عزت اینگونه بدست میآید!!
دولت اسلامی اندلس- اسپانیا – در طول حیات خود دچار فراز و نشیبهای فراوانی شد. تقوت و ضعف، اتحاد و تفرقه، عزت و ذلت هرکدام زمانی بر اندلس غلبه داشت. از جمله عهد حاجب منصور بن ابی عامر ۳۶۴-۳۹۲ هـ از شکوفاترین و باشکوه ترین دورههای اسلامی اندلس به شمار میرود. با عنایت به سیاستهای حکیمانه و مقتدرانه منصور رحمه الله که مسلمانان را به جهاد در راه خدا مشغول داشته و از اختلافات و کشمکشهای داخلی که اندلس اسلامی را در برابر اسپانیاییهای دشمن آنها تضعیف میکرد، جلوگیری بعمل آورده لذا روز به روز بر عزت و شوکت مسلمانان افزوده میگشت.پیش از آن اختلافات و تعصبات قبیلهای عربها و بربرهای مسلمان اندلس زمینه را برای قدرت یابی اسپانیاییها فراهم کرده و آنها از این فرصت برای برپایی دولتهایی در شمال اسپانیا از قبیل آراگون و کاستیل و لیون استفاده کردند. این دولتها همچون خاری در چشم دولت اسلامی خودنمایی میکردند تا اینکه دوره الحاجب المنصور آغاز شد و او جهاد علیه آنها را آغاز کرد.
المنصور بیش از پنجاه بار با اسپانیاییها جنگید و در هیچ یک شکست نخورد، پیروزیهای وی بر اسپانیاییها خیره کننده بوده و آنها را درمانده و عاجز کرده بود. خود المنصور در راس سپاه خود برای جهاد بیرون میشد و شخصا در جنگ شمشیر میزد. به هر جهت که رخ سپاه او میشد، از مقابل او میگریختند و به کوهها پناه میبردند و ذلیلانه با دست خود به وی جزیه میدادند.
حاجب به این اکتفا نمیکرد بلکه شروط دیگری برای آنها تعیین میکرد که بیش از پیش خوار و خفیف گردند. شروط المنصور آنقدر تحقیر آمیز بود که هیچ انسان آزادی نمیتوانست تحمل کند تا چه رسد به امرا و پادشاهان ولی المنصور برای اینکه شوکت آنها را در هم بشکند و آرزوهای آنها درباره بلاد اسلامی را نقش بر آب کند و از غلبه بر مسلمین ناامید گرداند این طور با آنان رفتار میکرد و در عوض دریافت جزیه، امنیت آنها را تضمین میکرد.
در یکی از این صفحات عزت و کرامت و شوکت مسلمانان اندلس در آن عصر، به سال ۳۷۸ هـ المنصور در رأس سپاهی بزرگ به مملکت آراگون در شمال اسپانیا حمله کرد.
ولی صلیبیان در تنگههای کوههای برانس که امروزه اروپاییان آلبرت مینامند کمین کردند و در تاریکی شب بر سپاه مسلمانان شبیخون زدند و بارانی از تیرهای مرگبار بر سر مسلمانان ریختند. در اثر آن صفوف سربازان مسلمان از هم گسست و پریشان شدند و بسیاری فرار کردند ولی المنصور و پسرانش که مانند پدر بیباک و جسور بودند ثابت قدم ماندند. گارد سواره نظام حاجب که از غلامان سیسیلی تشکیل شده بود هم فرار نکردند. قاضی سپاه، ابن ذکوان هم در برابر دشمن ایستاد. وقتی که مسلمانان این استقامت رهبران سیاسی و دینی خود را مشاهده کردند، غیرت آنها جنبید و برگشته و جنگ شدیدی آغاز شد. سرانجام خداوند مسلمانان را پیروز کرد.
بعد از این پیروزی قاطع، المنصور دشمن را به پرداخت جزیه مجبور کرد. بعلاوه از آنها خواست که دختر فرمانروای خود (فرویلا چهارم) را هم بعنوان کنیز به وی تحویل دهند. این دختر از زیباترین دختران روزگار بود و از شریف ترین نجیب زادگان اسپانیا به شمار میرفت. بعضی گفتهاند این نشانه ز نبارگی و علاقه شدید المنصور به زنان میباشد ولی در حقیقت چنین نیست و هدف او آن بود که دماغ کافران را به خاک بمالد و آنها را از جنگ با مسلمانان ناامید کرده تا باردیگر خطری برای مسلمانان نباشند. آن صلیبیان هم از ترس المنصور و نظر به قدرت مسلمانان با شروط وی موافقت کردند. پدر آن دختر – فرمانروای آراگون – و بزرگان کشور وقتی که او را مشایعت میکردند به وی سفارش میکردند که همیشه برای ما نزد المنصور وساطت کن و چنان کن که روابط ما با وی خوب باشد ولی جالب است آن دختر که از داناترین زنان مملکتش هم بود به آنها جواب داد ای بزدلان، عزت با رانهای زنان بدست نمیآید بلکه با تیرهای مردان بدست میآید!!
مترجم: ابو یحیی
مصدر: سایت نواراسلام
IslamTape.Com