مؤمن، پیر نورانی
از جمله اطلاعاتی که دربارهی خلقت انسان به دست آمده، این است که در سر هر کسی صد تا دویست و پنجاه هزار تار مو وجود دارد، و هر مویی سه سال یا اندکی بیشتر عمر میکند، برای این که تمام موهای انسان تازه و جدید بشود. دویست روز وقت نیاز است و به تعداد موهای بدنش کارخانهی موسازی هست، بنابراین هر تار مویی یک کارخانه دارد که در آن جا تولید میشود، رشد میکند و به اوج عمر میرسد، سپس پیر شده و میمیرد، که مردنش عبارت است از ریختن و افتادن.
هر مویی یک سیاهرگ و یک سرخرگ برای تغذیه و عضلهای برای تکان خوردن دارد. هر یک تار مو عصبی دارد که تکانش میدهد تا بایستد و نیز هر مو دارای یک غدهی چربی و یک غدهی رنگ است. اما پژوهشگران تاکنون نمیدانند چرا مو سفید میشود؟! برخی از آنها در جدیدترین پژوهشها گفتهاند سفید شدن مو – پیری – منشأ عصبی دارد، بدین صورت که گلبولهای سفید به سمت مو بالا میآید و گلبولهای سرخ را میخورد. آن چه مورد تأکیداست این است که با توجه به گفتههای دانشمندان پیری مشکل پوستی است که منشأ عصبی دارد.
قرآن کریم حدود هزار و پانصد سال پیش این حقیقت را بیان کرده است، آن جا که خداوند بزرگ میفرماید:
﴿فَكَيۡفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرۡتُمۡ يَوۡمٗا يَجۡعَلُ ٱلۡوِلۡدَٰنَ شِيبًا١٧﴾[المزمل: ۱۷].
«پس اگر کفر بورزید چگونه از روزی که کودکان را پیر میگرداند پرهیز توانید کرد».
بنابراین منشأ پیری یک نوع ترس درونی است. از ابن عباس روایت شده که ابوبکر فرمود: ای پیامبر عزیز پیر شدهای. پیامبر در پاسخ فرمود: «شَیّبتنی هودٌ، والواقعه، والمرسلات، وعَمّ یتسائلون وإذا الشمسُ كوّرت» [۸۲]سورههای هود، واقعه، مرسلات، عم یتسائلون و تکویر مرا پیر کرد. یعنی سورهی هود اورا پیر کرده و چه بسا به خاطر این آیه است که میفرماید:
﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ١١٢﴾[هود: ۱۱۲].
«پس همان گونه که دستور یافتهای ایستادگی کن و هر که باتو توبه کرده نیز باید چنین کند، نافرمانی نکنید؛ زیرا خداوند به آن چه انجام میدهید بسیار بیناست».
با بالا رفتن سن هر انسانی دچار خستگی عصبی و به نسبتهای گوناگون پیر میشود. خداوند فرمود:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَيۡبَةٗۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡقَدِيرُ٥٤﴾[الروم: ۵۴].
«خدایی که شما را ابتدا ناتوان آفرید، سپس توان و نیرویی داد، و پس از آن نیز باز ناتوانی و پیری داد، هر چه بخواهد خلق میکند و اوست دانای توانا».
بنابراین پیری غالباً همراه است با بالارفتن سن و امام قرطبی کلمهی «النذیر» را در آیهی «وَجاءَكمُ النَّذیرُ» به یپری تفسیر کرده است [۸۳].
و این جلب توجه لطیفی است از جانب خدای بزرگ مبنی بر این که ای بنده! ملاقات نزدیک است، پس ببین برای روز ملاقات چه تدارک دیدهای؟ ای بنده! چشمت ضعیف و موهایت سفید شد، پشتت خمید، پس چرا هنوز از من شرم نمیکنی، به راستی من از تو شرم دارم.
سؤالی جزئی هست که حکمت خدا را مورد تأکید قرار میدهد: چرا موی سربلند میشود اما موی ابروان و مژگان بلند نمیشود؟! چرا مو در داخل بینی در میآید اما در دهان نه، چرا پشت دست پوشیده از مو است؛ اما کف دست چنین نیست؟!
فوا عجباً كیف یُعصی الإلهُ
أو كیف یجحدُه الجاحدُ
و فی كل شیءٍ له آیه
تدلّ علی أنّه واحدُ
ا این همه آیات، شگفت است که چگونه از پروردگار نافرمانی میشود و چطور کسی انکارش میکند. در هر چیز نشانهای دال بر او هست که میگوید او خداوند و آفریدگار یکتاست.
[۸۲] ترمذی (۳۲۹۷) و طبرانی در الکبیر (۷۹۰) چنین آوردهاند: «شیّبتنی هود و أخواتها». [۸۳] تفسیر قرطبی (۷/۲۷۶).