شگفتیهای خداوند در بدن انسان

فهرست کتاب

مخچه

مخچه

مخچه به ندرت به یاد انسان می‌افتد. اگر به آن بنگرید مشتی تارهای برهم انباشته و درهم ریخته می‌بینید که بیشتر از صد و پنجاه گرم وزن ندارد؛ اما نقش چنان مهمی در زندگی دارد که در خیال نمی‌گنجد. دانشمندان در خلال آزمایش‌هایی به کار مخچه پی برده‌اند، و آن را مرکز توافق وتنظیم حرکتهای بدن شمرده‌اند. مخچه در کارهای ذهنی دخالتی ندارد، بلکه این دسته از کارها وظیفه‌ی پوسته‌ی مخ است.

اگرمغز دستور به برداشتن گوشی تلفن، یا باز کردن در اتومبیل بدهد، چه چیزی مقدار نیروی لازم برای این کار را محاسبه می‌کند؟ این کار مخچه است. چطور یک مهندس معماری نقشه‌ی ساختمان را می‌کشد، و چسان مهندس دیگری حساب وکتاب همه را به دقت انجام می‌دهد، حساب سیمان، آهن و اندازه‌ی کلفتی ستونها را همه به درستی تهیه می‌کند، مخچه نیز حساب‌های دقیقی برای مغز در جهت اجرای کارهایی که دستور می‌دهد به انجام می‌رساند. حقا که سیستم بس پیچیده‌ای است! بنابراین مخچه مرکز توافق و تنظیم حرکتهای بدن است. چگونه انسان می‌تواند بر پاهایش بایستد، این نعمتی است که بسیاری از مردم قدرش را نمی‌دانند.

دانشمندان بر این باورند که بر پاها ایستادن حرکت پهلوانی عجیبی است، چطور؟ در درون گوش دستگاهی به نام دستگاه حفظ تعادل وجود دارد که دارای سه کانال نیم‌دایره‌ای است و جهت جاهای خالی را نشان می‌دهد،مایع و ابزارهای ریزی در آن هست، این ابزارها تحرک مایع را به خوبی احساس می‌کند، دستگاه مذکور وضعیت بدن را به مخچه اطلاع می‌دهد، که آیا ایستاده است یا خمیده؟ نشسته است یا خوابیده؟ و همین طور احوال و اوضاع اعصاب، عضله‌ها، مفصل‌ها و استخوانها را به مخچه گزارش می‌کند. مخچه نیز از مجموعه‌ی این اطلاعات و حرکتها یک کل منظم را تشکیل می‌دهد؛ برهمین اساس است که دانشمندان گفته‌اند ایستادن ساده حرکت پهلوانانه‌ی شگفت‌آوری است؛ زیرا مثلاً مرده نمی‌تواند بایستد، بنابراین مجموعه‌ی عجیبی از سیستمهای مختلف در ایستادن انسان دخیل است. ایستادن بر پاها، راه رفتن، خم شدن، نشستن، بلندشدن، به چپ و راست چرخیدن، اینها به راستی کارهایی بسیار سخت و پیچیده است.

اگر بخش کوچکی از مخچه‌ی پرنده را که به اندازه‌ی یک دانه عدس نمی‌شود، خراب کنیم، بی‌درنگ می‌افتد و دیگر نمی‌تواند پرواز کند و اگر بخشی کوچکتر از یک دانه‌ی عدس از مخچه‌ی انسان را عیب‌دار کنیم، هرگز نمی‌تواند بر پاهایش بایستد و فوراً می‌افتد. از این روی پزشکان از روی راه رفتن شخص بیمار می‌فهمند که در مخچه‌ی او خللی هست یا نه. و چنین کسی هنگام راه رفتن پاهایش را برای ایجاد امکان تکیه کردن بیشتر بر آنها از هم دور می‌گذارد. به کسی که مخچه‌اش مشکل دارد می‌گویند سرانگشت را بر بینیت بگذار. نمی‌تواند و دستش می‌لرزد. دانشمندان می‌گویند این حالت لرزش ارادی نام دارد و یک نوع بیماری است که به علت اشکال در مخچه بروز می‌کند. اگر فرضاً یک فنجان قهوه به کسی که این بیماری را دارد، بدهید، هنگام گرفتنش دستش می‌لرزد، در چنین مواردی حتماً در مرکز تنظیم و تعادل حرکات بدن (مخچه) ایرادی هست.

همچنین اگر بخش کوچکی از مخچه را از کار بیندازیم، بینایی نیز مشکل پیدا می‌کند و انسان نمی‌تواند چشمانش را بر یک سطر یا هر چیز دیگری متمرکز کند تا آن را بخواند. این بیماری را دانشمندان چرخش یا عدم تمرکز چشم نامیده‌اند. واگر یک جزء کوچکتر از دانه‌ی عدس از مخچه‌ی انسان را عیب‌دار کنیم، در راه رفتن با مشکل مواجه می‌شود، و حالتی به اسم هروله به او دست می‌دهد و مانند یک شخص مست راه می‌رود. واگر به جزئی از مخچه خدشه‌ای وارد شود، سیستم حرف زدن هم ایراد پیدا می‌کند، و شخص دچار لکنت و زبان گرفتگی و ... می‌شود. چه کسی می‌تواند قدر این دستگاه کوچک را که در جمجمه جای گرفته و دانشمندان آن را مخچه نامیده‌اند، بداند؟ دستگاهی که بیشتر از صد و چهل و سه گرم وزن ندارد و به شکل نخهای درهم برهمی است، و هم اوست که به بدن انسان نظم می‌بخشد و مقدار دقیق نیروی لازم را برای ورق زدن یک کتاب و برای تکان دادن کیسه‌ای پر به وزن پنجاه کیلوگرم، حساب می‌کند، آیا نیرویی که برای انجام این دو عمل لازم است، یکی است؟ هنگامی که مغز دستور به برداشتن این کیسه یا دستور به ورق زدن کتابی می‌دهد، چه چیزی تشخیص می‌دهد و دقیقاً تعیین می‌کند که ورق زدن نیرویی بیشتر از چند گرم نمی‌خواهد، در حالی که تکان دادن کیسه‌ی شکر به زور بسیار زیادی نیاز دارد؟ گویا مغز مهندس معمار است و مخچه مهندس شهرشناسی که حساب متراژ، مصالح ساختمانی از جمله سیمان، آهن، تیر و اندازه‌ی ستونها و مانند آن به دست اوست.

نشانه‌های بزرگی در درون انسان هست که اندیشمندان و متفکران را به زانو در می‌آورد، خداوند بلندمرتبه فرمود:

﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٢١[الذاریات: ۲۱].

«در درون خود شما نیز نشانه‌هایی هست، پس آیا نمی‌بینید»؟

هیچ می‌دانید راه رفتن نعمتی است که تنها وقتی که از دستش بدهیم قدرش را می‌دانیم؟ راه رفتن، ایستادن، نشستن، خم شدن، نماز خواندن، به رکوع و سجود رفتن، حالت نشستن برای تحیات، اینها حرکتهای بسیار پیچیده‌ای هستند و اگر به برکت وجود مخچه نبود، هیچ نمی‌توانستیم بایستیم، بنشینیم، خم شویم، و نمی‌توانستیم دراز بکشیم، حرف بزنیم و نگاه بکنیم، در تمام این کارها به مخچه نیاز هست. و اگر نبود انسان هیچ کدام از این فعالیت‌های حرکتی را نداشت؛ زیرا مخچه مرکز تنظیم وترتیب انواع حرکتهای بدن است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٢١[الذاریات: ۲۱].

اگر مخچه نبود همچنین هیچ کس یارای سوار شدن بر دوچرخه را نداشت؛ چراکه در این کار به محض این که اندکی پیش برود، از مغز دستور تعدیل حرکت فرمان دوچرخه می‌آید، تا شخص بتواند تعادل داشته باشد، این از نشانه‌های بس بزرگ خداوند است.

برخی از دانشمندان اظهار کرده‌اند که مغز بزرگترین موجود روی زمین است، و هم او مسؤول حرکت‌های ذهنی، اندیشه و حکم کردن و تصمیم‌گیری است؛ اما مخچه مسؤول حرکتهای عضله‌ایی است.