امرار معاش حضرت ابوبکر صدیقس
حضرت ابوبکر صدیق پیش از اسلام دارای مال و ثروت بیشماری بود و در ردیف تجّار بزرگ مکّه قرار داشت و به تجارت پارچه مشغول بود.
اموال خود را طبق رضای الهی و میل رسول اکرمجدر راه حق صرف میکرد به طوری که گاهی برای پوشیدن لباس چیزی نمییافت.
یک چادر میپوشید که به جای دکمه در آن از خار استفاده میکرد. بعد ار هجرت، سلسلة تجارت وی ادامه یافت و درآمد آن برای گذر معاش وی کفایت میکرد. بعد از خلافت این سلسله تا چند روزی باقی ماند، امّا حضرت ابوعبیده نگذاشتند که ادامه یابد زیرا به سبب آن، در مهمّات امر خلافت خلل واقع میشد که در نتیجه با مشورت مسلمانان، قوت لایموتی برای ایشان از بیت المال به میزان دو هزار و پانصد درهم مقرر گردید.
روزی همسرشان از وی درخواست حلوا کرد، وی فرمود: از بیت المال نمیتوانم بیشتر بگیرم لذا از آنچه مقرر شده است مقداری از غذای روزانهتان کم کنید تا بعد از چند روزی به درستکردن حلوا نایل شوید. چنانکه عیالشان بعد از چند روزی حلوا درست کرده به وی تقدیم داشت. پرسیدند روزی چه مقدار از خوراک کم کردهای؟ عیالشان مقداری از غذای روزانه کم کرده بود عرض کرد. آنگاه حضرت ابوبکر صدیق فوراً دستور داد مقدار را از جیرة روزانهاش کم کنند و فرمود: بدون حلوا زندگی میگذرد.
در بیماری وفات خویش به حضرت عایشه فرمود: یک شتر شیرده، یک ظرف، یک چادر و یک کنیز که از بیت المال به من داده شده است به بیت المال برگردانید. زمانی که حضرت عایشه این اشیاء را نزد حضرت عمر برگردانید. حضرت عمر فرمود: «ابوبکر خدا بر تو رحم کند که برای جانشین خود شیوة بسیار مشکلی به جا گذاشتی». و به هنگام وفات فرمود: حضرت عمر با ادامة تجارت من موافقت نکرده، برایم از بیت المال جیرهای مقرر کرده و تاکنون از بیت المال شش هزار درهم صرف من شده است، لذا فلان باغ مرا فروخته، این مبلغ را به بیت المال برگردانید. امّا حضرت عمر به وارثین دستور داد: اکنون من ولی امر مسلمین هستم و این مبلغ را به شما بخشیدم [۴۸]. نسبت به کفن خویش وصیّت نمود که همین لباس که به تن دارم، کفن من است، به قسمتی از آن رنگ زعفران رسیده است آن را بشویید.
آری او از جهان کاملاً پاکدامن رفت و در عهد خلافت خویش هیچگونه پست و مقامی به هیچیک از اقوام و بستگان خود نداد و فرمانروایی جایی را به آنان واگذار نکرد و برای خلافت، کسی را بعد از خود از بستگان نامزد ننمود.
بعد از وفات وقتی که از بیت المال بازدید به عمل آمد، کاملاً خالی بود. کیسهها تکانیده شدند. فقط از یک کیسه درمنی بیرون آمد که به طور اتفاقی مانده بود. امنیت و اتحاد تا جایی برقرار بود که حضرت عمر قاضی مدینه میفرمودند: ماهی گذشت و حتی دو پرونده جهت دادخواهی نزد من نمیآمد [۴۹].
[۴۸] طبقات ابن سعد، چاپ آلمان / ۳. [۴۹] طبقات ابن سعد / ۳.