متفرقات
۱- بعد از فتح مکه از پیامبرجبرای انجام اعتکاف در کعبه یا ادای عمره اجازه خواستند و آنحضرتجضمن اجازهدادن با جملهای بسزیبا ایشان را مورد نوازش و اکرام قرار دادند که خود فاروق اعظمسمیفرمایند: اگر در عوض این جمله تمام دنیا به من برسد خوشحال نخواهم شد. و آن جمله این بود: «يا أخي أشركنا بشيء من دعاتك ولا تنسنا»، یعنی ای برادرم! ما را هم در دعای خود شریک گردان و ما را از یاد مبر.
۲- از نفاق و منافقین به حدّی نفرت داشتند که هرگاه از کسی عمل نفاق صادر میگردید، فوراً خشمگین شده و عرض میکرد: ای رسول خدا! اجازه دهید گردن او را بزنم.
روزی یک منافق و یک یهودی را دید که باهم به بحث و نزاع مشغول بودند. هردو برای قضاوت پیش ایشان حاضر شدند، یهودی گفت: قضاوت این موضوع را حضرت ابوالقاسمجانجام دادهاند، امّا این شخص راضی نیست، لذا پیش شما آمدهایم. ایشان فرمود: لحظهای درنگ کنید من قضاوت خواهم کرد، به خانه رفت و شمشیرش را آورد و گردن آن منافق را زد و فرمود: هرکه بر قضاوت آنحضرتجراضی نمیشود، قضاوت من در حق او این است.
وقتی رئیس منافقین «عبدالله بن ابی» مرد، رسول اکرمجبه خاطر تسلّی فرزندش که فردی مخلص و متدّین بود، خواستند بر او نماز جنازه بخوانند، حضرت فاروق راضی نبود. اگرچه پیامبر اکرمجبه خاطری وعده بر او نماز جنازه خواندند، امّا متعاقب آن، آیة زیر نازل شد:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ﴾[التوبة: ۸۴].
یعنی ای رسول خداجاگر منافقی مُرد، بر او هرگز نماز جنازه نخوانید و بر سر قبرش هم حاضر نشوید.
۳- چه بسا وحی الهی در مقام تایید رأی ایشان نازل میشد. رأی ایشان دربارة اسرای بدر، نماز جنازه منافقان، حجاب ازواج مطهّرات، مصلّی قراردادن مقام ابراهیم، حرمت شراب و مواردی دیگر از این قبیل مورد تایید قرآن مجید قرار گرفته است. بعضی علما در این خصوص تصانیف مستقلّی نگاشتهاند و تمام آیاتی را که در موافقت رأی ایشان نازل شده است، جمع نمودهاند.
۴- دختر ایشان حضرت حفصهبیکی از أمّهات المؤمنین بود، یک بار آنحضرتج او را طلاق رجعی داد، امّا حضرت فاروقسآن را زشت ندانست و در نهایت به واسطة وحی به آنحضرتجدستور رسید که به حفصه رجوع کند. در واقعة «ایلاء» [۵۳]از دختر خود، هیچگونه طرفداری ننمود، بلکه به او صریحاً گفت که اگر رسول خداجاز تو ناراضی شده و تو را اطلاق دهند من تو را در خانة خودم راه نخواهم داد.
۵- وقتی که دوران خلافت حضرت ابوبکرسرسید، از او کمال اطاعت نشان داده مؤدبانه در خدمت ایشان بود و او را از خودش بسیار خشنود میکرد.
۶- حضرت ابوبکر صدّیقسدر پایان عمرش با نوشتن نامهای به خلافت ایشان توصیه نمود و فرمود: من از رسول خداجشنیدم که فرموده است: آفتاب بر کسی بهتر از عمر طلوع نکرده است و فرمود: من به دربار خداوند عرض میکنم: خداوندا! بهترین مخلوقات تو را خلیفه کردم و بعداً برای استقامت او در امر خلافت دعا نمود و به او نصیحتهای لازم را کرد که دستورالعمل زندگی او قرار گرفت. حضرت ابوبکر صدّیقسپیش از نوشتن این نامه آرای عمومی را هم بررسی کرده بوده، استفسار از حضرت عثمان و حضرت عبدالرحمن بن عوفببرای همین منظور بود. بعداً حضرت ابوبکر صدیقسآن نامه را به غلام خود داد و فرمود: آن را در مجمع عمومی قرائت کن. و خود ایشان بالای خانه رفته، به مجمع خطاب فرمود که ای مردم! من از نزدیکان و بستگان خود کسی را خلیفه نکردهام، بلکه عمر بن خطاب را خلیفه کردهام. آیا همة شما به این حکم رضایت دارید؟ همه گفتند: «سَمِعْنَا وأَطَعْنَا».
[۵۳] ایلاء عبارت است از اینکه شخصی قسم یاد کند که من نزد اهل خود نمیروم. انتهای مدّت آن را شرع چهار ماه قرار داده است. تمام ازواج مطهرات متفق شده ذکری از فقر و فاقه و پریشانیهای خود را در میان آوردند و از آنحضرتجنان و نفقه خواستند. این امر بر آنحضرتجناگوار آمد که ذکر دنیا در خانة نبوت چطور است؟! لذا آنحضرتجتا یک ماه ایلاء فرمودند و تا مدت مذکوره به خانه تشریف نبردند. در این واقعه آیة تطهیر نازل شده، فضیلت ازواج مطهرات را روشن ساخت. (رجوع شود به تفسیر رساله آیة تطهیر).