صفحاتی از تاریخ اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

جنگ زلاقه سرنوشت‌سازترین پیکار در تاریخ اندلس

جنگ زلاقه سرنوشت‌سازترین پیکار در تاریخ اندلس

(زمان: ۱۲ رجب سال ۴۷۹ هـ)

جنگ زلاقه بزرگترین و سرنوشت ساز ترین پیکار در تاریخ اسلامی اندلس محسوب می‌شود. این جنگ نقطه عطفی در حیات دولت اسلامی در اندلس به شمار می‌رود. در واقع این نبرد، سقوط دولت اسلامی اندلس را برای چند قرن به تاخیر انداخت. زمینه‌های بروز این جنگ به چند سال قبل از آن باز می‌گشت؛زمانی که اختلاف و کشمکش بر سر تاج و تخت خلافت امویان اندلس به جنگ داخلی و سقوط خلافت انجامید. به دنبال آن عهد جدیدی در اندلس یعنی دوره ملوک الطوایف آغاز شد. در آن دوره حکومت اسلامی پاره پاره گشته و به چندین دولت کوچک تبدیل شد و در رأس هر کدام یک فرد سودجو و حریص و فرصت طلب قرار داشت که با تکیه بر نیروی قبیله خود بر یک کشور کوچک حکومت می‌کرد.

بیشتر این حاکمان جدید در واقع از طبقه توانگران بودند که نه جایگاه دینی قابلی در جامعه داشتند و نه از شرافت و کیاستی برخوردار بودند لذا این دسته هرگز نماینده اسلام بعنوان یک دولت و ملت در اندلس نبودند. این حاکمان جدید با گرفتن مالیاتهای ظالمانه از مردم، آن‌ها را به ستوه آورده و به تدریج جامعه را فرسوده کردند. همه این مالیاتها صرف عیاشیها و خوشگذرانی‌های این حکام می‌شد. از سوی دیگر این حکام برای توسعه قلمرو خود به جنگ با یکدیگر مشغول شدند و هرکدام در جلب حمایت و دوستی پادشاه صلیبی شمال اسپانیا می‌کوشید و بسیار در برابر او ترسو و ذلیل بودند. همه این ملوک الطوائف به پادشاه صلیبی اسپانیا «آلفونسوی ششم» جزیه می‌دادند و بدتر از این، هر کدام از آن‌ها از وی برای غلبه بر امیر مسلمان دیگر یاری می‌جستند!!

این حالت زار و چند دستگی که بین امرای مسلمان اندلس وجود داشت؛ آلفونسو را تشویق کرد که برای ریشه کن کردن اسلام از اندلس و توسعه مرزهای اسپانیا به زمان قبل از ورود مسلمانان به آنجا اقدام کند. لذا تصمیم گرفت که یک جنگ مقدس!! برای باز پس گیری اندلس از مسلمانان به راه اندازد. در این میان مسلمانان غرق در غفلت و بی‌خبری و سرگرم کشمکش با یکدیگر بودند ولی در آن طرف آلفونسو به سرعت خود را برای جنگ با مسلمانان آماده می‌کرد و از تمام اروپا نیرو جمع می‌کرد. ناگهان اتفاق بزرگی افتاد که ناقوس خطر را برای همه مسلمانان اندلس به صدا درآورد. جریان از این قرار بود که آلفونسو در سال ۴۷۸ هـ ق برای تحقق نقشه خود به حرکت درآمد و ناگهان شهر طلیطله (تولدو) که شهری بزرگ و آباد بود را تصرف کرد. این آلفونسو نخستین فرمانروای مسیحی بود که هنگام جنگ با مسلمانان علامت صلیب بر لباس خود نصب می‌کرد تا نشان دهد که این جنگ‌ها کاملا جنگ‌های مذهبی است. دست یافتن آلفونسو بر طلیطله، محرک و مشوق اصلی صلیبیان برای راه انداختن جنگ‌های صلیبی اروپای غربی بر ضد مسلمانان حتی در مشرق عالم اسلامی که بیش از دو قرن طول کشید، به شمار می‌رود.

کشمکش بین اندلس اسلامی و اسپانیای صلیبی وارد دور تازه ای شد. همه چیز به نفع مسیحیان به پیش می‌رفت. گویا یک خیزش بزرگ صلیبی در سراسر اروپا و خاصه در اسپانیا داشت اتفاق می‌افتاد. این اوضاع، حسابی آلفونسو را به شوق آورده بود و لذا هنوز از تصرف طلیطله فارغ نشده که چشم به مملکت اشبیلیه دوخت و دست اندازی به متصرفات آن را آغاز کرد. در تعقیب این هدف حتی نامه‌ای سراسر تهدید و ارعاب برای حاکم اشبیلیه، معتمد بن عباد نوشت و از وی خواست متصرفات خود را به وی تسلیم کند. و کوشید وی را برای جنگ تحریک کند.

در حقیقت گناه سقوط طلیطله نخست برعهده همه امرای اندلس بود که به خواب غفلت فرو رفته بودند و غرق خوشگذرانی بودند اما در این بین خاصه معتمدین عباد که قدرتمندترین امیر ملوک الطوائف به شمار می‌رفت احساس گناه می‌کرد. و بیش از بقیه احساس خطر کرد همین طور همسایگان مسلمان طلیطله که سپاه توانمندی در اختیار داشتند و می‌توانستند جلوی سقوط آن را بگیرند لذا بیش از دیگران شایسته سرزنشند. معتمدین عباد حاکم اشبیلیه که اینک آلفونسو به سرزمین او چشم دوخته بود پس از مشورت با بزرگان شهر خود از تصمیم گرفت از برادران مسلمان خود در آنسوی دریا یعنی مرابطین و رهبر آن‌ها یعنی «یوسف بن تاشفین» کمک بخواهد. اگر چه بعضی او را از عاقبت این تصمیم ترساندند ولی معتمد بدون توجه به آن، جمله ای بر زبان آورد که در تاریخ ثبت شده است وی گفت: «اگر چوپان شتران در صحرای آفریقا باشم برای من بهتر از این است که خوکهای کاستیل را بچرانم».

معتمد، قاضی خود عبدالله بن ادهم را با نامه ای تأثر برانگیز به خدمت یوسف بن تاشفین در آفریقا فرستاد. در این هنگام وی که در اوج پیروزی و قدرت و ترقی بود با قوم و عشیره و علمای روحانی خود به مشورت پرداخت. همگی به اتفاق آراء نظر دادند که باید به ناله و زاری اندلس پاسخ مثبت داد. فی الحال در تمام نقاط مغرب و شمال آفریقا نفرات خود را برای جهاد بسیج کرد. هزاران مجاهد از سراسر شمال آفریقا به او پیوستند این سپاه عظیم از دریای خروشان مدیترانه که اینک برای عبور سپاهیان اسلام آرام گرفته بود گذشتند. همینکه یوسف بن تاشفین قدم به خاک اندلس گذاشت، به خاک افتاد و خدا را به شکرانه آن سجده کرد. اخبار عبور سپاه مرابطین به شبه جزیره اسپانیا به آلفونسو رسید و او هم به نوبه خود از سراسر اروپا تقاضای کمک کرد و دست از محاصره طولانی اشبیلیه برداشت و راهی طلیطله شد. سیل داوطلبان از فرانسه و آلمان و ایتالیا و مقر پاپ به سوی وی سرازیر شدند و سپاهی گران بر وی جمع شد. دو سپاه آماده پیکاری سرنوشت ساز شدند.

دو سپاه در دشت زلاقه در دو سوی رودخانه وادی یانه (نزدیک مرز کنونی پرتغال و اسپانیا) فرود آمدند. یوسف بن تاشفین قبل از جنگ طی نامه ای طبق قانون اسلام از آلفونسو خواست یا اسلام را بپذیرد یا جزیه بدهد و یا آماده جنگ شود آلفونسو با غرور و ستیزه جوئی جنگ را برگزید و خواست که مسلمانان را در تعیین روز جنگ فریب دهد. از این رو طی نامه ای برای مسلمانان نوشت: «فردا روز جمعه است که عید شماست و پس فردا روز شنبه ،عید یهودیان است که وزیران و خدمت گزاران دولت ما هستند و ما بی‌نیاز از آن‌ها نیستیم. روز یکشنبه هم که عید ماست. پس روز برخورد ما و شما روز دوشنبه خواهد بود.» این نامه را عصر روز پنج شنبه فرستاده بود و تصمیم داشت که در هنگام نماز جمعه مسلمانان را فریب داده و ناگهان بر آن‌ها حمله کند ولی «معتمدبن عباد» متوجه شد که وی نیرنگ زده لذا نیروهای اسلامی از هر جهت خود را آماده مقابله نمودند.

در صبحگاه روز جمعه (۱۲ رجب سال ۴۷۹ ه) قوای مسیحی که فکر می‌کرد مسلمانان را فریب داده‌اند به حرکت در آمد ولی ناگهان خود را در برابر نیروهای اندلسی به فرماندهی معتمدبن عباد دیدند که در اوج آمادگی برای مقابله قرار داشتند. دو سپاه در پیکاری عمومی و هولناک درگیر شدند. مقدمه سپاه صلیبی بر مقدمه سپاه مسلمانان که از قوای اندلس تشکیل یافته بود حمله برده و به شدت تحت فشار گذاشت. تهاجم به قدری شدید بود که قوای مسلمین را از هم پاشید و بیشتر آن‌ها عقب نشستند ولی معتمدبن عباد در مقابل دشمن ثابت ماند و آنقدر با جنگجویان کم تعداد خود در برابر دشمن جنگید که زخم‌های متعددی برداشت ولی موقعیت خود را ترک نکرد. از سوی دیگر هنوز نیروهای مرابطون وارد صحنه پیکار نشده بودند. زیرا نقشه آن‌ها این بود که تمام قوای صلیبی‌ها را به صحنه جنگ بکشند و نیروی آن‌ها را به تحلیل برده و آن‌ها را در یک حمله گازانبری درمیان گیرند.

دریک لحظه مناسب، نیروهای مرابطین وارد صحنه پیکار شدند و نیروهای صلیبی را در میان خود گرفته به قسمت عقب سپاه (موخره) صلیبی‌ها حمله کردند. کشتار سختی در این بخش لشکرگاه آلفونسو براه انداختند. هنگامیکه آلفونسو از آنچه در لشکرگاهش اتفاق افتاده بود، آگاه شد به سرعت پیش آمد تا آن را از خطر نابودی نجات دهد ولی در آنجا با دنباله قوای مرابطین تصادم کرد. دنباله سپاه مرابطین متشکل از چهار هزار جنگجوی سیاهپوست بود که از منطقه «غنا» بوده بی‌نهایت متهور و دلیر بودند. وسیله جنگی آنها خنجر و تیرهای کوچک بود. این گروه رعب و وحشت زیادی در دل صلیبی‌ها ایجاد کرد و مقاومت آن‌ها را در هم شکست. یکی از آن‌ها توانست خود را به آلفونسو برساند و خنجری در ران او فرو برد که در اثر آن تا آخر عمر می‌لنگید. آلفونسو با باقی مانده سپاه خود روبه فرار نهاد و فقط با صد جنگجو به طلیطله رسید. همین آلفونسو با پنجاه هزار جنگجو از آنجا خارج شده بود!!

و اینگونه این پیکار بزرگ و سرنوشت ساز با پیروزی حتمی مسلمانان پایان یافت و برای چند قرن دیگر حضور مسلمانان و دولت اسلامی در اندلس را تضمین کرد. این از ظرایف تاریخ است که در مشرق عالم اسلامی و در بلاد شام صلاح الدین یوسف ایوبی جلوی پیشروی صلیبی‌ها را گرفت و آن‌ها را شکست داد و در مغرب عالم اسلامی یوسف بن تاشفین در برابر آن‌ها ایستاد ولی البته شهرت عالم گیر یوسف مشرق، شهرت یوسف مغرب را در سایه خود قرار داده است. علیرغم نقش بزرگی که این یوسف در نجات مسلمانان اندلس داشته است. و اما یک انتقاد هم بر عملکرد این سرداران مسلمان پس از پایان جنگ کرده‌اند. گفته‌اند که مرابطین بعد از پایان جنگ، پیکار خود را تا آزادی شهر طلیطله ادامه نداند و یوسف بن تاشفین به منهدم کردن توان نظامی آلفونسو اکتفا کرد. این غفلت در آینده نزدیک ، عواقب خود را آشکار کرد.

مترجم: ابو یحیی

مصدر: سایت نواراسلام

IslamTape.Com