سخنان گهربار حضرت فاروق اعظم
حق این است که اگر سخنان ایشان گردآوری شوند، کتابی ضخیم تألیف میگردد و اگر مجموعهای از کلام ایشان که در إزالة الخفاء وجود دارد، تدوین گردد، به اندازه چند برابر حجم نهج البلاغة خواهد رسید. بازهم این تفاوت وجود دارد که بیشترین قسمت نهج البلاغة ساختگی است که به سوی حضرت علی مرتضیسنسبت دادهاند. و در آن، تعلیمات دینی و مذهبی اندکی وجود دارد، زیرا بیشتر شامل حکایات مختلف و شکوههایی از مردم است و به علت به کاربردن لغات نامأنوس، مشکل شده و منافی با مقام والایی چون مقام حضرت علی مرتضی است. برخلاف سخنان حضرت عمر فاروقسکه هیچیک از این وجوهات در او یافت نمیشود. نه قصهای در آن وجود دارد و نه شکوهای، فقط مشتمل بر تعلیمات ویژه مذهبی است. و عبارتش به قدری شیوا و ساده است که هرکس بر فهم معانی آن به آسانی دست خواهد یافت.
در«ازالة الخفاء» دو رسالة مستقل، از اقوال و آثار ایشان موجود است. یکی مشتمل بر مسائل فقهی از کتاب الطهارة تا کتاب المیراث است که تمام تعلیمات ایشان به ترتیب ابواب فقه جمع شدهاند. دومی متعلق به عرفان و تصوّف که شامل مطالبی از مهمات تصّوف و معارف سلوک است و آنچه نسبت به تفسیر آیات است جدا است و کلمات متفرقة آن هم جداگانه است. در اینجا نمونههایی از کلمات متفرقه بیان میشود:
• به تمام استانداران خود دستورالعملی صادر نمود که در آن آمده است: مهمترین کار شما از نظر من نماز است. کسی که نماز را برپا داشته دین خود را برپا داشته است و شخصی که نماز را ضایع کرد، چیزهای دیگر را به درجة اولی ضایع خواهد کرد. نماز ظهر را وقتی ادا کنید که سایه یک ذارع باشد تا برابر یک قامت و عصر را وقتی که خورشید بلند باشد و زرد نگردد و سواری بتواند مسافت سه فرسخ را قبل از غروب طی کند و نماز مغرب را به مجرد غروب آفتاب بخوانید و نماز عشاء را بعد از غایب شدن شفق تا گذشت یک سوم شب و کسی که پیش از نماز عشاء بخوابد، خدا کند چشمهایش آرام نیابند و نماز صبح را طوری ادا کنید که هنوز ستارگان رویت شوند (یعنی در تاریکی فجر).
• مهمترین عبادات این است که مردم فرایض را ادا نموده از منهیات بازآیند و نیت خود را با خدا درست کنند.
• تا زمانی که بر آنحضرتجدرود فرستاده نشود، دعا در وسط آسمان و زمین معلق است.
• به حضرت ابوموسی اشعریسنوشت: صبر بر دو گونه است: یکی هنگام فرارسیدن مصیبت و دیگری بر ترک معصیت که نوع دوم آن افضل و مدار ایمان است.
• خداوند بر آنکس رحم نمیکند که او بر دیگران رحم نکند و خطای آنکس را نمیبخشد که او از سر خطای دیگران نمیگذرد.
• در آخرین وصیت خود فرمود: مواظب باشید که از کتاب الله غفلت نورزید و تا هنگامی که از آن پیروی میکنید، گمراه نخواهید شد و درنظر داشته باشید که در اکرام و اعزاز مهاجرین کوتاهی نورزید، زیرا مسلمانان رو به ازدیاداند، اما مهاجرین را هم مدنظر داشته باشید که ایشان مأوی و ملجأ اسلاماند و بادیه نشینان را در نظر داشته باشید که اصل شمایند. معاهداتی که با کفار اهل ذمه منعقد میکنید بر آن پایبند باشید.
• من در میان شما دو چیز گذاشته و رحلت میکنم و مادامی که این دو چیز در میان شما است تا آن موقع بر خیر خواهید ماند: یکی انصاف هنگام قضاء، و دوم انصاف هنگام تقسیم، و من شما را بر سر جادهای گذاشته و میروم که بر آن اثر قدمهایی نقش بسته است و اگر فرد نگونبختی راه انحراف اختیار کند، بدانید که از راه حقیقت دور خواهد شد.
• به اهل شام حکمی صادر نمود با این مضمون: فرزندانتان را اسبسواری و تیراندازی و شناگری بیاموزید و نگذارید سبب بیآبرویی خود و دیگران شوند.
• کسی که خود را از مواضع تهمت بازندارد، اگر کسی بر او بدگمان شود، او را ملامت نکند. کسی که راز خود را پوشیده نگاه میدارد، کار او در اختیار خود او خواهد ماند.
• سه چیز محبت تو را در دل برادرت پایدار خواهد کرد:
۱- پیش قدمی در سلام.
۲- خواندن مردم به اسمی که مورد پسندش باشد.
۳- جایدادن او در جلسه.
• سخیتر از همه کسی است که عطیهاش به شخصی برسد که او چیزی به او نداده است و حلیم و بردبارتر از همه کسی است که از جور ظالم درگذرد.
• طمع سبب فقر میشود و قناعت استغناء میآورد و در هرکاری جز کارهای خیر و اخروی، درنگکردن و تأنّی بهتر است.
• هرگاه بندهای به خاطر خدا تواضع اختیار کند، خداوند حکمت او را بلند خواهد کرد و او در نظر خودش حقیر است، اما مردم برای او احترام خاصی قایل خواهند شد.
• زلزله در زمین از کثرت زناء و قحطی و خشکسالی، از جور و ظلم حکّام پدید میآید.
• هرکس میخواهد زندگی خود را به کامرانی بگذراند، باید پس از وفات پدر، با دوستانش حسن سلوک اختیار کند.
• به کسی نصیحت کرده فرمود: کاری کن که وقتی مردم تو را میبینند، خجل نباشی.
• از مجالس علما بازنمانید، زیرا خداوند متعال مقامی بالاتر از مقام علما نیافریده است.
• علم بیاموزید و از آن، سکینه، وقار و حلم، یاد بگیرید.
• هرگاه عالمی را دیدید که دل به دنیا بسته است، به سخن او در امور دین اعتماد نکنید.
• مرگ یک عالم از مرگ هزار عابد قائم اللیل و صائم النهار بزرگتر است.
• در نزد توبهکنندگان بنشینید که قلوب ایشان نرم است.
• روزی از احنف بن قیس پرسید: جاهلتر از همه کیست؟ او گفت: کسی که آخرت را به دنیا بفروشد. ایشان فرمود: آیا جاهلتر از این را به تو نشان بدهم؟ او کسی است که آخرت خود را در عوض دنیای دیگران بفورشد.
• فرمانی به نام ابوموسی اشعریسارسال داشته که در آن، چنین مرقوم بود: وظیفه تو این است که کار امروز را به فردا وامگذار و هرگاه دنیا و آخرت در مقابل یکدیگر قرار گیرند، آخرت را اختیار کن، زیرا دنیا فانی است و علم کتاب الله حاصل کن زیرا در آن، چشمههای دانش و بهار دلها وجود دارد.
• اگر دنیا را حاصل کنید، زندگی آزادانه میشود و هرگاه گناه کم کنید مرگ آسان میگردد.
• قرضدادن به مردم را نشانة بخل میشمردیم و به نیازمندان به رایگان میدادیم.
• بیشتر دست بچههای کوچک را میگرفت و میفرمود: برای من دعای خیر کنید زیرا شما هنوز مرتکب گناه نشدهاید.
• در آخر عمر، اکثر این دعا را میخواند: خدایا شهادت را نصیبم کن و در شهر پیامبرت مرا بمیران.
• در اواخر، این شعر را میخواند:
ظلوم لنفسي غیر أنّي مُسلم
أصلّی الصّلوة وأصُوم!
«من بر جان خود بسیار ظلمکنندهام، اما مسلمانم و همة نمازها را میخوانم و روزه میگیرم».
• پس از مجروحشدن در حالی نما`یفرمود: کسی که نمازش فوت شود از دین بهرهای ندارد. در آخرین لحظات زندگی، چهرة انور را بر زمین گذاشته فرمود: عمر هلاک خواهد شد اگر پروردگارش خطاهای او را نبخشاید.