مرحله ششم: ورود استعمارگران اروپایی به هند
هند به خاطر ثروت فراوان از مدتها پیش مورد طمع غارتگران اروپایی قرار داشت. پرتغالیها نخستین استعمارگرانی بودند که به فرماندهی دریانورد مشهور پرتغالی واسکودوگاما در سال ۹۰۴ ه.ق به سواحل غربی هند رسیدند. و بعضی از مناطق ساحلی گجرات را اشغال کردند اما به علت کثرت جمعیت مناطق داخلی هند و وجود دولتهای قدرتمند نتوانستند به مرکز هند نفوذ کنند. امرای مسلمان هند برای بیرون راندن پرتغالیها نخست از ممالیک، فرمانروایان مصر کمک خواستند ولی کشتیهایی که آنها برای کمک به امرای هندی فرستادند شکست خوردند. پس از آن از عثمانیها تقاضای کمک کردند، کشتیهای کمکی عثمانی، ناوگان پرتغالی را شکست داد. اما مدتی بعد، امرای مسلمان هندی ترسیدند که عثمانیها خود جای پرتغالیان را بگیرند لذا دوباره از آنها تقاضای کمک نکردند. چنین شد که پرتغالیان برای یکصد سال در سواحل هند ماندند. جزیره سریلانکا را هم اشغال کردند که بر اثر آن مسلمانان آنجا را قتل عام کردند. قتل عام ماتار در سال ۱۰۵۳ ق از همه بدتر بود. پس از آنها، هلندی که بوی ثروت هند به مشام آنها هم رسیده بود وارد عرصه رقابت برسر اشغال هند شدند. و چند نقطه ساحلی را اشغال کردند. سپس فرانسویها آمدند و همه اینها به بهانه تجارت به هند میآمدند ولی هدف آنها استعمار هند و غارت منابع آن سرزمین بود. سرانجام نوبت رسید به بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین یعنی انگلیس که وارد کشمکش بر سر تصاحب هند شود. انگلیسیها نخست سایر رقبا یعنی پرتغالیها و هلندیها و فرانسویها را از گردونه رقابت خارج و سپس تلاش کردند به سلاطین مغول هند نزدیک شوند. بر این اساس به سلطان محی الدین عالمگیر اورنگ زیب در جنگهایش بر ضد هندوها و سیکها و اجپوتها کمک کردند تا بر آنها پیروز شد متعاقب آن عالمگیر یک سری امتیازات تجاری به انگلیسیها اعطا کرد و تسهیلاتی برای آنها قائل شد. این سلطان اورنگ زیب از بزرگان علمای حنفی زمان خود بود. یک دوره کتاب فتاوای فقه حنفی تحت نظروی تدوین شد که تاکنون در مدارس مذهب حنفی تدریس میشود.
انگلیسیها از فرصتی که عالمگیر در اختیار آنها قرار داده بود استفاده کرده و به مناطق داخلی هند نفوذ کردند و متأسفانه جانشینان عالمگیر مانند او قدرتمند نبودند که در برابر نفوذ بیگانگان مقاومت کنند. به زودی همه شاهان مغول و سایر امرای مسلمان هندی زیر سلطه انگلیس در آمدند و انگلیسیها هر نوع مقاومت و قیام مسلمانان را با خشونت سرکوب کردند. در ادامه هندوها را به خود نزدیک ساخته و آنها را بر ضد مسلمانان بر میانگیختند و تلاش میکردند که مقام هندوها را در برابر مسلمانان ارتقا دهند. از این رو آنها را آموزش داده و به مدارس عالی ودانشگاه میفرستادند و آنها را به مناصب مهم حکومتی تعیین میکردند و از سوی دیگر فقر و جهل را بین فرزندان مسلمین گسترش میدادند. سرانجام انگلیسیها علیرغم اینکه دیگر از حکومت مغولان هند جز اسم چیزی باقی نمانده بود تصمیم گرفتند که همان حکومت پوشالی را هم سرنگون کنند لذا در ۱۳ شعبان سال ۱۲۷۴ ق آخرین سلطان مغول بهادر شاه رابه برمه تبعید کردند. قبل از آن پسرانش را در مقابل چشمانش کشتند و از گوشت آنها غذایی پخته و او را مجبور کردند که از آن بخورد!! به این ترتیب بزرگترین حکومت مسلمان هند به پایان کار خود رسید.