بیان عربی و بیان فارسی
در بیان عربی مینویسد:
«بيان عربي محبوب وبيان فارسي للذين هم لا يستطيعون ما نزل الله يدركون».
(بیان عربی، ص ۵۷)
یعنی: «کتاب بیان عربی محبوب است، و بیان فارسی برای کسانی که است که نمیتوانند آنچه را خدا (در بیان عربی) نازل کرده ادراک کنند».
مؤلف گوید: با این قید که فهم بیان فارسی علیمحمد دشوارتر از بیان عربی او است، زیرا بیان فارسی علاوه بر آن که از عربیهای آبنکشیده انباشته شده است، بسیار مغلق و گنگ نوشته شده چنانکه نمونههایی از آن را ملاحظه فرمودید.
این نمونهها از میان کلمات علیمحمد باب برگزیده شد تا خوانندگان ارجمند داوری کنند که آیا این شریعت نوین میتواند ناسخ هرکتاب و آیینی باشد!؟
جالب اینجا است که علیمحمد در ستایش از سخنان خود در آغاز «بیان عربی» مینویسد:
«بعینه، این واحد همان واحد قرآن است... فرق این است که هزار و دویست و هفتاد سال کلمات ترقی نموده»!! [۱۸۱].
و باز در اثبات برتری آثار خود بر «قرآن مجید» در صفحۀ ۲۴۹ و ۲۵۰ از کتاب «بیان فارسی» مینویسد:
«حجّتی که خداوند به نقطۀ بیان عطا فرموده تا امروز بر یدِ احدی از اولین ظاهر نشده، کسی در کتاب خود آیات الله را نویسد و فرستد که به یک آیۀ آن، حجت بر منزل علیه بالغ گردد و جواب هر نفسی را که خواهد به لسان آیات من عندالله نازل نماید زیرا که در ظهور فرقان که جوهر ظهورات قبل بوده مخاطب غیر رسول الله نشده و بر کسی آن حضرت نازل نفرموده آیه به نحو کتابت بلکه اگر نازل فرموده به لسان اعراب مصطلحۀ آن زمان بود(!)... و حال آن که شبهه نیست که آیات بعد اعظمتر است(!) از آیات قبل بما لا نهاية لها، بها، منها، إليها،»! [۱۸۲].
[۱۸۱] بیان عربی، ص ۴. [۱۸۲] آیا همین یک دلیل استوار و برهان پایدار بر رسالت علیمحمد کافی نیست که ایشان: «مصطلح لسان عرب» را به شکل «لسان اعراب مصطلحه»! تعبیر فرمودهاند؟ به راستی که منکران این معجزۀ بیانی انصاف ندارند!.