ماجرای باب و بهاء - پژوهشی نو و مستند درباره بهایی گری

فهرست کتاب

بهاء و ناآگاهی از قرآن

بهاء و ناآگاهی از قرآن

در سخنان میرزا حسینعلی به مواردی برخورد می‌کنیم که آیات قرآنی را گواه می‌آورد، ولی متأسفانه بارها حتی ظاهر آن‌ها را غلط نقل می‌کند (تا چه رسد به مفاهیم آیات). به عنوان نمونه، در کتاب «بدیع» خطاب به میرزا مهدی گیلانی می‌نویسد:

«می‌خواهم همین قدر بر خود تو معلوم شود که از آن اشخاصی هستی که می‌فرماید: «وإن يروا کل آية لم يؤمنوا بها» [۳۴۲].

اصل آیۀ شریفه در دو سوره از قرآن (أنعام و أعراف) بدین صورت آمده است:

﴿وَإِن يَرَوۡاْ كُلَّ ءَايَةٖ لَّا يُؤۡمِنُواْ بِهَا[الأنعام: ۲۶ و الأعراف: ۱۴۶].

در سخنان بهاء، فعل نفی یعنی «لا یؤمنوا»تبدیل به «لم یؤمنوا»یعنی فعل جحد شده است که در اینجا نباید به کار رود، چرا که این فعل در جواب شرط آمده است، و میرزا حسینعلی اگر با قواعد زبان آشنا بود، آیۀ قرآن را غلط نقل نمی‌کرد.

نمونۀ دیگر از اغلاطی که بهاءالله در نقل آیات قرآنی مرتکب شده آن است که می‌نویسد:

«بگو: ای اهل بیان! انصاف دهید و به عدل تکلم نمائید، نباشید از نفوسی که بعد از مشاهده انکار نمودند و همچنین از نفوسی که مقصود عرفان در فرقان می‌فرماید: «کم من آية يمرون عنها وهم عنها معرضون»»! [۳۴۳].

این عبارت از قرآنکریم به غلط نقل شده و اصل آن در سورۀ یوسف بدین صورت آمده است: ﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ ١٠٥[یوسف: ۱۰۵]. در اینجا روشن است که هم بهاء به خطا رفته و هم خدای پنداری او که در آغاز سخن بدو گوید: «بگو: ای اهل بیان...»!

نمونۀ دیگر از اینگونه اغلاط را عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب «مائدۀ آسمانی» آورده است. در آنجا از قول بهاء نقل می‌کند که در خلال لوحی نوشته:

«الحمد لله الذي وفي بما أوحي على كافّة أنبيائه ورسله وبشّر الكلّ بأيّامه ومنها يوم الذي وعدنا به في محكم كتابه بقوله جل سلطانه: «يوم يغني الله كلا من سعته» وإنه هو يومنا هذا» [۳۴۴].

یعنی: «ستایش خدایی را که بدانچه بر همۀ پیامبران و رسولانش وحی کرده بود وفا کرد و همگی را به روزگاران خود نوید داد که از آن جمله روزی است که به ما در آیۀ محکم از کتابش وعده داده شده که فرمود: «يوم يغني الله کلا من سعته»و آن روز، همین روزگار ما است»!

این عبارت کوتاه، هم به لحاظ لفظ، غلط است و هم به اعتبار معنی. اما خطای لفظی آن، از این روست که در آیۀ قرآن جملۀ «یوم یغنی الله...»به هیج وجه وجود ندارد. آنچه در قرآنکریم آمده به صورت: ﴿وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغۡنِ ٱللَّهُ كُلّٗا مِّن سَعَتِهِ[النساء: ۱۳۰]. دیده می‌شود. و اما خطای معنویش از آن روست که این آیۀ کریمه، وعدۀ نیک و تسلّیِ خاطر به زن و شوهری می‌دهد که از یکدیگر جدا شده‌اند، نه آن که نوید دیدار حسینعلی بهاء را بدهد! آیۀ مزبور می‌فرماید:

«و اگر آن دو (زن و شوهر، به ناچار) از یکدیگر جدا شدند (اندوه مخورند چه بسا) خداوند، هر دو را از رحمت خود بی‌نیاز کند».

این مسئله، به دیدار میرزا حسینعلی مازندرانی آن هم در روزگار موعود، چه ربط دارد!؟

به علاوه، آنچه در آغاز سخنِ میرزا آمده که «وفي بما أوحي علی كافّة أنبيائه»غلط دیگری است، زیرا وفاکردن در برابر پیمان و عهد می‌آید نه در برابر وحی. بنابراین، لازم بود بنویسد: «وَفَّي بما عَهِدَ إلی كافَّةِ أنبيائِه».

ای کاش جناب بهاء به جای آیه‌سازی و قیافه‌پردازی در اندیشۀ فهم کلام الهی برمی‌آمد و سخن حق را به بیراهه نمی‌کشید. ممکن است کسانی ادّعا کنند که این قبیل اغلاط در آثار بهاء دلیل بر آن است که وی، به تحریف قرآن معتقد بوده و به گمان خود، صورت اصلی هر آیه را نشان داده است! ولی این شبهه درست نیست زیرا میرزا حسینعلی در الواحش تصریح نموده که قرآن مجید بدون هیچ کاستی، همان است که در دسترس عموم مردم قرار دارد یعنی غبار تحریف بر دامن مقدّس آن ننشسته است، چنان که می‌نویسد:

«قرآن تمام بوده و بیان (کتاب علی‌محمّد) هم تمام است، و قرآن همان است که در دست کُل بوده و بیان هم همین است که حال موجود است» [۳۴۵].

بنابراین، راهی برای رفع ایراد ما بر حسینعلی بهاء وجود ندارد و در غلط‌گویی‌های او، جای شبهه و تردید نیست. و البته این اغلاط، نمایانگر آن است که سخنان بهاء برخلاف ادّعای وی، وحی الهی نیست بلکه زادۀ ذهن خطاکار خود اوست [۳۴۶]!

[۳۴۲] کتاب «بدیع» ص ۲۱۸ و ۲۱۹. [۳۴۳] کتاب «اشراقات» (و چند لوح دیگر)، از حسینعلی بهاء، ص ۲۹۵. [۳۴۴] مائدة آسمانی، تألیف عبدالحمید اشراق خاوری، ج ۷، ص ۱۱۹ (از انتشارات مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع). [۳۴۵] مائدۀ آسمانی، ج ۷، ص ۲۳۲. [۳۴۶] بهاء به قدری نقل آیات قرآنی سهل انگار بوده که آیۀ مشهور ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ[الأحزاب: ۴۰]. را به صورت «لکنه رسول الله...» نقل نموده (جواهرالأسرار، ص ۴۹)! و عجب آن که نقل آیات قرآن به شکل نادرست، از بهاء به پسرش عباس نیز به میراث رسیده است، و او در صفحۀ ۶۷ از کتاب «مفاوضات» آیۀ قرآنی را بدینگونه نقل می‌کند: «وإن من شيء إلا خلقناه زوجین إثنین»! با آن که اصل آیۀ شریفه در سورۀ ذاریات بدین صورت آمده است: ﴿وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٤٩[الذاریات: ۴۹]. و در سورۀ رعد نیز آمده: ﴿وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ[الرعد: ۳]. پیدا است که عباس هیچیک از دو آیه را به درستی نقل ننموده است. باز در صفحۀ ۳۸ همان کتاب می‌نویسد: «در قرآن مذکور است که خدا به محمد رسول الله خطاب می‌فرماید: «إنا جعلناك شاهداً ومبشراً ونذیراً»که ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا ٤٥صحیح است، چنانکه در آیۀ ۴۵ از سورۀ احزاب و آیۀ ۸ سورۀ فتح دیده می‌شود، نه آنچه میرزا عباس نقل کرده است.