احوال بعد از اسلام
هنگامی که به راهنمایی و دعوت حضرت ابوبکر صدیق مشرّف به اسلام شد و کفار قریش از آن آگاه شدند، او را سخت مورد اذیت و آزار قرار دادند. روزی عموی ایشان حکم بن عاص او را گرفته با ریسمانی محکم بست. و گفت تو دین جدّ خود را گذاشته دین جدیدی اختیار کردهای، به خدا قسم! رهایت نخواهم کرد مگر دین جدیدت را ترک گویی. حضرت عثمانسفرمود: سوگند به خدا که من آیین اسلام را هرگز ترک نخواهم کرد. سرانجام، ظالم از ظلم خود عاجز ماند و او رهایی یافت [۸۸].
همین که مسلمان شد، رسول خداجدختر خود رقیه را به نکاح وی درآورد. وقتی کفار مکّه به اذیت و آزار مسلمانان کمر بستند، ایشان همراه با خانوادة خود، حضرت رقیه، هجرت کرده به سرزمین حبشه رفتند. رسول خداجبه ابوبکرسفرمود: عثمان اولین شخصی است که بعد از حضرت ابراهیم و حضرت لوط با اهل بیت خود هجرت کرده است. وقتی آنحضرتجبه مدینه منوره هجرت نمودند، حضرت عثمان با همسرش رقیه از حبشه به مدینه آمد. و هنگام جنگ بدر در مدینه بود. البته حضر جعفرت طیّارسو همراهان او در زمان غزوة خیبر برگشتند و وارد مدینه شدند. هنگامی که حضرت رقیه وفات یافت، رسول خداجفرمود: دستور خدا است که دختر دیگرم امکلثوم را به نکاح عثمان درآوردم. و هنگامی که امکلثوم هم وفات یافت، فرمود: اگر دختری دیگر میداشتم آن را هم به نکاح حضرت عثمانسدر میآوردم.
خدمات ارزندهای برای رسول خداجانجام داده، به دعاهای خوب و بزرگ آنحضرت نایل گشتند. از آن جمله در غزوه تبوک علاوه بر ساز و برگهای جهاد که تقدیم رسول خداجنمود چند بار ارزاق تهیه و به آنحضرت تقدیم داشت. آنگاه پیامبر اکرمجدست به سوی آسمان بلند فرموده، تا سه بار فرمودند: الهی من از عثمانسراضیام تو هم راضی باش و خطاب به اصحاب فرمودند: شما هم در حق حضرت عثمانسدعا کنید. چنانکه آنها نیز مانند ایشان دعا خواندند. یک بار در خانه آنحضرتجتا چهار روز پیایی خوراکی برای خوردن نداشتند. آنحضرتجو اهل بیت با ضعف عجیبی دچار شدند. به محض این که حضرت عثمانساطلاع یافت، چند کیسه آرد گندم و چند کیسه خرما یک گوسفند ذبحشده و سیصد درهم به محضر آنحضرتجارسال داشت و پیغام داد چون پختن اینها دیر میشود من خوراک آماده ارسال خواهم کرد. آنگاه نان و گوشت زیادی پخته فرستاد. رسول خداجدر حق ایشان دعای خیر نمودند. تا مدتی وظیفة کتابت وحی به ایشان محوّل شده بود. در قرآن کریم از کاتبان وحی مدح و ستایش بعمل آمده است. علاوه بر کتابت وحی، نوشتن نامههای آنحضرتجنیز به ایشان محوّل شده بود. در اعمال صالحه موفقیت بزرگی از جانب خداوند به او عنایت شده بود. شبخیزی وی در حدّی بود که در تمام شب خیلی کم استراحت مینمود.
تقریباً تمام اوقات شب ایشان در نماز صرف میشد. هر شب در نماز تهجّد یک بار قرآن مجید را ختم میکرد. همیشه روزهدار بود تا حدّی که غیر از ایام ممنوعه، روزة او فوت نمیشد. در روزی هم که شهید شد روزه داشت. در امور خیر و صدقات مانند تند باد بود در هر جمعه یک غلام آزاد میکرد. اگر در یک جمعه آزادی غلام میسّر نمیشد در جمعة دیگر دو غلام آزاد میکرد. نسبت به سخاوت و صدقات ایشان وقایع عجیبی نقل میکنند.
از آن جمله یکی این که در عهد حضرت ابوبکر صدیقسقحطی شدیدی واقع شد. مردم بسیار پریشان شدند. روزی حضرت ابوبکر صدیقسفرمود: خداوند پریشانی شما را تا وقت شام دور خواهد کرد. چنانکه هزار بار شتر گندم از حضرت عثمانسوارد مدینه شد. و تجّار نزد او حاضر شدند. حضرت عثمانسگفت: چقدر سود و نفع میدهید. تجار گفتند: بیست درصد سود میدهیم. حضرت عثمانسفرمود: به من بیشتر از این سود میدهند. بعد از بحث، تجار گفتند: پنجاه درصد سود میدهیم. حضرت عثمانسفرمود: به من از این هم بیشتر سود میدهند. تجّار گفتند: کیست که از این بیشتر میدهد تجّار مدینه که ما هستیم. حضرت عثمانسفرمود: در مقابل هر درهم به من ده درهم سود میرسد یعنی هزار درصد، آیا شما میتوانید که بیشتر از این بدهید؟ تجّار انکار کردند آنگاه فرمودند: شما گواه باشید همه این گندم را من در راه خدا به فقرای مدینه بخشیدم. حضرت عبدالله بن عباسبمیگوید: من در شب همان روز رسول خداجرا به خواب دیدم که بر اسب سفید ترکی سواراند و لباس نورانی به تن داشته، شتابان میروند. عرض کردم یا رسول الله مادر و پدرم فدای تو باد. من به زیارت شما سخت اشتیاق داشتم، آنحضرتجفرمودند: این عجلة من به این خاطر است که عثمان هزار بار گندم در میان فقراء مدینه صدقه داده و خداوند متعال هم آن را پذیرفته و عقد وی را در بهشت با یکی از حوران بهشتی بسته است و من میخواهم در جشن و محفل عروسی وی شرکت کنم. حج و عمره هم به کثرت ادا میفرمود و در صلهرحمی بینظیر بود.
هنگامی که رسول خداجهجرت نموده وارد مدینه منوره شدند، مسلمانان بر اثر عدم وجود آب شیرین، ناراحت بودند، فقط یک حلقه چاه که در ملک یک یهودی بود، آب شیرین داشت به نام «بئر رومه» و او با قیمت گزاف آب آن را میفروخت. آنحضرتجفرمودند: هرکس این حلقه چاه را خریداری و در راه خدا وقف کند، به بهشت میرود. حضرت عثمانسبیدرنگ آن را خریداری و وقف نمود.
مسجد نبوی قبلاً بسیار کوچک بود در کنار آن، زمینی به معرض فروش گذاشته شده بود آنحضرتجفرمود: هر کس این زمین را خریده به مسجد من بیفزاید، عوض آن، بهشت به او داده خواهد شد. حضرت عثمانسآن را به مبلغ بیست هزار یا بیست و پنچ هزار درهم خریداری و به مسجد النبی اضافه نمود.
پس از هجرت، سلسلة غزوات آغاز گردید. از بدر گرفته تا تبوک در تمام غزوات شرکت نمود. زمانی که غزوة بدر واقع شد، حضرت رقیه بسیار مریض بود. رسول خداجفرمود: ای عثمان! شما حضرت رقیه را پرستاری کنید به اندازة شرکت در بدر ثواب خواهی برد. به طوری که ایشان از حضور در غزوه بدر عقب ماندند و به پرستاری حضرت رقیه مشغول شدند. ولی رسول اکرمجاو را در ردیف بدریین محسوب داشته در اموال غنیمت سهیم گرداندند.
در جنگ احد وقتی که خبر شهادت رسول اکرم انتشار یافت، صحابه بسیار بیقرار و سراسیمه شدند و در عالَم پریشانی و آشفتگیخاطر بعضی از مردم از میدان جنگ کناره گرفتند.
در بعضی روایات نام حضرت عثمانسهم جزو همین گروه است. اگرچه این کنارهگیری باعث مؤاخذه و سرزنش نگردید. زیرا اوّلاً به جهت این که با شنیدن خبر شهادت آنحضرت سراسیمه شده کنار رفتند، ثانیاً بدین جهت که در حق آنان صریحاً در قرآن مجید مذکور است: ﴿وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۵۵].
یعنی: به تحقیق که خداوند آنان را مورد عفو قرار داد. اما حقیقت این است که این مسأله باخبر واحد ثابت است و چیزی که باعث کسر شأن صحابی بزرگی همچون حضرت عثمان باشد، نمیتوان در پرتو خبر واحد آن را پذیرفت. لذا کنارهگیری حضرت عثمان از جنگ احد قابل پذیرش نیست.
در حدیبیه، رسول خداجحضرت عثمانسرا از طرف خود به عنوان سفیر، نزد کفار قریش فرستاد. کفار مکّه او را اسیر کردند و به رسول خداجاطلاع رسید که ایشان شهید شدهاند. آنحضرتجبسیار ناراحت شدند و به خاطر گرفتن انتقام او، از اصحاب بر موت بیعت گرفتند. اما در اثنای بیعت اطلاع رسید که شهید نشدهاند، بلکه او را به اسارت گرفتهاند. آنگاه آنحضرتجیک دست خود را به جای دست حضرت عثمان قرار داده بر دست دیگر نهاد و فرمود: این بیعت حضرت عثمانساست. و این را بیعت الرضوان نام گذاشتهاند. زیرا خداوند در حق این بیعتکنندگان فرموده است: ما از ایشان راضی هستیم.
در این بیعت سهم معنوی حضرت عثمانساز همه بیشتر بود، زیرا خود پیامبر اکرم با دست خویش از جانب او بیعت کرد. در غزوة تبوک بزرگترین خدمت را حضرت عثمانسانجام داد. در آن هنگام، فقر شدیدی بر مسلمانان ظاهر گشته بود، از این جهت این غزوه را به نام «جیش العسرة» نامگذاری کرده بودند. رسول خداجفرمود: هر کس وسایل سپاه اسلام را مهیا سازد، به او بهشت داده خواهد شد. حضرت عثمانسفرمود: من صد شتر با ساز و برگ میدهم. بار دوم رسول خداجفرمود: هرکس وسایل این سپاه را مهیا کند به او بهشت میرسد. حضرت عثمانسعرض کرد: یا رسول الله! من یکصد شتر دیگر با تمام ساز و برگ میدهم. بار سوم که رسول خداجترغیب داد. حضرت عثمانسبرخاست و گفت: یا رسول الله! سیصد شتر میدهم. بار چهارم که رسول خداجتشویق نمود، او به خانه کعبه رفته هزار سکه طلا آورد و به آنحضرتجتقدیم نمود. رسول اکرمجاز بالای منبر فرود آمد و سکهها را در دست خود قرار داد و فرمود: «مَا ضَرَّ عُثْمَانَ مَا عَمِلَ بَعْدَ اليَوْمِ»یعنی: «پس از امروز عثمان هرچه بخواهد انجام دهد ضرری متوجّه او نخواهد شد».
عدل و انصاف و خوف خدا در او به حدی بود که یک بار گوش بردهای را کشیده بود بعداً به او فرمود: در عوض آن گوشمالی، گوش مرا بمال. آن غلام به منظور اطاعت امر، گوش حضرت را در دست گرفت، ایشان اظهار داشت: گوشم را سخت بمال! زیرا من گوشت را سخت مالیده بودم و قصاص دنیا از قصاص آخرت بهتر است.
[۸۸] تاریخ الخلفاء.