ماجرای باب و بهاء - پژوهشی نو و مستند درباره بهایی گری

فهرست کتاب

فیثاغورث و حضرت سلیمان

فیثاغورث و حضرت سلیمان

بهاءالله نه تنها در علوم طبیعی اعجاز نموده، بلکه در علم تاریخ نیز گوی سبقت از همگان ربوده و سخنانی بس غریب، سروده است. به عنوان نمونه، وی از فیلسوف نامدار یونانی یعنی: فیثاغورث به عنوان همعصر و شاگرد حضرت سلیمان÷یاد می‌کند با آن که سلیمان÷قریب چهار صد سال پیش از فیثاغورث زندگی می‌کرده است. چنانکه محققان تاریخ بر این امر اتفاق دارند، با این همه میرزا حسینعلی بهاء در «لوح حکماء» می‌نویسد:

«وفيثاغورث في زمن سليمان بن داوود وأخذ الحكمة من معدن النبوة» [۳۳۷].

یعنی: «فیثاغورث در زمان سلیمان بن داوود بوده، و حکمت را از معدن نبوت گرفته است».

این اشتباه روشن تاریخی که از «مظهر خدا» سر زده، مبلّغان بهایی را به دست و پا افکنده است و کوشیده‌اند تا تأویلی پیش آورند و پاسخی برای آن بسازند، شاید راه نقد و اعتراض را به روی مخالفان بربندند. به ویژه که میرزا حسینعلی ادّعای «عصمت مطلقه» نموده، و در کتاب «اقدس» گفته است:

«ليس لمطلع الأمر شريك في العصمة الكبرى» [۳۳۸].

از میان ایشان، میرزا اسدالله مازندرانی، میدان‌دار این دفاعیه شده و چنین می‌نویسد:

«دربارۀ عدم انطباق این بیان با تاریخ مذکور حیات فیثاغورث که معتمد علیه محققین عصر می‌باشد توان گفت که مانند بسیاری از آثار مقدسۀ دیگر از قدیم و جدید صرفاً محض تأیید مقصود و توجه به جوهر مندرجات – بدون تضمین امر دیگر آن – نقل منقولاتی که در دسترس مردم بود، فرمودند»! [۳۳۹].

واضح است که اینگونه تأویل‌ها، مردم هشیار را راضی نمی‌کند زیرا غرض اصلی بهاءالله از سخن مذکور این بوده که فلاسفۀ قدیم تحت تأثیر انبیاء قرار داشتند، و از ایشان اخذ علوم و حکمت می‌کردند، و البته در اثبات این امر، لازم می‌آید که به شاهد صادق و دلیل استواری توسل جوید نه آن که سخن عوام الناس و خطای تاریخی ایشان را ملاک و مأخذ قرار دهد و به نام وحی رحمانی و کلمات آسمانی، افسانه‌سرایی کند. با این روش، اولاً: اصل ادّعا (یعنی اقتباس حکما از انبیا) چگونه به اثبات می‌رسد؟ و ثانیاً: به دیگر سخنان مدّعیِ وحی، چطور می‌توان اعتماد نمود!؟

[۳۳۷] اسرار الآثار (ر – ق)، ص ۴۶۰ و نیز مجموعة الواح مبارکه، ص ۴۵، چاپ قاهره، مطبعۀ سعادت (سنة ۱۳۳۸ هـ.). [۳۳۸] یعنی: برای درآمد گاه امر خدا (بهاءالله) هیچ شریکی در عصمت کبری نیست، (و مقام مزبور، ویژۀ اوست) نک: کتاب «اقدس» ص ۱۵. [۳۳۹] اسرار الآثار (ر – ق)، ص ۴۶۰ و ۴۶۱.