تقریظ
بسم الله الرحمن الرحیم
نحمده ونصلي على رسوله الكريم
چه گفت آن خداوندِ تنزیل و وحی
خداوندِ امر و خداوندِ نهی
که خورشید بعد از رسولان مِه
نتابد بَرِ کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغِ بهار
پس از هردو آن، بود و عثمان گزین
خداوندِ شرم و خداوندِ دین
چهارم علی بود و جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
نبی آفتاب و صحابه چو ماه
به هم نسبتی یکدیگر راست راه
شاهنامة فردوسی، ص: ۲
از آنجایی که پیامبر اکرمجآخرین پیامبر هستند و سلسله بعثت پیامبران، برایشان ختم شده است و دین و آیین ایشان نیز جاودانی است و تا قیامت میبایست مشعل راه بشریت باشد، لازم بود که قرآنکریم که آخرین کتاب آسمانی است و سنت و سیرة پیامبر اکرمجکه در واقع، آیین نامه تشریحی قرآنکریم است، محفوظ و مصون باقی میماندند، و از دین اسلام به طور صحیح و اصولی، حمایت و صیانت میشد. به همین منظور خداوند متعال بهترین انسانها را پس از پیامبران، یعنی اصحاب گرامی رضوان الله علیهم أجمعین را برای این هدف مقدس و والا برگزید. اصحاب کرام انسانهایی بودند که در مکتب پیامبر اکرمجآموزش دیده و تربیت شده بودند. و به صورت طلاهایی ناب، از کوره ابتلا و آزمایشها سالم بیرون آمدند. آنان کسانی بودند که نه تنها مسلمانان بلکه خردمندان و اندیشمندان غیرمسلمان نیز در مقابل قداست، پاکیزگی اخلاق، زهد، تقوا، قناعت، شجاعت، عبادت، عفت و عدالت آنان، مبهوت گشته و سرِ تسلیم فرود آوردهاند.
آری، یاران جاننثار رسول گرامی اسلامجانسانهای از جانگذشتهای بودند که در زمان حیات رهبر و مربی بزرگ خویش جان، مال، عرض و ناموس خود را فدای او کردند.
آنان پوزة بزرگترین ابر قدرتهای جهان آن روز یعنی ایران و روم را به خاک مالیدند و بزرگترین جباران و متمردان را وادار به انقیاد و تسلیم نمودند.
پس از وفات رسول گرامیجکه سهمگینترین آزمایش برای این سربازان فداکار اسلام بود، و از نعمت وجود فرمانده بزرگ خویش محروم شدند، بیش از گذشته برای فداکاری و پاسداری از حریم قرآن و سنت آماده شدند و از این ابتلا و آزمایش بزرگ، موفق و سربلند بیرون آمدند.
از میان صحابه کرام، چهار انسان بزرگ و چهار خلیفه راشد یعنی حضرت ابوبکر صدیق، حضرت عمر فاروق، حضرت عثمان ذی النورین و حضرت علی مرتضیش، به عنوان چهار ستاره درخشان، میدرخشند و جهان اسلام و کفر در مقابل بزرگی، تدبیر، عدالت، فراست و شجاعت آنان خیره شده و به شخصیت مقدس و همچون کوه استوار آنان چشم دوخته است. آنان با ارادههای پولادین و عزمهای راسخ خویش در مقابل امواج متلاطم فتنهها و در مقابل توطئههای شیطانی کفر و نفاق و حرکتهای انتقامجویانه یهود و نصارا، پس از وفات رسول اکرمجایستادگی کرده، در اندکی زمانی راه را برای بسط و توسعه تعالیم گهربار اسلام همواره نموده و کشتی امت اسلامی را به نحو مطلوبی هدایت و سکانداری نمودند.
امروز دوران کوتاه خلافت این بزرگواران (که حدود سی سال بوده است) به عنوان دوران طلایی اسلام بلکه دوران طلایی تاریخ بشریت شناخته میشود. مؤرخان و اندیشمندان بشر اعم از مسلمان و غیر مسلمان، منصف و غیر منصف، هنگامی که به این برهه از تاریخ میرسند، انگشت به دندان برده و قلمهایشان بلااختیار، شروع به بیان شاهکارها، خدمات، عظمت و حقایق غیر قابل انکار میکنند. ما در اینجا اقتباساتی را دربارة شخصیت و سیرة این بزرگان، از نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان بیان میکنیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم میگذاریم.
مستشرق آلمانی کاتنی (caetani) در کتاب خود به نام «سالهای اسلام» چنین مینویسد:
«این اصحاب کرام نمایندگان راستین پیامبر اکرمجدعوتگران آیندة اسلام و حاملین پیام و تعالیم آنحضرتجبودند. ارتباط پیوسته و عشق و محبت خالصانه آنان به پیامبر گرامیجبه حدی رسیده بود که تاریخ تمدن و اجتماعی بشریت از ارائه چنین نظیر و نمونهای قاصر و ناتوان است.
واقعیت این است که تحولات اساسی و عمیقی از هر حیث در وجود آنان به وقوع پیوسته بود به گونهای که پس از رسول اکرمجدر سختترین شرایط و تحولات سیاسی و نظامی به خوبی ثابت کردند که بذری را که تعلیمات زیبای پیامبر گرامی اسلامجدر مناسبترین و آمادهترین زمین کاشته بود، محصول خوبی را به ثمر رسانده است. و این بر اثر وجود شخصیتهای مدیر و مدبر و با صلاحیتی بود که در میان آنان وجود داشتند. آنان پاسداران و امنای کتاب مقدس آسمانی و سیرة پاکیزه رسول گرامی اسلامجبودند. آنان، نخستین رهبران، دانشمندان، فقها و محدثین جامعه اسلامی در صدر اسلام بودند» [۱].
مستشرق شهیر فرانسوی، دکتر گاسویل ایبان (Gusayel Ieban) در کتاب خود به نام «تمدن عرب» چنین مینویسد:
«خلاصه، این که این دین جدید (یعنی دین اسلام) با رویدادها و حوادث بسیاری مواجه میشد ولی فراست و حسن تدبیر صحابه آنان را در هر موقعیتی موفق و سربلند میکرد و زمام خلافت، در صدر اسلام به دست کسانی افتاد که بزرگترین هدف و استراتژی آنان، نشر و توسعه دین محمدی بود» [۲].
دانشمند شهیر انگلیسی: ادواردگابن (Edward gibbon) در کتاب خود به نام: «انقراض و سقوط امپراتوری روم» چنین مینویسد:
«سیره و اخلاق خلفای چهارگانه راشدین و عملکرد صحیح آنان، ضرب المثل بود. تمام اقدامات و کارهای آنان، با اخلاص کامل همراه بود. و با وجود اقتدار و عظمتی که داشتند، تمام عمر خویش را صرف انجام مسئولیتهای دینی و اخلاقی نمودند» [۳].
همچنین دکتر فیلپ هیتی (Dr.Philp Hitti) درکتاب معروف خود «تاریخ مختصر عرب» (A Short History of the Arabs) مرقوم میدارد:
«ابوبکرسنابودکنندة مرتدین و حفظکننده وحدت و یکپارچگی «جزیرة العرب»، زندگی ساده و پاک وبیآلایشی و توأم باوقاری را در اسلام سپری کرد. او در شش ماه اول دوران کوتاه خلافت خویش، هر روز صبح از خانه معمولی خویش در «سنح» (محلی در اطراف مدینه) به مدینه منوره مرکز خلافت اسلامی میرفت. و در این مدت حقوق و شهریهای را از بیتالمال مسلمین درخواست نکرد (و چیزی برای خود برنداشت) زیرا که در خزانه بیتالمال در آن موقع چیزی وجود نداشت. و تمام امور مملکت را در صحن مسجد نبوی نظم و نسق میداد.
ولی خلیفه دوم عمرس، شخصی قوی و مقتدر بود. او تصویری زندهای از عدالت و مساوات بود. از صفات جسمی او این که قامتی بلند و رنگی گندمگون داشت. و در بدو خلافت، از طریق پیشة تجارت، امرار معاش میکرد. زندگی او به لحاظ سادگی و بیتکلفی شبیه زندگی یک عرب بدوی بود. به گونهای که هیچگونه تکلفات و خودنماییهایی در زندگی او مشاهده نمیشد. روایات اسلامی، شخصیت ایشان را بعد از رسول اکرمججزو اولین شخصیتهای اسلام معرفی نموده است، و مورخان و نویسندگان مسلمان، تقواء عدالت، فروتنی و وقار او را ستودهاند و این صفات را جزو صفات لازمی آن کسی شمردهاند که لباس خلافت را زیب تن کند. مورخان و سیرهنگاران اسلامی نوشتهاند که عمر جز یک پیراهن کهنه و یک ازار (شالی که به جای شلوار پوشیده میشد) که دارای چندین پیوند پوستین بود، چیزی دیگری بر تن نداشت. او بر بستری میخوابید که از لیف خرما درست شده بود. و از زندگی پرزرق و برق دنیا، هیچ چیزی برایش ارزشمند نمینمود، به جز دفاع از کیان اسلام و شعایر دین و برپایی عدل و قسط و اعتلای اسلام و تأمین مصالح مردم عرب» [۴].
[۱] caetani (Annali Islam) T.w. Arnold Preacning of Islam. Vol. ۲. P. ۴۲۹ London ۱۹۳۵ [۲] تمدن عرب، ص ۱۳۴، تجرمه دکتر سید علی. [۳] Edward Gibbon, the history of the Decline and Fall Of the Roman Empire, ۱۹۱۱, PP. – ۳۸۴ - ۳۸۵ [۴] مختصر تاریخ عرب ص ۷۲-۷۳ از دکتور فیلپ هیتی چاپ دارالعلم للملایین بیروت ۱۹۴۶میلادی.