ماجرای باب و بهاء - پژوهشی نو و مستند درباره بهایی گری

فهرست کتاب

معلومات ناقص از قرآنکریم

معلومات ناقص از قرآنکریم

علی‌محمد در عین آن که سخت می‌کوشیده تا دربارۀ قرآن مجید به (مانندسازی) دست زند، ولی از حفظ آیات قرآن محروم و از فهم درست آن مهجور بوده است، و همین امر موجب شده تا جسارت ورزد و سخنان مغلوط خود را همانند کتاب خدا به شمار آورد، شاهد مدعا آن است که وی در خلال آثارش گاهی آیات قرآنی را به غلط نقل می‌کند، مثلاً: در «بیان فارسی» می‌نویسد:

«... (دربارۀ) نفوسی که می‌شنوند و سجده نمی‌کنند نازل شده، چنانچه نص آیۀ شریفه است: «وإذا سمعوا آيات الله لا يسجدون»» [۱۳۷].

شما اگر در سراسر قرآن مجید تفحص کنید، چنین عبارتی را نمی‌یابید و به جای آن می‌بینید که در سورۀ کریمۀ انشقاق آمده است:

﴿وَإِذَا قُرِئَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا يَسۡجُدُونَۤ۩ ٢١[الإنشقاق: ۲۱].

پیدا است که علی‌محمد به حافظۀ خود اعتماد ورزیده و آیۀ قرآنی را بدون بازنگری، دگرگون ساخته است.

وی در جای دیگر از «بیان فارسی» به هنگام بحث از قرآنکریم می‌نویسد:

«آنچه الآن می‌بینید که مؤمن به قرآن هستند، در حین نزول آن، غیر یک نفر مؤمن به آن نبود تا هفت سال»! [۱۳۸].

این ادعا خطائی واضح است، زیرا به گواهی تاریخ در هفت سال نخستین از بعثت رسولصافراد متعددی چون علی÷و خدیجهو زید بن حارثه و دیگران آیمان آوردند، و در همان سال‌ها در خلال سوره‌هایی که نازل شد (مانند سورۀ مدثر و قلم و جز این‌ها) ذکر مؤمنان و مسلمانان به لفظ «جمع» آمده است، چنانکه می‌فرماید:

﴿لِيَسۡتَيۡقِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا[المدثر: ۳۱].

«تا اهل کتاب به یقین رسند و کسانی که ایمان آورده‌اند، بر ایمان‌شان افزوده شود». و نیز می‌فرماید:

﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ كَٱلۡمُجۡرِمِينَ ٣٥ مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ٣٦[القلم: ۳۵-۳۶].

«آیا ما مسلمانان را همانند گناهکاران شماریم؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید»!؟

شگفت آن که علی‌محمد با این قبیل اطلاعات مغلوط هنگامی که در قلعۀ ماکو با یکی از همراهانش زندانی بود، خود را «نازل‌کنندۀ قرآن» معرفی کرده است! چنانکه ضمن «بیان فارسی» می‌نویسد:

کل می‌گویند: امروز که ما مؤمن بالله و آیات قرآن هستیم، و حال آن که شجرۀ حقیقت (اشاره به خود علی‌محمد است) که منزل قرآن بوده، و در این جبل ساکن است با یک نفسِ وحده»! [۱۳۹].

در اوائل همین کتاب (باب ثانی از واحد اوّل) علی‌محمد ادعا می‌کنند که وی همان پیامبر اسلامصاست که رجعت نموده، و در این باره می‌نویسد:

«ظهور نقطۀ بیان (یعنی خودش) همان بعینه ظهور محمد است در رجع آن»! [۱۴۰].

عجبا! کسی که چنین ادعایی داشته چگونه از نقل یک آیۀ قرآن درمانده و به تحریف آن دست زده است!؟

علی‌محمد در نامه‌ای که برای محمد شاه قاجار در اثبات ادعای خود نگاشته، می‌نویسد:

«لأن عدة إسمي مطابق بإسم الرب الذي قد قال الله سبحانه: وإذ تجلی ربك للجبل...» [۱۴۱].

یعنی: «زیرا عدد نام من (به حساب حروف جمل یا ابجد) با نام «رب» برابر است، همان نامی که خدای سبحان در باره‌‌اش فرموده است: «وإذ تجلى ربك للجبل»»!

در اینجا نیز چنانکه ملاحظه می‌شود آیۀ شریفۀ: ﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ[الأعراف:۱۴۳]. را نادرست نقل نموده، اما دلیل او بر حقانیتش شگفت‌انگیزتر است، زیرا نام همۀ علی‌محمدها و محمد‌علی‌ها با (رب) برابرند، آیا این برابری دلیل بر مهدویت یا نبوت یا ربوبیت ایشان می‌شود؟ و آیا اساساً سزاوار است شخصی که ادعای پیامبری دارد، به چنین سخنان واهی دست آویزد!؟

[۱۳۷] بیان فارسی، ص۲۵۰. [۱۳۸] بیان فارسی، ص۱۱۱. [۱۳۹] بیان فارسی، ص۲۱. [۱۴۰] بیان فارسی، ص۷. [۱۴۱] اسرار الآثار (حرف ر – ق)، اثر فاضل مازندرانی، ص۴ و ۵ (مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع).