مرحله هفتم: تقسیم هند
انگلیسیها پس از ساقط کردن حکومت گورکانیان، همه فرقههای غیر مسلمان را به خود نزدیک کرده و مسلمانان را از خود دور کرده و خوار و ذلیل کردند و بیش از پیش مسلمانان را در فقر و جهل نگه داشتند و در همان حال سعی کردند که عقاید مسلمانان را فاسد کنند. از این رو کوشش کردند که عقاید انحرافی عصر اکبر شاه را دوباره احیا کنند. بر این اساس آنها گم شده خود را در یک زندیق بنام میرزا غلام احمد قادیانی دیدند. این مرتد ادعای نبوت کرده و فرقه جدیدی بنام قادیانیت یا احمدیه تاسیس کرد. این فرقه تاکنون در هند و سایر نقاط جهان بویژه منطقه شرق آفریقا فعالیت میکند. و عقاید انحرافی و باطله خود را نشر میدهد. بزرگترین مراکز دعوت این فرقه گمراه در تل آویو پایتخت اسرائیل و لندن پایتخت انگلیس قرار دارند و این تعجبی ندارد زیرا این شهرها مرکز بزرگترین دشمنان اسلام به شمار میرود.
لازم به ذکر است که علیرغم وحشی گری و ظلم انگلیسیها در حق مسلمانان هند، آنها در حوادث مهم عالم اسلام از خود واکنش نشان میدادند و نقش فعالی ایفا میکردند. چنانکه هنگام سقوط خلافت اسلامی عثمانی در سال ۱۳۳۷ ق. تظاهراتهای گسترده ای در سراسر هند تحت عنوان جنبش خلافت در حمایت از عثمانی به راه انداختند و نسبت به نقش انگلیس در سقوط عثمانی اعتراض کردند. هم چنین تشکیل دولت یهودی در فلسطین را نپذیرفته و به آن اعتراض کردند.
با وجود آنکه انگلیسیها به هندوها بیشتر از بقیه توجه میکردند و مناسب حکومتی را به آنها میدادند ولی به هرحال هندوها هم اشغال کشورشان را نمیپذیرفتند لذا هم هندوها و هم مسلمانان بر ضد انگلیسیها دست به قیام زدند. هندوها یک حزب بنام کنگره به رهبری گاندی برای مبارزه با استعمار انگلیس تشکیل داده که مسلمانان هم نخست عضو آن بودند اما بعدا حزبی مسلمان بنام مسلم لیگ به رهبری محمد علی جناح تأسیس کردند رهبران مسلمانان اعتقاد داشتند که نمیتوانند با هندوها که خطرناک ترین دشمنان آنها در هند هستند در یک کشور زندگی کنند. متعاقب آن اعلام کردند که مسلمانان باید از خود یک کشور مستقل داشته باشند بر این اساس پس از گفتگوهای طولانی و مشاجرات و کشمکشهای بسیار، انگلیس، هند را به دو کشور تقسیم کرد قرار شد که مناطق با اکثریت مسلمان، کشور پاکستان را تشکیل دهند و مناطق با اکثریت هندو، کشور هندوستان را تشکیل دهند. ولی در این تقسیم در حق مسلمانان اجحاف شد زیرا زمانی که قرار بود مناطقی مثل بنگال و پنجاب که اکثریت با مسلمانان بود به کشور پاکستان تعلق گیرد ولی این ایالات به دو بخش تقسیم شده و بخشی به هند و بخشی به پاکستان داده شد. وقتی که دو کشور بوجود آمد و مسلمانانی که در مناطق اکثریت هندو زندگی میکردند میخواستند به کشور پاکستان مهاجرت کنند، هندوها در اقدامی وحشیانه، مسلمانان را قتل عام کردند و اموال آنها را غارت کردند و قطارهایی که مسلمانان را به پاکستان میبرد آتش زدند و زنده زنده مسلمانان را سوختند!!
بعد از این مقدمه طولانی درباره تاریخ اسلام در هند چند نکته هم دراین باره عرض کنیم که علل ضعف کنونی و این حال نابسامان و وخیم مسلمانان در هند چیست؟ علیرغم اینکه بیش از هزار سال از ورود اسلام به هند میگذرد؟ ما چند علت میتوانیم برای وضعیت کنونی بیابیم:
بیشتر مسلمانانی که بر هند حکومت کردند، تازه اسلام آورده بودند و به مقدار کافی تعلیم و تربیت اسلامی ندیده بودند و بیشتر اهتمام آنها متوجه توسعه قلمرو آنها بود.
فرزندان مسلمین هند با زبان عربی که زبان قرآن است، آشنایی نداشتند و این بر جهل آنها نسبت به دین اسلام میافزود و لذا بسیاری از احکام شریعت اسلام متروک میماند.
بعضی از فرمانروایان مسلمین سعی میکردند که دوستی غیر مسلمین را جلب کنند لذا به آنها برای برگزاری مراسم دینی آنها آزادی کامل میدادند که متعاقب آن بسیاری از آداب و رسوم آنها مثل رسم ساتی (سوختن بیوه زنان به همراه شوهر مرده آنها) و ازدواج مشرکین با زنان مسلمان و تحریم گوشت گاو ادامه مییافت و در کنار اینها اختراع عقاید جدید با هدف متحد کردن همه مردم و ثبات اوضاع کشوربود که خودش منجر به پیدایش ادیان فراوان و بت پرستیهای جدید میانجامید.
استعمار انگلیس بر مسلمانان ستم روا داشته و شوکت آنها را در هند تضعیف کرده و جهل و فقر و عقاید ضاله در میان آنها گسترش دادند. بعد از استقلال پاکستان هم در میان دو قسمت پاکستان غربی و پاکستان شرقی (بنگلادش) اختلاف انداخته و بالاخره بنگلادش را از پاکستان جدا کردند و دست آخر اینکه نزاع و کشمکش را بر سر یک منطقه حساس و جنجال برانگیز یعنی کشمیر برای همیشه بین هند و پاکستان باقی گذاشتند.
مترجم: ابو یحیی
مصدر: سایت نواراسلام
IslamTape.Com