صفحاتی از تاریخ اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

فتح مصر [۲۰]

فتح مصر [۲۰]

(زمان: ۱۶ شوال ۲۰ هـ – ۱۷ سپتامبر ۶۴۱ م.)

عمرو بن عاصسیکی از فرماندهان فتوحات شام بود. وی بویژه فلسطین را فتح کرد. بعد از فتح بیت المقدس، عمرو به فتح مصر می‌اندیشید. او با خود فکر می‌کرد که چگونه خلیفه حضرت عمر بن خطابسرا برای این کار راضی و قانع نماید. اما عمرو فرماندهی کاردان و سیاستمداری نابغه بود و توانست با دلایل و براهین قانع کننده، امیرالمومنین را برای فتح مصر راضی کند. او فتح مصر را برای حضرت عمر، آسان جلوه داد. و گوشزد کرد که مصر ثروت فراوان و منابع بی‌پایان دارد. عمرو به حضرت عمر یادآورد شد که اگر مصر همچنان در دست رومی‌ها باقی بماند ممکن است آنجا را به پایگاهی برای حمله به شام قرار دهند. نهایتا با توضیحات عمروسامیرالمومنین راضی شد و در اواخر سال ۱۸ هـ چهار هزار جنگجو در اختیار عمرو گذاشت. لیکن این که گفته‌اند: عمرو بن عاص بدون دستور خلیفه و از پیش خود برای فتح مصر اقدام کرد نه عقلا و نه نقلا درست نیست. اما این روایت که گفته‌اند امیرالمومنین، نامه‌ای برای عمرو نوشت و از وی خواست که بازگردد، این دستور بعد از آن بوده که بار نخست به وی اجازه داده بود برای فتح مصر حرکت کند. حضرت عمر این نامه را بعد از آن نوشت که با عده‌ای از بزرگان صحابه مشورت کرد و آن‌ها وی را از عواقب این فتح بیم دادند. امیرالمومنین در آن نامه نوشته بود: «اگر این نامه قبل از ورود توبه سرزمین مصر به دست تو رسید به جای قبلی خود بازگرد ولی اگر وارد مصر شده بودی به مسیر خود ادامه بده»

حوادث فتح اسلامی مصر به سه دوره تقسیم می‌شود:

دوره نخست: از ورود عمرو به مصر شروع می‌شود و تا رسیدن نیروهای کمکی به وی ادامه می‌یابد. در این دوره که مصادف با اوائل سال ۱۹ هـ – ۶۴۰ م. می‌باشد، مسلمانان وارد مصر شدند و شهر مرزی عریش را فتح کردند و سپس بدون توقف به مسیر خود ادامه داد تا اینکه به یکی از شهرهای مصر به نام «غرماء» رسید.

آن شهر در قسمت شرقی «بورت سعید» فعلی قرار داشته و دارای حصار و قلعه‌های مستحکم و در کنار دریای احمر واقع بود. خدای بزرگ چنین مقدر کرده بود که رومی‌ها اهمیت زیادی به این شهر محصور و مستحکم ندهند. مسلمانان پس از یک ماه محاصره شهر، آن را گشودند. در نتیجه فتح این شهر، عمرو متوجه شد که فتح کشور مصر که قلعه‌ها و پادگانهای نظامی رومی فراوانی در آن مستقر است به این آسانی هم نیست بعلاوه اینکه وی برای نگه داری دو شهر مفتوحه عریش و غرما قسمتی از سربازان خود را بر آن‌ها گماشته بود. و اینک سرباز کافی برای ادامه جنگ نداشت. لذا نامه ای برای امیرالمومنین فاروقس نوشت و درخواست نیروی کمکی کرد. خلیفه هم نیروهای امدادی زیادی برای وی فرستاد تا اینکه سپاه مسلمین در مصر به ۱۵۶۰۰ سرباز بالغ شد.

دوره دوم: از هنگام رسیدن نیروهای امدادی تا فتح شهر «بابلیون» را در بر می‌گیرد. در این دوره مسلمانان به سوی جنوب مصر حرکت کردند و شهر «بلبیس» را فتح کردند و سپس برای فتح «ام دنین» حرکت کردند. آن شهر، بندری مهم در ساحل رود نیل در شمال قلعه بابلیون- که مستحکم ترین قلعه‌های نظامی مصر بود- قرار داشت. اکنون رومی‌ها از خواب غفلت بیدار شده بودند و نیروهای پراکنده خود را جمع آوری نموده و در چندین موضع با مسلمانان به جنگ پرداختند و در نزدیکی شهر «عین شمس» جلوی پیشروی سپاه مسلمانان را سد کردند. متعاقب آن عمرو بن عاص نقشه جنگی بی‌نظیری برای بیرون کشیدن محافظان قلعه بابلیون طرح کرد. مسلمانان تا آن وقت، با روشهای حمله و تصرف قلعه آشنایی نداشتند. نقشه عمرو، کارگر افتاد و مسلمانان به پیروزی بزرگی در کنار شهر عین شمس دست یافتند. این پیروزی، راه فتح مصر را برای آن‌ها هموار کرد. پس از این جنگ، سپاه روم پریشان و متفرق شد و بسیاری از سپاهیان به سوی شمال گریختند. مسلمانان به دنبال پیروزی در این جنگ، قلعه بابلیون را به محاصره خود درآوردند. روح بلند ایمانی ایشان، یاور و ناصر ایشان بود. پس از یک ماه محاصره شدید، رومیان داخل قلعه از ادامه مقاومت مأیوس شدند و گفتگو برای تسلیم شهر به مسلمانان را آغاز کردند. ولی فرمانده پادگان نظامی جزیره مجاور قلعه با آن مخالفت کرد، و خواستار جنگ بود. آن فرمانده با سربازان تحت امر خود، در نظر داشت که سپاه مسلمانان را غافلگیر کند ولی در جنگ از مسلمانان شکست خورد و بیشتر سپاه وی کشته شدند. نهایتا مقوقس فرمانروای مصر پذیرفت که به مسلمانان جزیه بدهد. لذا شرایط صلح نوشته شد.سپس مقوقس قلعه را ترک کرده و به اسکندریه رفت. مقوقس ماجرا را طی نامه ای به اطلاع هراکلیوس امپراطور روم رساند و نظرش را در این باره جویاشد. او به شدت آن را رد و اقدام مقوقس را درباره صلح تقبیح کرد. و مقوقس و «قیروس» را به شدت مجازات و آن‌ها را از کشور تبعید کرد. رد صلح نامه از سوی هراکلیوس به منزله اعلام از سرگیری جنگ بود. از این پس زد و خوردهای پراکنده ای بین مسلمانان و رومیان اتفاق می‌افتاد. به تدریج قوای رومی که کمک تازه ای از امپراطور دریافت نمی‌کردند از پا در آمده و از ادامه جنگ خسته شدند. بعلاوه وقتی خبر وفات هراکلیوس امپراطور به نیروهای رومی رسید بیش از پیش ناامید و پریشان گشتند. بیشتر رومی‌های در قلعه بابلیون پناه گرفته بودند. مسلمانان متوجه این قلعه شده و حضرت زبیر بن عوامس با جسارت و تهور بی‌نظیری به دیوار قلعه یورش آورد. چنین شجاعتی فقط از یک صحابی مثل زبیر ساخته بود. به هر حال مقاومت رومی‌ها در هم شکسته شد و آن‌ها ناچار شدند که از قلعه بابلیون و جزیره مقابل آن به شهر اسکندریه بروند.

دوره سوم: فتح اسکندریه: اسکندریه در عصر سلطه روم، پایتخت مصر بود و تمام سپاهیان شکست خورده رومی در آن تجمع کرده بودند. وقتی که مسلمانان از فتح قسمت اعظم مصر فارغ شدند عمروبن عاص تصمیم گرفت که برای فتح اسکندریه حرکت کند. در مسیر اسکندریه نیز مسلمانان چند شهر دیگر را تصرف کردند تا اینکه به اسکندریه رسیدند و به سختی آن را به محاصره درآوردند. محاصره طول کشید لذا عمرو قسمتی از سپاه خود را برای ادامه محاصره باقی گذاشت و خودش با بقیه سپاه برای فتح صعید مصر و مرکز کشور حرکت کرد. در این هنگام بعد از مرگ هراکلیوس، وضعیت هیأت حاکمه روم در قسطنطنیه تغییر کرد و اوضاع رومیان بسیار و وخیم شد. جانشین هراکلیوس که او هم هراکلیوس نام داشت هنوز کودکی بیش نبود لذا تا بزرگ شدن وی، کشور از طریق نیابت اداره می‌شد. نایبان امپراطور تصمیم گرفتند که «قیروس» را به مصر بازگردانند. آن‌ها از وی خواستند که با مسلمانان صلح کند و محافظان رومی اسکندریه را به روم عودت دهد. قیروس به اسکندریه بازگشت و در روز ۱۶ شوال سال ۲۰ هـ مطابق ۱۷ سپتامبر سال ۶۴۱ م. با عمرو بن عاص صلح کرد و سربازان رومی از اسکندریه، کوچ کردند. با فتح اسکندریه، فتوحات مصر کامل شد و از آن هنگام یکی از ایالات اسلامی زیر مجموعه خلافت اسلامی قرار گرفت.

مترجم: ابو یحیی

مصدر: سایت نواراسلام

IslamTape.Com

[۲۰] برای آگاهی بیشتر: فتوح البلدان، النجوم الزاهرة، السلوك، البداية والنهاية، الكامل في التاريخ، تاريخ طبري، الولاة والقضاة، تاريخ مصر الإسلامية.