امور پر منفعت به دو قسم است: امور دینی، وامور دنیوی
انسان همانطوری که محتاج به امور دینی خود است به امور دنیوی خود نیز احتیاج دارد، ومدار سعادت و تو فیقش در حرص، کوشش و جدیتاش به یکی از این دو امر پر منفعت به استعانت خداوند صورت میگیرد، و زمانی که انسان برای امور پر فائده کوشش و جدیت کند و اسباب و طرق آن را بپیماید، و از خداوند خویش برای حصول و اکمال این امور کمک و یاری بخواهد، همین بخودی خود کمال و فلاح برایش شمرده میشود.
و اگر یکی از این امور سه گانه از وی ترک شود در حقیقت او به اندازۀ آن از خیر زیادی محروم شده است. و کسی که برای بدست آوردن امور پر منفعت حریص نباشد و کسالت و تنبلی نماید چیزی را حاصل نمیکند. کسالت بذات خویش زیان و ناکامی است و شخص کسول و تنبل نه خیر را بدست میآورد، و نه به عزتی میرسد، و نه هم خط و بهرهای دینی و دنیوی حاصل میکند. و اگر حرص به کارهای غیر مفید نماید این کارها یا از چیزهای ضررناک بوده و یا از کارهای است که باعث پس ماندگی وی از کمال انسانیت میگردد، و ثمرۀ کوشش وی جز زیان وتبهکاری و عقب ماندگی از کارهای خیر، و مبتلا شدن به شر و ضرر چیز دیگری نیست. چه بسا از کسانی که در راههای غلط وکارهای غیر مفید حریص بودند و از حرص شان جز رنج و خستگی و بد بختی چیز دیگری عاید حال شان نگردیده است.
اگر انسان راههای مفید و صحیحی را انتخاب کند و برای حصول این راهها حریص باشد، و جدیت وتلاش نماید (پیمودن مسیر حق ورسیدن به درجۀ کمال انسانی جز به صدق و راستی و التجا به خدا واستعانت از جناب او تعالی ممکن نیست و شخص که این راه را جستجو میکند نباید هیچگاه تنها اعتماد بزور وقوت خود داشته بلکه در ظاهر و باطن بخدای خویش اعتماد و توکل داشته باشد) درین وقت است که برایش تمام مصائب ومشاکل سهل و آسان گردیده و کارش به گونه احسن و با ثمرات پاکیزۀ به پایان میرسد. او درین حالت شدیداً احتیاج به معرفت اموری دارد که مناسب است برای رسیدن به آنها تلاش وجدیت نماید. امور نافع در دین به دو امر اساسی نیاز دارد و آنها عبارت است از علم نافع وعمل صالح.
امر اول که همانا علم نافع است عبارت از علمی است که بداشتن آن برای انسان تزکیه قلب و روح حاصل میشود، و باعث سعادت دارین او میگردد، و آن عبارت از علمی است که پیامبر اسلام جاز قرآن مجید و احادیث نبوی و فقه اسلامی برای ما ارشاد فرمودند و نیز گرفتن علوم عربی بحیث ممد علوم متذکره ضرور پنداشته میشود.
برای طالب علم حفظ کردن جزوهای از جزوهائی که در هر فن تعلیم میگیرد نیز لازم است. واگر حفظ آن برایش دشوار میگردید باید آن جزوهها را بسیار تکرار نماید و معانی و مفهوم آنها را بدقت تحت مطالعه قرار دهد تا در ذهن وقلبش جایگزین شود. انسان اگر اصول هر علم را حفظ نماید و مطالبش در ملکه وی مستقر گردد، سائر کتابهای آن علم از کوچک وبزرگ برایش سهل وآسان میگردد. واگر به اصول هر علم اهتمام نه نمود و آن را ضایع ساخت از استفاده آن علم محروم میشود.
اگر طالب علم بر چیزهای متذکره فوق حرص نماید، واز خداوند درین مورد کمک ویاری بخواهد، بدون شک خداوند او را یاری ومدد میکند و در عملش برکت میاندازد.
و راه را که انتخاب نموده است برایش سهل وآسان میسازد. واگر طالب علم طریقۀ دیگری را بجز ازین طریقه اختیار کند، اوقات وی ضایع میگردد وبغیر از تعب ورنج چیزی دیگری عائد حال وی نمیشود، چنانچه این کار به تجربه ثابت شده است و واقعیت حال شاهد این امر است. واگر خداوند برایش معلمی را مهیا سازد که به وجه احسن طریقه تعلیم و راههای فهم آن را بداند در این وقت است که اسباب و وسائل تحصیل علم برایش آسان میگردد.
امر دوم: عمل صالح است. و آن عملی است که توأم با اخلاص بوده، ومتابعت از پیامبر جدر آن صورت بگیرد. وتقرب جستن به خداوند و اعتقاد داشتن بر اینکه خداوند دارای صفات کمال بوده و تنها او است سزاوار عبادت، وتنزیه و پاکی خداوند از چیزهائی که لایق شأن خدا نیست، و تصدیق نمودن رسول خدا است به تمام چیزهای که از جانب خداوند از گذشته وآینده از پیامبران، کتابها، فرشتهها، احوال آخرت، بهشت و دوزخ، ثواب و عذاب وغیره اموری که خبر داده است.
سپس سعی ورزیدن در ادای چیزهائی که خداوند بر بندگان خود از حقوقش و حقوق مخلوق خود فرض نموده است. واین فرائض را به ادای سنن ونوافل مکمل نماید. مخصوصاً ادای سنتهای مؤکده در اوقات آنها و در بسر رسیدن این امور از خداوند یاری بخواهد و آنها را با اخلاص کامل، و بدون غرضی از اغراض نفسانی به اکمال برساند. و به همین منوال به ترک محرمات مخصوصاً محرماتی که نفس به وی تمایل مینماید مبادرت ورزد، و ترک این محرمات تقریب به خداوند حاصل کند مثلی که به فعل مأمورات به خداوند تقرب جسته است. وزمانی که انسان توفیق عمل به این راهها را حاصل کرد وخداوند او را درین امر یاری نمود او در واقع رستگار و کامیاب گردیده است.