«إِنّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ وَالفُوَادَ کُلُّ أُوْلئِكَ کَانَ عَنهُ مَسْؤُلاً» انسان در قبال گوش و چشم ودل و همهی اینها مسؤولیت دارد
از جمله نشانههای دلالت کننده بر عظمت خدا که در جهان هستی هست و از تطابق کامل آیات قرآن با آفرینش انسان استنباط میشود، آیاتی است که بر آمدن قرآن از جانب خداوند تأکیددارد و این که هماهنگی و تطابق شگفتآوری از ازل تا ابد بین آن چه در قرآن آمده و آن چه علم بشری به آن رسیده، وجود دارد. برای نمونه پروردگار سبحان میفرماید:
﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِيهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا٢﴾[الإنسان: ۲].
«ما انسان را از نطفهی پراکنده و آمیخته آفریدیم، او را در بوتهی آزمایش میگذاریم و او را شنوا و بینا قرار دادیم».
در این کلام خدا دقت وصفناپذیری در ساختار جمله به کار رفته؛ چرا شنوا را پیش از بینا آورده؟ خداوند در جایی دیگر میفرماید:
﴿أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَكُمۡ وَأَبۡصَٰرَكُمۡ﴾[الأنعام: ۴۶].
«چه میگویید اگر خداوند گوش و چشمهایتان را از شما بگیرد»؟
دو حکمت در این آیات هست؛ بنا به گفتهی دانشمندان گوش در زندگی انسان مهمتر از چشم است؛ زیرا انسان از جهتهای ششگانه، از راست و چپ، روبهرو و پشت سر، بالا و پایین و نیز در تاریکی و روشنایی، در شب و روز صداها را دریافت میکند، و با وجود مانعهای محکم صدا به گوش انسان میرسد، پس گوش تمام خانه را پوشش میدهد. مثلاً اگر کسی خوابیده باشد و در اتاق پذیرایی صدایی به گوش بخورد، بهسوی آن میرود، اما چشمش تنها در محدودهی همان اتاق خواب به او کمک میکند، نیز وقتی رانندهای پشت فرمان است فقط روبروی خود را میبیند؛ اما اگر ایرادی در موتور یا چرخهای اتومبیل پیش بیاید، صدای آن به گوشش میرسد و در موقع مناسب توقف میکند. این گوشهای از اظهارات دانشمندان بود و بیانگر این نکته است که گوش مهمتر از چشم است.
اما نکتهای دیگر در کلام خدا هست آن جا که میفرماید:
﴿وَقَالُواْ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ١٠﴾[الملک: ۱۰].
«در آن روز میگویند اگر گوشی شنوا و یا عقلی سلیم داشتیم اکنون از جملهی جهنمیان نبودیم».
چرا در این آیه تنها گوش را آورده؟ به خاطر این که هرکس ناشنوا باشد، گنگ نیز هست. وآن کس که شنوایی ندارد، نمیتواند حرف بزند، و کسی که نه میشنود و نه حرف میزند، از نظر عقلی عقب میماند. و در زمرهی عقبماندههای عقلی و کودنها قرار میگیرد. اما کم نیستند آنهایی که بیناییشان را از دست دادهاند، و در عین حال از برجستگان و ستارههای علم و ادب بودهاند؛ اما کسی که حس شنوایی ندارد، نمیتواند حرف بزند ودر واقع فهم ندارد.
دقتی که در آفرینش گوش به کار گرفته شده کمتر از دقت انجام شده در خلق چشم نیست؛ زیرا خداوند میفرماید:
﴿مَّا تَرَىٰ فِي خَلۡقِ ٱلرَّحۡمَٰنِ مِن تَفَٰوُتٖ﴾[الملک: ۳].
«هیچ تفاوتی در آفریدههای پروردگار نمییابی».
در عوض برخی شرکتها هستند که مثلاً محصولی درجه دو تولید میکند و به آن کاری تجارتی میگوید، و گاهی نیز محصولی درجه یک با قیمتهای مخصوصی تولید میکند، این دو محصول با هم فرق دارد؛ اما در آفریدههای رحمان هیچ فرقی و تمایزی نیست؛ همه مطلقاً سنجیده و حکیمانه و در حد اعلا است.
گوش و چشم هر یک وظایفی دارند. انسان با گوش حقیقتها را میشنود و درک میکند و با چشم زیباییها و اشیاء را با اشکال و اندازهها و ویژگیهای مخصوصی میبیند؛ اما با گوش حقیقتهای آن را درک میکند. دانشمندان کشف کردهاند که جنین در رحم مادر در روز بیست و دوم از خلقتش جاهای گوش و چشم برایش مشخص میشود و در هنگام ولادت شبکیهاش کامل میشود و نوزاد میتواند چشمش را بر هر منبع روشنایی متمرکز کند. به عبارت دیگر نور را میبیند؛ اما هنوز نمیتواند چیزها را تطبیق بدهد و از هم باز بشناسد، در پایان ماه دوم بچه هر چیزی متحرک در برابرش را با چشم دنبال میکند. اما پس از ماه چهارم رنگها را تشخیص میدهدو بالأخره در پایان ماه ششم کار مطابقت به طور کامل تمام میشود؛ اما در حقیت در هفتهی بیست و ششم یعنی در ماه ششم که هنوز در رحم مادر است، به صداها گوش میدهد و ضربات قلب مادر و صدای خشخش رحم و غار و غور شکم و رودهها را میشنود. برخی از دانشمندان آزمایشهایی انجام دادهاند که در نتیجهی آن صدای تپش قلب و خشخش رحم و غار وغور شکم را ثبت کردهاند و پیش از به دنیا آمدن جنین به گوش او رساندهاند، جنین که گریه میکرده، با شنیدن این صداها ساکت شده است، بنابراین حس شنوایی در نیمهی ماه ششم در رحم مادر تشکیل میشود، در حالی که بینایی درماه سه و چهار پس از ولادت کامل میشود. یافتهها و اظهارات دانشمندان را خداوند در هفده آیه از قرآن ذکر کرده است که به خاطر اهمیت بیشتر و زودتر شکل گرفتن، گوش را بر چشم مقدم داشته است؛ اما چرا در آیهی زیر دیدن بر شنیدن مقدم شده:
﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾[السجدة: ۱۲].
«پروردگارا دیدیم و شنیدیم پس ما را برگردان تا کار نیک کنیم، ما یقین حاصل کردهایم».
دانشمندان بر این اعتقادند که به خاطر این است که سرعت انتقال شکل بیشتر ازسرعت انتقال صدا است؛ چراکه شکل با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه انتقال مییابد؛ اما سرعت انتقال صدا بیشتر از سیصد و سی متر در ثانیه نیست.؟
پس تا وقتی که سخن از آفریدن است – آفریدن گوش و چشم – در هفده آیه گوش بر چشم مقدم شده، و چون بحث به خلق بینایی و چشم کشیده شد، چشم را مقدم آورد؛ زیرا چشم شکل را قبل از این که صدا به گوش برسد میبیند، لذا بینایی مقدم بر شنوایی شد:
﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾[السجدة: ۱۲].
«پروردگارا دیدیم و شنیدیم، پس ما را برگردان تا کار نیک کنیم که یقین حاصل کردهایم».
گویاترین مثال برای این نکته رعد و برق است، انسان اول برق را میبیند؛ و پس از اندکی صدای رعد به گوشش میخورد، اگر از دور به یک سنگتراش نگاه کنیم، میبینیم که چکش را بر سنگ فرود آورده، اما اندکی پس ازآن صدای چکش به گوش میرسد.
اندک آیاتی که در آن ذکر چشم پیش از گوش آمده آیاتی است که انسانها را از عقاب میترساند، یا کافران را وصف میکند، و در هیچ کدام از این آیهها کوچکترین اشارهای به خلق این دو حس، یا بیان وظیفهی آنها، یا رشد آنها نیست. خداوند در این آیه میفرماید:
﴿وَلَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآ﴾[الأعراف: ۱۷۹].
«چشمهایی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند».
به عبارت دیگر آن طور که باید و شاید است از نعمت چشم و گوش استفاده نمیکنند. و نیز در این آیه:
﴿أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَا﴾[الأعراف: ۱۹۵].
«یا چشمهای دارند که با آن میبینند و یا گوشهایی که با آن میشنوند».
و در این آیه نیز فرموده:
﴿ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ﴾[المائدة: ۷۱].
«آن گاه بسیاری از آنها کور شدند و کر نیز هم».
همچنین فرمود:
﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗا﴾[الإسراء: ۹۷].
«روز قیامت آنها را کور و کر و لال حشر میکنیم».