمت دیواری بود. چون عایشه به سمت قبر می¬رفت، بدون حجاب بود اما زمانی¬که عمر در آنجا دفن شد به آن بخش وارد نمی‌شد مگر اینکه حجاب داشت. و با سندش از عثمان بن ابراهیم روایت می¬کند که: «شنیدم پدرم گفت: زمانی¬که ابوبکر در پهلوی رسول خدا  ج دفن شد عایشه حجاب بر سر نداشت، اما زمانی¬که عمر در آنجا دفن شد روسری بر سر نمود و حجاب را ترک نکرد.» (دكتر سعد رستم)

[٢٤٨]- وفاءالوفاء سمهودی ص ٥٤٦.

[٢٤٩]- روایت صحیح در این مورد، روایتی است که امام بخاری  / در صحیح خود آن را اینگونه آورده است: حَدَّثَنَا فَرْوَةُ، حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْهِرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، لَمَّا سَقَطَ عَلَيْهِمُ الحَائِطُ فِي زَمَانِ الوَلِيدِ بْنِ عَبْدِالمَلِكِ، أَخَذُوا فِي بِنَائِهِ فَبَدَتْ لَهُمْ قَدَمٌ، فَفَزِعُوا وَظَنُّوا أَنَّهَا قَدَمُ النَّبِيِّ  ص، فَمَا وَجَدُوا أَحَدًا يَعْلَمُ ذَلِكَ حَتَّى قَالَ لَهُمْ عُرْوَةُ: «لاَ وَاللَّهِ مَا هِيَ قَدَمُ النَّبِيُّ  ص، مَا هِيَ إِلَّا قَدَمُ عُمَرَ  س». فروه از علی بن مسهر، و او از هشام بن عروه، و او از پدرش روایت کرد: وقتی که در زمان ولید بن عبدالملک دیوار (حجرۀ عائشه) فروریخت، به (تجدید) بنای آن پرداختند. در این هنگام پایی نمایان شد. آنان وحشت زده شدند و گمان کردند که آن پا، پای پیامبر  ص است. آنان کسی را نیافتند که از این موضوع اطلاع داشته باشد تا این که عروه به آنان گفت: نه، به خدا قسم! آن پای پیامبر  ص نیست و بلکه از آنِ عمر  س است». [صحیح بخاری، کتاب جنایز، ج ٢، ص ١٠٢، ح (١٣٩٠)] طوری که ملاحظه می‌شود، در روایت ذکر شده در صحیح بخاری، از بوی بد قدم شخصی و یا وجود گربه، هیچ صحبتی نیامده است. (مُصحح)

[٢٥٠]- ابوداود و حاكم آن¬را از طريق قاسم بن محمد روایت کرده¬اند که می¬گوید: نزد عایشه رفته و گفتم: ای مادرم، قبر رسول خدا و دو یارش را به من نشان ده؛ پس ام المومنین عایشه سه قبر را به من نشان داد که نه ارتفاع داشت و نه کاملاً به زمین چسبیده بود و با سنگریزه¬های قرمز پوشیده شده بود. نگا: سنن ابوداود: كتاب الجنائز، باب في تسوية القبر. (دكتر سعد رستم)

[٢٥١]- مستدرک الوسائل ٢/٢٢٥.

[٢٥٢]- در بطلان این‌گونه روایات تردید نیست و هر عاقل منصفی می‌داند که اگر زیارت مرقد انبیاء و ائمه؛ واجب بود در قرآن کریم که ﴿تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ [النحل: ٨٩] بوده و به صفت ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ [الإسراء: ٩] ممتاز است،‌ به چنین ثوابی امر شود، نه اینکه در آن به حج و حتی امور جزئی و کم ثواب‌تر امر شود، اما درباره عملی که از حیث اجر و ثواب هزار بلکه هزاران برابر آن است کم‌ترین سخنی به میان نیاید!!!.

[٢٥٣]- یعنی «چرا کاری را که خود انجام نمی‌دهید بدان قائل می‌شوید».