جنگ صفین
پس از جنگ جمل، در ماه صفر سال ۳۷ هـ جنگی با حضرت معاویه روی داد. این جنگ تا چند روز ادامه یافت و خونریزی شدیدی به وقوع پیوست. در این میان حضرت علی از نافرمانی و بزدلی یاران و لشکریان خود پریشان بود. روزی به تنهایی وارد میدان جنگ شد. حضرت معاویهسکه اطلاع یافت، دستور داد تا حضرت علی را دستگیر کنند و بیاورند. مردم جواب دادند: دستگیرکردن او کار سادهای نیست. البته میتوانیم او را به قتل رسانده بیاوریم. حضرت معاویه گفت: ما نمیخواهیم علی را به قتل برسانیم. آنگاه از طرف اهل شام چند نسخه قرآن مجید بر سر نیزهها شد که ای علی! بیا به خاطر قرآن نزاع با یکدیگر را کنار بگذاریم. و قرآن را بین خود حَکم قرار دهیم با این روش، جنگ متوقف گشت، یاران و طرفداران حضرت علی که قبلاً همت را از دست داده بودند، این فرصت را غنیمت شمرده، فوراً شمشیر را در نیام کردند. سپس مقرر شد که دو نفر، یکی از طرف حضرت علی و یکی از طرف حضرت معاویه تعیین شوند تا هردو باهم مذاکره کرده، به نظری متفق دست یابند و طرفین بر نظر آن دو عمل کنند.
حضرت علیساز طرف خود، ابوموسی اشعریس، و حضرت معاویهساز طرف خود، عمرو بن عاصسرا حّکم قرار دادند. این هردو بر خلاف حضرت علی حکم صادر کردند. اساس و موضوع اصلی جنگ این بود که حضرت معاویه قصاص قاتلین حضرت عثمان را میخواست و حضرت علیسمیگفت: نیروی آشوبگران رو به فزونی است اکنون از آنان نمیتوان قصاص گرفت. حضرت معاویهسمیگفت: شما از میانشان کنارهگیری کنید تا خودم از آنان قصاص بگیرم. در این باره مشاجرات و کشمکشها به حدّی رسید که کار به درگیری و لشکرکشی انجامید. در این جنگ نه حضرت علی مخالفین را تکفیر و تفسیق و نفرین کرد و نه حضرت معاویه و این افترا و تهمت است که حضرت معاویه به لعنت حضرت علی دستور داده بود. وقایع این جنگ نشان میدهند اگرچه جنگ واقع شد اما در دل آنها بغض و کینه یکدیگر نبود و در نیّاتشان فساد وجود نداشت. از آن جمله یکی دو واقعه ذیلاً نقل میشود:
در دوران جنگ، حضرت ابوهریرهسکه از یاران حضرت علی بود هر روز بر سفره حضرت معاویه میرفت و غذا میخورد. روزی کسی به او گفت: ای ابوهریره! تو حال عجیبی داری نماز پشت علی میخوانی و با همراه او میجنگی و غذا را اینجا میخوری؟ حضرت ابوهریره گفت: نماز پشت سر او خوب است چون خلیفه برحق است باید با او همراه شد و جهاد کرد. لذا من آنجا نماز میخوانم و همراه با ایشان جهاد میکنم و چون غذای شما بهتر است برای غذا اینجا میآیم و میخورم. حضرت معاویه گوش میداد و لبخند زد [۹۴].
در دوران جنگ خبر رسید که اهالی سرزمین کوچکی از مسیحیان که در حومه روم باقی مانده بود (وقتی دیدند مسلمانان دو گروه شده باهم آماده کارزار شدهاند، زمان را مناسب دیده) قصد نمودهاند که به مدینه منوره حمله آورده آنجا را به تصرف خود درآورند. چنانکه برای این منظور خود را آماده کردند. حضرت معاویه فوراً نامهای فرستاد که ای سگ روم! تو از جنگ داخلی ما نمیتوانی سوء استفاده کنی. هرگاه قصد چنین نیت شومی داشته باشی و به سوی مدینه حرکت کنی، به خدا قسم از لشکر علیساولین سربازی که برای سرکوبی تو میآید، اسمش معاویه بن ابیسفیان خواهد بود. با دریافت این نامه اراده آن مسیحی سست شده از تصمیم خود منصرف گردید [۹۵].
پس از پایان جنگ، از حضرت علی نسبت به حضرت معاویه و از حضرت معاویه نسبت به حضرت علی کلمات و گفتههای خوبی منقول است. حضرت علی فرمود: ای مردم! حکومت معاویه را بد ندانید به خدا قسم! هرگاه او نماند در دنیا ناامنی شدیدی انتشار مییابد [۹۶].
نیز حضرت علی طی اطلاعیهای اعلام فرمود: ما و اهل شام یکی است. پیغمبر ما یکی است در ایمان به خدا و رسول نه آنان از ما افزوناند نه ما از آنان، برنامة ما و آنان کاملاً یکی است، اختلاف فقط دربارة خون عثمان میباشد. خدا میداند که من از این بری الذمه هستم [۹۷]حضرت معاویه در نامهای برای حضرت علی نوشت: «أما شرفك في الإسلام وقرابتك من النبي علیه السلام فلست أرفضه». یعنی: شرفی را که تو در اسلام داری و خویشاوندی که با رسول خدا داری منکر نیستم [۹۸].
[۹۴] تطهیر الجنان. [۹۵] تاریخ طبری. [۹۶] إزالة الخفاء. [۹۷] نهج البلاغة. [۹۸] شرح نهج البلاغة ابن میثم.