صفحاتی از تاریخ اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

نقش یهودیان در براندازی عثمانی

نقش یهودیان در براندازی عثمانی

یهودیان بیشترین نقش را در این زمینه داشتند. مسیحیان بیشتر شورش می‌کردند وبه مبارزه نظامی با عثمانیان می‌پرداختند ولی یهودیان مخیفیانه کار می‌کردند، آن‌ها در پیکره امت نفوذ کرده و هرگاه احساس می‌کردند که جایی برای بیداری و اصلاحات تلاش می‌شود در مقابل آن کمین کرده و با دسیسه چنینی مانع موفقیت آن می‌شدند. می‌کوشیدند که افکار غربی رادرجهت براندازی حکومت عثمانی رواج دهند. با وجود اینکه عثمانی‌ها عنایات زیادی به یهودیان داشتند.ازجمله در عهد سلطان سلیمان قانونی (متوفای ۹۷۴ ه) یهودیان با محنت بزرگی در اسپانیا روبرو شدند. درآن زمان به امر اسقفهای مسیحی، یهودیان را به دادگاههای تفتیش عقاید برده و آن‌ها را طعمه آتش می‌ساختند. لذا یهودیان آواره گشتند و به خاطر سابقه بد و اشتهار یهودیان به فساد هیچ کشوری آن‌ها را نمی‌پذیرفت. سلطان سلیمان زنی یهودی داشت به اسم «روکسلان» که یک شیطان به تمام معنا بود. او دل سلطان را بدست آورد تا اجازه بدهد یهودیان در قلمرو وی سکنا گزینند. لذا او هم اجازه داد که یهودیان در ۸ منطقه از جمله آناطولی و خاصه در شهرهای ازمیر، سلانیک، ادرنه ساکن شوند. این یهودیان از استقال عمل بسیاری برخوردار شدند و به مناصب حکومتی هم رسیدند و ثروت فراوان اندوختند و در آزادی و رفاه تمام زندگی می‌کردند. در برابر این همه لطف، جواب یهودیان چه بود؟ با جامعه و دولت عثمانی چه رفتاری کردند؟ این یهودیان یک انجمنی خاص خود تأسیس کردند که هدف آن تشویش عقاید مسلمانان و دعوت از تمام یهودیان جهان برای تجمع در قدس و تشکیل دولت یهودی بود. این انجمن، «یهود دونمه» نام داشت و رهبرشان «شتبای زیفی» کسی بود که ادعای پیامبری کرد و گروههای زیادی از یهودیان از اروپا و شام و مصر به دور او جمع شدند. وقتی که دولت عثمانی او را دستگیر کرد، مدعی شد که مسلمان است و نام وی محمد بواب و از دولت اجازه خواست که یهویان را به اسلام دعوت کند. ولی این فرد مکار در خفا برای حصول اهداف یهود دونمه می‌کوشید. او و انجمن وی برای رسیدن به اهداف خود اقدامات زیر را انجام دادند:

الف) می‌کوشیدند که ارزشهای اسلامی در جامعه مسلمان عثمانی را کم رنگ کنند و اندیشه‌های الحادی و غربگرایی را ترویج دهند، بی‌حجابی و اختلاط بین زنان و مردان بویژه در مدارس و دانشگاه‌ها را تبلیغ می‌کردند.

ب) یهود دونمه نقش فعالی در یاری مخالفان سلطان عبدالحمید داشتند. آن‌ها به جنبشی که از سلانیک برای خلع سلطان آغاز شده بود، کمک فراوان کردند و در ارتش عثمانی نفوذ کرده و افکار افسران جوان را مسموم ساختند.

ج) حزب اتحاد و ترقی که از ترکان جوان تشکیل شده بود، هدف بعدی یهودی‌ها بود که در آن نفوذ کرده و همسو با منافع خود به حرکت در آورند و با کمک این حزب توطئه شریرانه خود برای عزل سلطان عبدالحمید را عملی و قانون اساسی سکولار را حاکم بر جامعه کردند.

د) در قلمرو عثمانی انجمنهای فراماسونری تأسیس کردند و کوشیدند با شعارهای فریبکارانه از قبیل آزادی و مبارزه با استبداد و ترویج دموکراسی، اندیشه‌های مسموم خود را در سطح جامعه رواج دهند.

این «شتبای زیفی» که در سال ۱۶۷۸ م- ۱۰۶۷ هـ به هلاکت رسید نخستین کسی است که اندیشه تشکیل دولت قومی برای یهودیان در فلسطین را ابداع کرد و مؤسس حقیقی صهیونیسم جهانی به شمار می‌رود. وی سه قرن قبل از تئودور هرتزل رهبر صهیونیستها چنین پیشنهادی داده مصطفی کمال آتاترک اولین رئیس جمهور ترکیه جدید که امپراطوری عثمانی را برانداخت با این گروهک یهودی ارتباط داشت. اگر «دیگران» هیچ نقشی در سرنگونی خلافت عثمانی نداشته باشند، همین مورد کفایت می‌کند.

بعلاوه «موئز کوهن» یهودی بود که اندیشه قومگرای تورانی را برای ترکها اختراع کرد و کتاب وی درباره اقوام تورانی، برای کسانی که خلافت عثمانی را نابود کردند یک کتاب مقدس به شمار می‌رود. نقش یهودیان در سقوط عثمانی زمانی برجسته تر می‌شود که مخالفان سلطان عبدالحمید، بیانیه عزل او از سلطنت را بوسیله یکی از بزرگان یهودی بنام ایمانوئل گراسو که از رهبران حزب «اتحاد و ترقی» بود، برای سلطان فرستادند این کار نوعی دهن کجی و انتقام از سلطان عبدالحمید بود که در خواست یهودیان را برای تشکیل دولت قومی یهود در فلسطین نپذیرفته بود.

آنچه خواندید نگاهی سریع بود به حوادث گذشته تاریخ امت اسلامی که متأسفانه بسیاری از مسلمانان از آن آگاهی ندارند. البته مسلمانان نسبت به همه تاریخ گذشته خودشان که می‌تواند نسبت به فهم مسأله مهم تولا و تبرا به آن‌ها کمک کند بی‌توجه هستند. این از گذشته و اما اکنون و تاریخ معاصر که مالامال از خیانت و ستم «دیگران» در حق امت اسلامی می‌باشد. در این جا برای یادآوری گوشه‌ای از آن را فقط یادآور می‌شویم:

- جنایات دیگران (صربهای مسیحی) در حق مسلمانان بوسنی و هرزگوین

- جنایات همین صربها در کوزوو و مقدونیه در حق مسلمانان

- جنایات روسهای مسیحی در حق مسلمانان چچن

- جنایات مسیحیان جنوب سودان و جنوب نیجریه و ساحل عاج و اتیوپی و اریتره

- مظالم و ستمگریهای مسیحیان در لبنان و تشکیل گروهک شبه نظامی انتوان لحد برای قتل عام مسلمانان

و همچنان شبانه روز خون مسلمانان در هر نقطه جهان بدست این دیگران که صدها سال با امنیت در سایه مسلمانان زیسته‌اند ریخته می‌شود.

نتیجه این گزارش مختصری که خواندید آن است که:

اولا: دیگران یعنی یهودیان و نصارا در پناه حکومت اسلامی با برخوردار از امنیت و رفاه و برابری قرنها زندگی کرده‌اند. جالب است که همین دو طایفه مذکور هیچ کدام در سایه حکومت دیگری با امنیت زندگی نکرده! (چنانکه قبلا گفتیم حکومت اسپانیای مسیحی، یهودیان را اخراج کرد و حکومت مسلمان عثمانی آن‌ها را در سرزمین خود پذیرفت!) هیچ گاه در تاریخ دیده نشده که مسلمانان بی‌سبب نسبت به اقلیتها بدرفتاری کرده باشند بلکه برعکس همین خوش رفتاری مسلمانان با آن‌ها باعث اسلام آوردن عده کثیری از اقلیت‌ها شده است.

ثانیا: علیرغم این رفتار خوب و آسانگیری که حتی گاهی اوقات نامحدود بود هیچ وقت اقلیت‌ها خود را جزئی از جامعه مسلمانان به حساب نیاورده‌اند بلکه همیشه خود را با همکیشان خود ملت واحده دانسته و در صدد خیانت به جامعه موطن خود بوده‌اند. چنانکه با پایان یافتن جنگ‌های صلیبی در سال ۶۸۰ هـ ، مسیحیان شهر طرابلس شام، با خانواده‌های خود به همراه صلیبیان اروپا کوچ کردند. یا وقتی که در جنگ جهانی اول به سال ۱۹۱۷ م/ ۱۳۳۵ ه. انگلیس، کشور عراق را اشغال کرد، و به بغداد رسید، مسیحیان و یهودیان بغداد برای استقبال از سربازان انگلیسی از شهر خارج شدند و به آن‌ها اعلام کردند که در خدمت آن‌ها هستند. و وقتی که مسلمانان عراق در سال ۱۳۳۸ ه. اعلام کردند که خواهان یک دولت مستقل هستند که از شمال موصل تا خلیج فارس را در برگیرد، یهودیان و مسیحیان عراق رد کردند و اصرار داشتند که رعایای دولت انگلیس باشند.

ثالثا: فقط همین نبوده که این اقلیت دیگران نسبت به جامعه اسلامی که قرنها در آن زندگی کرده‌اند احساس بیگانگی کنند و به همین جا تمام بشود خیر، بلکه این‌ها همواره بعنوان ستون پنجم دشمن امت اسلامی عمل کرده‌اند. و اخبار جامعه اسلامی را به دشمنان منتقل می‌کرده‌اند. هر کس با هر دینی و عقیده ای که با مسلمانان کینه داشته و خصومت می‌ورزیده این‌ها هوادار او بوده وبرای وی جاسوسی می‌کرده‌اند. یک بار هم در تاریخ سراغ نداریم که این اقلیت ساکن جامعه اسلامی در برابر دشمنان و مهاجمان از جامعه موطن خود دفاع کرده باشد مگر اینکه در شرایطی قرار گرفته که ناچار شده و یا در واقع از خود و مالش دفاع کرده است.

رابعا: دیگران تنها زمانی سر جنبانده و اظهار وجود کرده و برضد جامعه مسلمین توطئه چیده و یا با دشمنان اسلام همکاری کرده‌اند که عقیده تولا و تبرا در مسلمانان تضعیف شده و در برابر آن‌ها تساهل نشان داده و آن‌ها را در حقوق با مسلمانان برابر کرده‌اند. چنانکه در عهد سلطان محمود دوم عثمانی با صدور فرمان معروف به خط همایونی اتفاق افتاد و انجمن‌های فراماسونری و مدارس مبلغان مسیحی، توسعه یافت و افکار آزادی خواهی و سکولاریسم بروز و ظهور یافت. از نقش مسیحیان در براندازی حکومت اسلامی در اندلس هم قبلا یاد کردیم. بر عکس هر وقت که دولت اسلامی به طور کامل پیرو شریعت بوده و قوانین اسلام اجرا می‌شده و مسلمانان روابط خود با دیگران را بر اساس اصل تولا و تبرا تنظیم می‌کرده‌اند در این دوره‌ها کشورهای اسلامی در اوج قدرت و عظمت بوده و دیگران حتی فکر این را هم نمی‌کرده‌اند که علیه جامعه اسلامی توطئه کنند چه رسد به اینکه عملا وارد توطئه شوند.

خامسا: آلام و دردهایی که از ناحیه این اقلیت به امت اسلامی رسیده در صورتی که مسلمانان به دین و شریعت خود ملتزم می‌بودند آن حوادث اتفاق نمی‌افتاد. چهارده قرن پیش از این قرآن کریم یک اصل را برای تنظیم روابط ما با «دیگران» بیان کرده است و فرموده: «ولن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم» «یهود و نصارا هرگز از تو راضی نخواند شد تا اینکه از دین آن‌ها پیروی کنی» تا هرگاه که مسلمانان در برابر خواسته‌های دیگران عقب نشینی کنند و در برابر آن‌ها سستی نشان بدهند باز هم دیگران از جامعه اسلامی راضی نخواند شد و خود را جزئی از جامعه اسلامی به شمار نخواهند آورد. شاعر چقدر خوب گفته است:

همه دشمنی‌ها امید می‌رود که روزی به دوستی بدل شود، مگر کسی که دشمن دین تواست.

مترجم: ابو یحیی

مصدر: سایت نواراسلام

IslamTape.Com