دلیلسازی در بغداد و عکا!
میرزا حسینعلی بهاء پس از آن که در بغداد ادعای مَنْ یُظْهِرُهُ اللهینمود و با مخالفت شدید برادرش میرزا یحیی و گروهی از بابیان برخورد کرد، در سال ۱۲۸۰ هـ.ق. از بغداد به اسلامبول تبعید گشت، و از آنجا به اَدِرنَه و سپس به عکا فرستاده شد.
علت این نفی و تبعید دو چیز بود، یکی اختلاف سخت و خصومتآمیزی که میان پیروان حسینعلی و یاران پدید آمد و موجب کشتاری چند شد و دیگر مخالفتهای تندی که بهاء و پیروانش با علمای ایران (ساکن عراق) از خود نشان دادند، به طوری که این فتنه در نامۀ میرزا سعید خان – وزیر خارجۀ ناصرالدین شاه – منعکس شده و در آنجا (بنا به گزارش یکی از منابع بهایی) نوشته است:
«...او (حسینعلی بهاء) هیچوقت در خفیه از فساد و اضلال سفها و مستضعفین جهال خالی نبوده و گاهی به فتنه و تحریک قتل هم دست میزد، مثل مقدمۀ جناب فضائل نصاب آقای آخوند ملا آقا در بندی که زخمهای منکر به قصد کشتن به او زدند و تقدیر در بقای چند رفته و مساعدت نمود، و چند قتل دیگر که اتفاق افتاد...» [۲۸۱].
در همین نامه دستور داده شد که سفیر ایران از دولت عثمانی بخواهد تا حسینعلی نوری را از عراق به محل دیگری تبعید کند تا ایرانیان از فتنه و فساد او در امان مانند، چنانکه مینویسد:
«...هرچه زودتر قرار بدهند که این مفسد و چند نفر خواص او را از بغداد به جای دیگر از داخلۀ مملکت عثمانی که دسترس به حدود ما نداشته باشد جلب و توقیف نمایند که راه فتنه و فساد آنها مسدود شود» [۲۸۲].
در پی این درخواست، دولت عثمانی میرزا یحیی را به جزیرۀ قبرس و میرزا حسینعلی را به عکا فرستاد و ازلیها را از بهاییها جدا کرد. بدین ترتیب، حسینعلی بهاء در شهر عکا (زندان اعظم!) ساکن شد و مجال پیدا کرد تا علاوه بر نوشتههای گذشته، آثار دیگری را نیز در آنجا به نگارش درآورد و به اطراف و اکناف ارسال دارد. اینک باید ببینیم که وی روی هم رفته در بغداد و عکا چه سخنانی گفته و چه دلایلی در اثبات ادعاهای خود آورده است؟
[۲۸۱] نک: کتاب «حضرت بهاءالله» اثر محمد علی فیضی، ص ۱۴۸، چاپ مؤسسۀ ملی مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع. [۲۸۲] نک: کتاب «حضرت بهاءالله» ص ۱۵۱.