صفحاتی از تاریخ اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

حادثه قصر سلطان

حادثه قصر سلطان

(۲۹ جمادی الاول ۱۳۷۱ هـ- ۲۴ فوریه ۱۹۵۲ م.)

این حادثه به روشنی و وضوح تمام، پرده از نیات و اقدامات پلید استعمار گرانه کشورهای اروپایی در حملات صلیبی وحشیانه آن‌ها بر ضد جهان اسلام و عرب بر می‌دارد و به روشنی هر چه تمام تر نه فقط اهداف و نیات شوم آن‌ها بلکه روشها و ابزاری را که برای رسیدن به آن نیات بکار می‌گیرند را نیز برملا می‌کند. این ماجرا، نهایت اهمیت مطالعه هوشیارانه و عمیق تاریخ اسلام را نشان می‌دهد [۸].

کشور مغرب از دیر باز از استقلال کامل برخوردار بوده و برخلاف سایر نواحی اسلام تابع هیچ خلافتی نبوده، جز یک دوره کوتاه که تحت سیطره خلافت بنی امیه بوده و پس از آن حکام محلی آن را از سیطره خلافت خارج کرده و بر آن حکومت کرده‌اند.

چنانکه نخست ادریسیان (نوادگان حضرت حسن بن علیس) و سپس فاطمیان و مرابطون و موحدین و پس از آن‌ها بنی مرین بر مراکش- مغرب عربی – حکومت کرده‌اند. تا اینکه در زمان حکومت سعدی‌ها، فرانسوی‌ها و اسپانیایی‌ها آنجا را اشغال و بین خود تقسیم کردند ولی البته برای سوء استفاده از جایگاه سلطان، سلطنت سعدی‌ها را سرنگون نکردند و حتی اموال و دارایی‌های آن‌ها را در تصرف خود آن‌ها باقی گذاشتند. این سلطان دیگر از خود هیچ اختیاری نداشت. بلکه نقش وی در دوران اشغال آن بود که قیامهای مردمی بر ضد اشغالگران را سرکوب و از وقوع آن‌ها جلوگیری کند و مقاومت مردم را تضعیف کند و مردم را برای پذیرش اشغالگران فرانسوی راضی کند تا اینکه سلطان محمد پنجم در صف مجاهدان و نیروهای مقاومت قرار گرفت. این سلطان از طفولیت در طلب علم و سماع حدیث پرورش یافته بود. این موضوع بر شخصیت وی اثر گذاشته لذا هنگام رسیدن به سلطنت، جانب استقلال طلبان و رهبران مبارز مغربی را گرفت و در اجتماعات آن‌ها شرکت می‌کرد. وی از جنبش ملی اسلامی و رهبران آن از قبیل حلو و فاسی و طاهری حمایت می‌کرد. و موافق خواسته‌های آن‌ها بود. بعد از وقوع جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۵۱ هـ فعالیتهای گسترده ای را برای استقلال آغاز کرد. و از فرانسه وعده‌هایی برای اعطای استقلال به مغرب بعد از جنگ جهانی دوم دریافت کرد. بعلاوه وی سفرهای خارجی زیادی را برای حمایت سایر کشورها از قیام استقلال طلبانه مراکش آغاز کرد. فرماندار کل فرانسوی مراکش ژنرال «ژوان» افسری خشن و تند خو و کینه توز بود؛ کینه عجیبی با اسلام و مسلمانان داشت. با تمام قدرت و اختیارات خود از شهروندان فرانسوی ساکن مراکش حمایت می‌کرد. وی از سلطان محمد پنجم خواست که اعضاء دیوان ملکی را مرخص کرده و حزب استقلال را منحل و بعضی از کارمندان عالی رتبه را برکنار کند و بعلاوه بیش از گذشته با اشغالگران فرانسوی همکاری نماید. و او را بیم داد که اگر این شروط را نپذیرد او را از منصب خود خلع و از کشور تبعید خواهد کرد.

اما سلطان در مقابل این خواسته‌ها و تهدیدات تسلیم نشد و از رویکرد دائمی حکومت خود مبنی بر تقاضای استقلال و مقاومت در برابر اشغالگران تأکید کرد. متعاقب آن نیروهای اشغالگر فرانسوی، شهرهای اصلی مراکش را اشغال کرده و حکومت نظامی برقرار کرده و با تانکهای خود قصر شاه را در ۲۹ جمادی الاول سال ۱۳۷۱ هـ – ۲۴ فوریه ۱۹۵۲ م. به محاصره خود درآورده و با زور اسلحه، محمد پنجم را مجبور کردند که خواسته‌های آن‌ها را بپذیرد. این ماجرا عینا مانند حادثه ای است که در مصر به وسیله اشغالگران انگلیسی رخ داد. در آن حادثه اشغالگران انگلیسی در سال ۱۳۶۱ هـ -۱۹۴۲ م. قصر ملک فاروق را محاصره کردند تا او را وادار کنند تا مجددا «النحاس» طرفدار انگلیس را به حکومت برگرداند. ملک فاروق وی رااز نخست وزیری معزول کرده بود.

مترجم: ابو یحیی

مصدر: سایت نواراسلام

IslamTape.Com

[۸] برای مطالعه بیشتر: التاريخ الإسلامي ج ۱۴ ، الظهير البربري، المعجزة المغربية.