ماجرای باب و بهاء - پژوهشی نو و مستند درباره بهایی گری

فهرست کتاب

تأویل‌ها و تقلیدهای خنک!

تأویل‌ها و تقلیدهای خنک!

چیزی که در آثار علی‌محمد بیشتر به چشم می‌خورد تأویل آیات قرآنی و تقلید از آن‌ها است، ولی چه می‌توان کرد که اولاً: تأویل علی‌محمد در اغلب موارد به قدری علیل و نامناسب است که عامیان بطلان آن را درمی‌یابند تا چه رسد به عالمان.

ثانیاً: تقلید وی از کلام مجید مایۀ خجلت است نه افتخار، جا دارد در این فصل نمونه‌ای از کارهای او را نشان دهیم و داوری را به اهل انصاف سپاریم.

علی‌محمد در کتاب «أحسن القصص» به تأویل سورۀ شریفۀ یوسف پرداخته و یوسف پیامبر÷را با امام حسین بن علیإو برادرش بنیامین را با امام حسن÷تطبیق داده است، و در این باره می‌نویسد:

«إذ قال قائل من إخوة يوسف وهو الحسن بن علي في أُم الكتاب قد كان حول النار بالنار القديم كبيراً. لا تقتلوا يوسف وألقوة في غيابة الجب الأحدية في حول النار مستوراً» [۱۲۹].

یعنی: «زمانی که گوینده‌ای از برادران یوسف که همان حسن بن علی در ام الکتاب باشد... گفت که یوسف را نکشید، بلکه او را در ژرفای چاه احدیت افکنید...»!

چنانکه ملاحظه می‌شود این بخش از سخنان علی‌محمد برگرفته از آیۀ دهم در سورۀ کریمۀ یوسف است [۱۳۰]که وی به تأویل آن دست زده و از قول امام حسن÷به دیگر برادران خود سفارش می‌کند که یوسف یعنی حسین÷را مکشید و او را در قعر چاه احدیت افکنید! با آن که برادران ناتنی امام حسن÷که فرزندان علی÷بودند، در روز عاشورا به دفاع از امام حسین÷به شهادت رسیدند، چنانکه اسامی ایشان در کتب مقاتل ثبت و ضبط است، و هرگز کسی از آنان قصد قتل امام حسین÷را نکرد، تا نیاز به سفارش امام حسن÷افتد، وانگهی مقام احدیت را کدام چاه در راه است که برادران حسین÷می‌خواستند او را در آن افکنند!؟ آنچه برای شهدای عاشورا و به ویژه سرور شهیدان پیش ‌آمد، رفتن به سوی بهشت‌برین و رضوان الهی بود، نه قعر تاریک چاه! این قبیل تأویلات در آیات خداوندی نشان می‌دهد که علی‌محمد باب نه مرد عقل و اندیشه بوده و نه اهل ذوق و سلیقه.

اینک بنگریم که علی‌محمد راه تقلید و همانندسازی را چگونه سپرده و به کجا رسیده است؟

در آغاز سورۀ شریفه اعلی در قرآن مجید می‌خوانیم:

﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١ ٱلَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ ٢[الأعلی: ۱-۲].

«نام خداوند والاتر خویش را به پاکی یاد کن، آن که آفرید پس معتدل و همآهنگ ساخت».

علی‌محمد در کتاب «أحسن القصص» خواسته تا همانند این دو آیه را بسازد، و از این راه ادعای خود را به اثبات رساند. می‌نویسد:

«سبح ربك العلي محموداً، هو الذي خلقك في خط الإستواء» [۱۳۱].

یعنی: «خداوند والای خود را که ستوده است منزّه شمار، او کسی است که تو را در خط استوا آفرید»!

آیا سید علی‌محمد نمی‌دانسته که شیراز – زادگاه وی – در خط استوا واقع نشده است؟ و یا حقیقت آن است که جناب علی‌محمد از آوردن جمله‌ای که «اعتدال و همآهنگی» را در آفرینش برساند ناتوان مانده و ناگزیر آن را به «خط استوا» تعبیر نموده و کار را به مضحکه کشانده است!؟

[۱۲۹] احسن القصص، چاپ سنگی، ص۱۷. [۱۳۰] در آیۀ دهم از سورۀ یوسف آمده است: ﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ لَا تَقۡتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلۡقُوهُ فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ يَلۡتَقِطۡهُ بَعۡضُ ٱلسَّيَّارَةِ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ ١٠. «گوینده‌ای از میان ایشان (برادران یوسف) گفت که یوسف را نکشید و او را در ژرفای چاه بیافکنید تا کاروانی او را برگیرد، اگر می‌‌خواهید کاری بکنید». [۱۳۱] أحسن القصص، چاپ سنگی، ص۳۴.