۵- طلاق
طلاق در لغت به معنی باز کردن و رها کردن و در شرع به معنی بر هم زدن عقد نکاح با الفاظ مخصوصی است؛ به دلیل آیهی:
﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ﴾[البقرة: ۲۲۹].
«طلاق دو بار است (طلاقی که مرد حق رجعت دارد پس از آن) نگاهداری به گونهای شایسته یا رها کردن».
و آیات دیگری در قرآن طلاق در اسلام مشروع است؛ اما پیامبرجدر مذمت آن فرموده است: «لیس شیءٌ من الحلال أبغض إلى الله من الطلاقِ»«نزد خداوند هیچ حلالی منفورتر از طلاق نیست».
طلاق دادن زن هنگامی که در حیض یا نفاس است یا در پاکی که مرد با او همبستر شده است، «طلاق بدعی» نامیده میشود و حرام است.
طلاق دارای الفاظ صریح و کنایه است که در فقه از آنها بحث شده است و از شرایط لازم برای وقوع طلاق مکلف بودن زوج است؛ بنابراین طلاق دیوانه، پسر بچهی نابالغ، مکرَه و اشخاص بیهوش یا خوابیده، واقع نمیشود.
***
محیط خانواده اولین و بادوامترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و زمینهساز رشد جسمانی، اخلاقی، عقلانی و عاطفی آنان است. نهاده خانواده مهمترین محور زندگی اجتماعی بشر است و سلامت افراد جامعه در گرو سلامت کانون خانوادههاست.
اسلام با تشویق فرد به ازدواج و تشکیل خانواده و نفی هرگونه تبعیض و ظلم به زنان زمینهی ایجاد محیطی سالم برای آرامش جسمی و روانی شخص را فراهم نموده است؛ اما اگر به دلیل هرگونه اختلاف سلامت روانی اعضای خانواده به خطر افتاد، پس از گذراندن مراحل چهارگانهی نصیحت، ترک هم خوابگی، تنبیه آرام و بدون درد و انتخاب حَکَم، اجازهی جدایی در طی سه مرحله را صادر نموده است [الصابونی، محمدعلی؛ ۱۴۱۴؛ ج ۱؛ ص ۴۷۱] و در صورتی که زوجین در مراحل اول و دوم پشیمان شدند، فرصت زندگی مجدد به آنان داده میشود؛ اما در مرحلهی سوم که اختلافات شدید و پی در پی، احترام متقابل را از بین برده است، دیگر اجازهی زندگی مجدد به آنها داده نمیشود.
تشریع احکام طلاق با شرایط فوق از ویژگیهای منحصر به فرد شریعت محمدی است که در شریعتهای دیگر یافت نمیشود و عدم تشریع حکم طلاق در آن مکاتب مشکلات روانی و اخلاقی متعددی را برای اعضای خانواده به ویژه کودکان به وجود آورده است؛ زوجین برای ارضای نیازهای جنسی و عاطفی خود به انواع انحرافات اخلاقی روی آورده و گاهی اوقات شدت اختلافات و بیماریهای روانی ناشی از آن منجر به خودکشی، قتل همسر و یا قتل تمام اعضای خانواده منجر میشود.
ضرورت تشریع حکم طلاق را جوامع غربی به خوبی دریافتند و قانون طلاق به صورت رسمی را تصویب کردند؛ آخرین این کشورها ایتالیا بود که در سال ۱۹۷۱ آن قانون را تصویب کرد [ابوخلیل، شوقی؛ ۱۹۹۹؛ ص ۲۳۲].
اگر در طی مراحل چهارگانهی مذکور اختلافات بین زن و شوهر رفع نشود، ادامهی مشاجرات و زد و خوردهای فیزیکی کانون خانواده را به محیطی ناامن تبدیل میسازد و در این صورت جدایی و طلاق بهترین راهحل خواهد بود؛ زیرا اثر مشاجرات و منازعات والدین در حضور کودکان و نوجوانان به مراتب شدیدتر از جدایی و طلاق است؛ بنابراین نه تنها سلامت روانی و جسمی فرزندان در محیط چنین خانوادههایی به خطر میافتد، بلکه تعادل روانی زن و شوهر نیز دچار آسیبهای جدی میشود.
مناقشات پدر و مادر مهمترین مسایلی است که کودک را دچار حالت دو گانگی عاطفی نموده و او را بر سر دو راهی قرار میدهد و کودک را به طور ناخودآگاه مجبور به عکسالعملهای ظاهراً غیرطبیعی مینماید [میلانیفر، بهروز؛ ۱۳۷۳؛ ص ۱۱۱-۱۱۰].
وجود خصومت آشکار میان اولیا، کودک را دچار تعارض و کشمکش روانی مینماید، بدین معنی که نمیداند از کدام طرف جانبداری کند. در این گونه موارد کودک ممکن است گاهی به سوی مادر و موقعی نیز به طرف پدر روی آورد و خشم طرف مقابل را هر بار نسبت به خود برانگیزد و اگر نسبت به هر دو در مواقع مختلف، نظر موافق نشان دهد، باعث ایجاد اضطراب و تشویش در او خواهد شد [شاملو، سعید؛ ۱۳۶۶؛ ص ۸۴-۸۳].
علت تحریم طلاق بدعی، وجود مشکلات و ناراحتیهای جسمی و روانی ناشی از کمبود خون و موادغذایی و نیز تغییرات هورمونهای بدن در دوران حیض و نفاس است که ممکن است زن را پرخاشگر و عصبانی سازد. گاهی اوقات نیز ممکن است ظهور حاملگی باعث رفع اختلاف و مانع از طلاق میشود [کنعان، احمد محمد؛ ۲۰۰۰؛ ص ۶۷۸]؛ همچنین طولانیتر شدن مدت «عِدّة» یکی دیگر از دلایل تشریع این حکم است.