وفات تیمور لنگ
(زمان:۱۷ شعبان ۸۰۷ هـ – ۱۸ فوریه ۱۴۰۵ م.)
مغولان در نیمه نخست قرن هفتم هجری با تصرف سرزمینهای وسیعی از چین تا آسیای صغیر و از آسیای مرکزی تا شرق اروپا مملکت وسیعی بوجود آوردند. اما در نیمه دوم قرن هشتم هجری دچار زوال و انحطاط شده و قلمرو وسیع آنها تکه تکه شد. چنگیز خان قبل از مرگش، مملکت وسیع خود را بین چهار پسر خود تقسیم کرد. که همه تابع خان بزرگ که در چین حکومت میکرد بودند و زمانی که دولت مرکزی مغولان در چین دچار ضعف شد، حکومت وسیع مغولان پاره پاره گشت. و در هر منطقه و ناحیهای یک خان و سردار، علم طغیان برافراشت و خود را مستقل اعلام کرد. بیشتر این سرداران ترک بودند و نه مغول. در آن اوضاع و شرایط این سرداران برای کسب قدرت بیشتر به زد و خورد با هم پرداختند. در چنین زمانه پر آشوبی بود که تیمور لنگ برآمد.
تیمور در سال ۷۳۶ هـ در شهر کش- از شهرهای ماوراءالنهر- در خانوادهای که به قبیله ترکی «برلاس» نسب میرساند به دنیا آمد. این خانواده شیعه مذهب بود و «قراچه نویان» یکی از اجداد تیمور از سرداران چنگیز خان مغول بود. چنگیز خان او را برای مصاحبت پسرش جغتای برگزیده بود. چنانکه گفتیم خانواده تیمور لنگ شیعه بودند و چنانکه میدانید در یورش وحشیانه مغولان به جهان اسلام شیعیان به آنها خدمتها کردند و همدست آنها شدند. این تجربه تیمور را هم بر آن داشت که مثل چنگیز خان به جهان اسلام یورش آورد.
تیمور دارای عزم و اراده آهنینی بود. جاه طلبی بود که کوهها در برابر همت او ناچیز مینمود. ستاره اقبال او از زمانی طلوع کرد که والی شهر کش شد. این اتفاق زمانی افتاد که خان تاتاران برای سرکوب یک سردار شورشی به آن ناحیه آمده بود، تیمور در آن جریان خدمات شایانی به خان مغول کرد و او هم پس از سرکوب سردار شورشی؛ تیمور را والی منطقه کرد.
تیمور در پرتو نبوغ و همت خود به سرعت ترقی کرد و به زودی والی سمرقند شد ولی او که شهر سمرقند را خیلی دوست میداشت به دلیل رفتار ناشایست تاتارها با اهالی آن، روابط وی با خان تاتار تیره شد. از این رو تعلق تیمور خان تاتار برای سرکوب تیمور و تأدیب مردم سمرقند، سپاهی به سوی آن روانه کرد که تیمور گریخت و به امیر حسین برادر همسرش که امیر کابل بود پیوست . امیر حسین هم که از اطاعت خان تاتار سرپیچی کرده بود، فراری شد. این دو با هم متحد شده و بدین ترتیب مرحله دیگری در زندگی تیمور آغاز شد.
این دو سردار متحد، نفراتی جمع کرده و سپاهی تشکیل داده و با خوانین مغول به جنگ پرداختند و بر آنها پیروز شدند. اما به زودی بین خود آنها اختلاف افتاد. تیمور در نبردی، بر امیر حسین ظفر یافته و او را کشت و از آن پس فرمانروای مطلق ماوراء النهر شد. در آن زمان انتساب به چنگیز خان یک افتخار محسوب میشد لذا تیمور خود را از احفاد چنگیز معرفی کرد در حالی که اصلا مغول نبود. و در سال ۷۷۱ هـ با تشکیل شورایی از امرا و سرداران و علمای ماوراء النهر خود را سلطان نامید.
به زودی تیمور قدرتمندترین مرد آسیای مرکزی شد و سرزمینهای وسیعی را به تصرف خود درآورد. از سال ۷۸۲ تا ۷۸۶ هـ خراسان و جرجان و مازندران و سیستان و افغانستان، فارس، آذربایجان و کردستان را تحت سلطه خود در آورد. و بر تمام سرزمینهایی که ایلخانان مغول ایران حکومت میکردند دست یافت.
تیمور که بسیار جاه طلب بود، آرزوی اعاده مجد و شکوه حکومت وسیع مغولان را در سر میپروراند و میخواست مانند چنگیز، جهانگیر شود و شهرت بدست آورد.
تیمور به هند هم که در دست مسلمانان بود لشکر کشید و در سال ۸۰۲ هـ دهلی را قتل عام و غارت کرد. آن شهر را بطور کامل ویران کرده و نزدیک به یکصد هزار مسلمان را کشت. این عادت تیمور بود که هر شهری را میگرفت به وحشیانهترین شکل قتل عام میکرد و از سرکشتهها، منارهها میساخت. چنانکه در اصفهان دستور داد هفتاد هزار نفر را سر بریدند و از کله آنها مناره ساختند. گرجستان و قفقاز و عراق مناطق دیگری بود که مورد غارت و چپاول تیمور واقع شد. سرانجام نوبت امپراطوری عثمانی رسید که ضربات ستم و غارت تیمور را بچشد. در آغاز کار تیمور نامههای مغرورانه و خشن برای بایزید صاعقه، سلطانی عثمانی، نوشت و بالاخره در سال ۸۰۵ هـ به آناطولی و آسیای صغیر لشکر کشید و در نزدیکی آنکارا- پایتخت ترکیه- ارتش عثمانی را شکست داد و بایزید را اسیر کرد.
سپاه تیمور در آن وقت حدود نیم ملیون سرباز داشت. بایزید هم سرگرم محاصره قسطنطنیه پایتخت روم شرقی بود (در آن زمان سفرایی بین پادشاهان اروپاو تیمور رد و بدل شد که وی را به حمله بر امپراطوری عثمانی تشویق میکردند) [۱۶]از این رو اگر تیمور به عثمانی حمله نمیکرد بایزید میتوانست قسطنطنیه را فتح کند ولی با حمله تیمور فتح آن نیم قرن به تأخیر افتاد. تیمور پس از آن به حلب و دمشق لشکر کشید و سلطان ممالیک ناصرالدین بن الظاهر را مجبور کرد که اطاعت وی را بپذیرد و به وی جزیه دهد.
پس از آنکه از جهات شمال و جنوب و غرب مملکت تیمور بسیار گسترش یافت، تصمیم گرفت که به چین حمله کند. ولی در راه چین در شهر مرزی اترار به تاریخ ۱۷ شعبان ۸۰۷ هـ برابر با ۱۸ فوریه ۱۴۰۵ م. در گذشت.
تیمور لنگ شیعه مذهب متعصبی بود و فرزندانش نیز پس از وی بر همان مذهب بودند [۱۷]. وی مردم را به پذیرش تشیع مجبور میکرد. از نظر اخلاقی تیمور، واجد و جامع صفات و خصال متناقض بود. از یک سو در جنگهایش از اجساد کشته گان، کوهها بر میافراشت و از سرهای آنها منارهها میساخت. از سوی دیگر در زمان جنگهایش مسجدی چوبی برپا میکرد و در آن اقامت میکرد تا نماز جماعت از وی فوت نشود. به حافظان قرآن عطایای بیشمار میداد. در عین حال در جنگها، خندقهایی حفر میکرد و اسیران را زنده به گور میکرد. (چنانکه با ۴۰۰۰ اسیر ارمنی کرد) و هم در مراسم مذهبی شرکت میکرد. در همان حال برای تجدید حکومت وسیع مغولان و تحقق بخشیدن فزون خواهیهای بیپایانش، به سرزمینهای بسیاری لشکر کشید که اکثرا مسلمان بودند. و برای اینکه تنها سلطان جهان باشد، بر ضد تمام امرای مسلمان زمانش لشکر کشید و آنها را تابع خود کرد، بسیاری از شهرهای اسلامی را ویران کرد و صدها هزار مسلمان را کشت، با این وجود، بعضی از مورخین در گذشته و حال کوشیدهاند او را بعنوان یکی از بزرگترین فاتحان و مصلحان و مجددان اسلام معرفی کرده و ستایش کنند. ولی واقعیت این است که تیمور یک بلا و مصیبتی برای اسلام و مسلمین بود.
مترجم: ابو یحیی
مصدر: سایت نواراسلام
IslamTape.Com
[۱۶] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید: عجائب المقدور، المغول في التاريخ، التاريخ الاسلامي ج ۷. [۱۷] درباره مذهب تیمور که نویسنده محترم، وی و خاندان وی را شیعه دانسته، تردید هست. تیمور و بعد فرزندان وی سنی حنفی بودند چنانکه نام یکی از فرزندان وی عمر شیخ بود. ولی از هواداران و مروجان تصوف بدعتی بودند. در اینکه فرزندان وی که پس از وی در هرات حکومت میکردند حنفی بودند هیچ تردیدی وجود ندارد. اما در مورد تیمور همچنانکه در متن هم آمده باید گفت که وی مردی سنگدل، نیرنگ باز، پردل، غارتگر و در عین حال دور اندیش و هوشمند و بلند پرواز و شیفته خونریزی و غارت و ویرانگری بود. او در جاه طلبی و بلند پروازی خود هیچ مانعی نمیشناخت و به هیچ مذهب و آئین خاصی پایبند نبود. شرحی از میخوارگیهای مفرط وی و سردارانش را «کلاویخو» سفیر اسپانیایی در دربار تیمور در سفرنامه خود آورده است. با این حال در ظاهر عارفان و صوفیان را بسیار گرامی میداشت و به زیارت مزار صوفیه میرفت و از آنها همت میطلبید!! (مترجم)