فک، زبان و دستگاه گوارش
اندیشه در آفرینش آسمانها و زمین و در درون انسان که به خود نزدیکتر است، گستردهترین راههای رسیدن به خدا و در واقع نزدیکترین راه به شمار میآید. خداوند بلندمرتبه میفرماید:
﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ﴾[فصلت: ۵۳].
«نشانههای خود در جهانیان و در وجود خودشان را به آنها نشان میدهیم».
از این نشانهها یکی آرواره است که شش عضله در تکان دادن آن به سمت پایین و شش عضله در تکان دادنش رو به بالا، دو تا به راست و چپ، و بالأخره چهار عضله در تکان دادن آن به جلو و عقب دخیلد. بر این اساس حرکت در جهات ششگانه صورت میپذیرد و انسان روزانه حدود دو هزار و چهار صد بار غذا را میجود و میبلعد و دستگاه بلعیدن نیز بسیار دقیق است.
در هر دقیقه صدهزار سلول در دهان نو میشود. از طرفی هفده عضله هم در زبان وجود دارد که آن را قادر به حرکت به هر طرف برای چرخاندن لقمه میگرداند. به خمیرگیر نگاه کنید، چگونه میچرخد، و چطور دستگاه مخلوط کنی دارد که آن را به هم میزند؛ دهان نیز به همین شکل است؛ آروارهای پایینی به راست و چپ بالا و پایین، و به جلو و عقب حرکت میکند، و زبان نیز نقش همان مخلوطکن را دارد که به هر سو میچرخد تا غذا و لقمه را قاطی کند.
موضوع بلعیدن نیز بس دقیق و مرتب است که در آن زبان کوچک و نایبند نقش بازی میکنند؛ به این ترتیب که وقتی انسان لقمه را میبلعد از یک طرف زبان کوچک راه بینی – دو دریچهی پشتی بینی – را میبندد، و از طرف دیگر نایبند مسیر حنجره را میگیرد، اما هنگامی که انسان در خواب است بزاق در دهان جمع میشود و روند بسیار شگفتآوری انجام میگیرد؛ به این شکل که هشدارهایی عصبی از دهان به پیاز مغز فرستاده میشود. بزاق را گردآوری میکند، آن گاه دستور به زبان کوچک و نایبند میآید و مسیرِ بینی و حنجره را میبندد، در نتیجه بزاق به مری هدایت میشود. تمام این کارها در حالی انجام میگیرد که انسان در خواب است، اما عنایت الهی همیشه بیدار.
روند بلعیدن به وسیلهی عصبهای جمجمه، هفتم، نوزدهم، یازدهم و دوازدهم که همه از ریشهی مغز میگذرد، با دقت و درستی انجام میشود، و اگر این سیستم به هر دلیلی آسیبی ببیند، غذا از یک سو وارد مسیر بینی میشود و از آن بیرون میآید و از دیگر سوی به حنجره و از آن جا به ریهها میرود که در نتیجهی این امر مرگ شخص در اثر خفهشدن حتمی است.
مری که پنجاه سانتیمتر دراز است مجهز به عضلههایی حلقی است که به طور تدریجی جمع میشود. بنابراین اگر شخصی در بیمارستان بستری باشد و غذا به او بدهیم به طور طبیعی غذا مسیر خود را از مری بهسوی معده طی میکند، واگر کسی از پاهایش آویزان شده باشد و غذایی به او بدهند، به طرف بالا در عکس جاذبهی زمین میرود، به خاطر این که مری دارای عضلههایی دایرهای است که پی در پی جمع و منقبض میشود و شخص در هر حالتی باشد لقمه را به معده منتقل میکند.
معده سرپوشی دارد که محکم بسته شده تا مایعهای ترشیده از آن بیرون نیاید و انسان را اذیت نکند، هنگامی که انسان استفراغ میکند احساس سوزش غیرقابل تحملی به او دست میدهد که ناشی از ترشی کلر آب موجود در معده است؛ بنابراین به خاطر این که این اسید به مری نفوذ نکند و انسان را نیازارد، سرپوش مربوطه کاملاً بسته میشود. برای این که لقمه وارد شود باید فشار وارده از جانب لقمه به سرپوش که چهار برابر فشار در جای دیگری از مری است، از بین برود. تمام این فعل و انفعالات برای این است که انسان بخورد و بنوشد و نفس بکشد و بخواند و شبانه ناخودآگاه بزاق دهان را فرو ببلعد و غذا به معده برسد و ... چه کسی این کارها را ترتیب میدهد؟ کدام دانش و کدامین قدرت، این محکمکاری را راه انداخته است؟
﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤﴾[التین: ۴].
«به راستی که انسان را با زیباترین ساختار ممکن آفریدیم».