احوال ایشان بعد از اسلام، پیش از هجرت
۱- اسلامآوردن ایشان هم یکی از معجزات رسول اکرمجبود، زیرا که چند روز قبل، آنحضرتجچنین دعا نموده بود: «بار الها! دین اسلام را با مسلمانشدن عمر تقویت کن». دعای آنحضرتجپذیرفته شد، مشیّت الهی او را هدایت نمود و به دربار رسالت رساند. در ازالة الخفاء جملات زیبایی در این باره نگاشته شده: «تدبیر غیبی خواه ناخواهاو را به اسلام آورد. (چنانکه شاعر گفته است):
گر نیاید به خوشی، مویکشانش آرید
(فاروق) مراد بود نه مرید، مُخلَص بود نه مخلص، و «شتّان بین المرتبتین» در این راه نیامد تا آنکه از در و دیوار، ندایش نکردند و بر خوان نعمت نرسید تا آنکه مکرر به هر زبانش نخواندند».
واقعة اسلامآوردنش مختصراً از این قرار است: روزی به تحریک و ترغیب ابوجهل به قصد شهادت پیامبر اسلامجروانه شد، در راه با یکی از اصحاب برخورد نمود، آن صحابی از دیگر وضعیت ظاهری او مشکوک شده، از او پرسید؟ عمر کجا میروی؟ او در جواب به صراحت اعلام نمود: برای قتل پیامبرتان میروم. صحابی گفت: پس چه خوب است که قبل از اجرای این تصمیم، خبری از خانة خودت بگیری، چون خواهرت فاطمه و شوهرش سعید بن زیدبمسلمان شدهاند. وقتی این خبر به او رسید بیدرنگ به خانة خواهرش رفته، داماد خود را یافت و او را مورد ضرب و شتم بسیار قرار داد تا این که خون از سرش روان شد و او را به زمین انداخته گلویش را فشرد تا هلاکش کند.
خواهر، این ماجرا را دیده، جلو آمد وگفت: ای برادر! ما مسلمان شدهایم هرچه دلت میخواهد، بکن. با شنیدن این سخن، اثر خاصی بر دلش نشست و داماد را رها کرده از خواهر پرسید: شما چرا مسلمان شدهاید؟ ایشان چگونگی کامل اسلامآوردن خود را بیان کردند و ذکری از قرآن به میان آمد. حضرت فاروقستقاضای استماع قرآن نمود. خواهرش برگی آورد که در آن چند آیه از قرآن نوشته شده بود و حضرت فاروق خواست که خود، آن را در دست گرفته بخواند. امّا خواهرش فوراً گفت: ای برادر! مردم ناپاک نمیتوانند بر این کتاب دست بزنند. سپس قرآن برای او خوانده شد. این چند آیه از ابتدای سورة «طه» بودند. از شنیدن این آیات انقلاب بزرگی در درون ایشان پدید آمد. سری که سوادی کفر داشت اکنون پر از سودای اسلام است! همان زمان در محضر آنحضرتجحاضر شده، مشرّف به اسلام گردید.
۲- وقتی که جهت اظهار اسلام به خدمت رسول اللهجرسید، آنحضرتجچند قدم از جای خود به پیش رفته و او را در آغوش گرفت و سه بار دست مبارک را بر سینهاش مالیده، دعا نمودند که «خداوندا! کینه و عداوت را از سینة او بیرون انداخته و آن را از ایمان پر کن». سپس جبرئیل برای تبریکگفتن به زمین آمده، گفتند: ای رسول خدا! اهل آسمان خبر خوش اسلامآوردن عمرسرا به یکدیگر تبریک گفتند.
۳- در آن وقت حساس و پرخطر، اسلامآوردن خود را اعلام نموده و اشعاری چند در جلوی کفّار خواندند. کفار او را محاصره کرده ولی او به تنهایی با آنان درگیر شد و آنها را مجروح ساخت و نزدیک بود که او را به شهادت برسانند در این هنگام «عاص بن وائل» آمده و او را از جنگ کفار رهانید.
۴- به مجرد اسلامآوردن ایشان، پیامبرجبه طور علنی در کعبه نماز خواندند و شوکت و قوّت اسلام روز به روز رو به فزونی نهاد. حضرت عبدالله بن مسعودسفرمودهاند: مسلمانشدن عمرسفتح اسلام، هجرت ایشان نصرت الهی، و خلافت ایشان رحمت خداوندی بود.
۵- حضرت عمر قبل از مهاجرت پیامبرجبا شکوه خاصی به مدینه هجرت نمودند. هنگام رهسپارشدن از مکه، کعبه را طواف نموده، مجمع کفّار را مورد خطاب قرار داد: من اکنون قصد هجرت دارم، فردا نگویید که عمر پنهانی گریخت. کسی که میخواهد زنش بیوه و بچههایش یتیم شوند با آمدن در این رودخانه جلوی مرا بگیرد. اما کسی جرأت نکرد او را جواب گوید.