فصل
در فصلهای گذشته ثابت شد که حرج و مشقت در دین به طور اجمالی و تفصیلی نفی شده است -هر چند در اصول فقهی به طور رساتر این امر ثابت شده است- پس بر این اساس میگوییم:
گروهی، از احوال پیشینیان صالح و مخلصان و بریدگان از غیر خدا به سوی خدا، کسانی که ولی بودنشان ثابت شده، چنین فهم کردهاند که آنان بر خودشان سخت میگرفتند و دیگران را نیز به سختگیری ملزم مینمودند. پس اینان سختگیری و پایبندی به مشقت را عادتی در سلوک راه آخرت میگرفتند و کسانی را که زیر این التزام و سختگیری داخل نشدهاند، به عنوان مقصر و خطاکار و محروم قلمداد مینمودند، و چه بسا این مطلب را از برخی عبادات و الفاظ شرعی فهم کردهاند. پس آنچه را که بدان ملتزم شدند به وسیلهی آن اصلاح و تزکیه نمودند. در نتیجه این کار باعث شده که آنان از سنت به سوی بدعت حقیقی یا اضافی خارج شوند.
مثلاً انسان مکلف در طی مسیر آخرت دو راه دارد: یکی آسان است و دیگری سخت و دشوار. هر دو راه به طور یکسان انسان را به مقصد میرساند. بعضی از سختگیران بر اساس سختگیری بر خود راه دشوارتر که بر انسان مکلف سخت است برگزیده و راه آسانتر را رها کردهاند.
مانند کسی که برای طهارت و پاکی دو آب در اختیار دارد: یکی گرم و دیگری سرد. آن فرد آب سرد را که استعمال آن سخت است را بر میگزیند و دیگری را رها میکند. این شخص، حق نفس را که شارع از او خواسته به آن نداده و با دلیل و حجت رفع حرج و مشقت، بیدلیل مخالفت نموده است. شارع با امثال این کار راضی نیست، همچنان که خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا﴾[النساء: ۲۹].
«و خودکشی مکنید و خون همدیگر را نریزید. بیگمان خداوند (پیوسته) نسبت به شما مهربان بوده (و خواهد بود)».پس این فرد با این کارش از هوای نفس خویش پیروی کرده است.
این فرمودهی پیامبرصنمیتواند حجت و دلیل او باشد، آنجا که میفرماید:
«أَلاَ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَا يَمْحُو اللَّهُ بِهِ الْخَطَايَا وَيَرْفَعُ بِهِ الدَّرَجَاتِ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ عَندَ الْكَرِيهات» [۸].
«آیا شما را به کاری که خداوند به وسیلهی آن گناهان را پاک میکند و درجات را بالا میبرد، راهنمایی نکنم؟ وضوی کامل و درست موقعی که برای نفس انسان ناخوشایند است». از آنجا که وضوی کامل با وجود ناخوش داشتن نفس از آن، سبب پاکی گناهان و بالا رفتن درجات است، پس این امر نشان میدهد که انسان میتواند در دستیابی به این پاداش تلاش میکند وآن هم با مجبور کردن نفس به این کار است. این کار هم جز با وارد کردن ناخوشی و سختی بر نفس امکان پذیر نیست، چون ما میگوییم: در این حدیث دلیلی بر گفته تان نیست، بلکه در آن فقط این مطلب است که وضوی کامل همراه ناخوش داشتن نفس از آن میباشد. همچون کسی که در زمستان آب سردی را در اختیار دارد و آب گرم را سراغ ندارد. شدت سردی آب مانع از این نمیشود که انسان وضوی کامل بگیرد. اما از روی عمد و قصد خود را به سختی و مشقت انداختن مطلبی است که این حدیث آن را تأیید نکرده و اقتضای آن را نمیکند. بلکه در ادلهی پیشین نکاتی هست که نشان میدهند سختی و مشقت از بندگان برداشته شده است. به فرض اگر بپذیریم که حدیث فوق، اقتضای آن را میکند، اما ادلهی رفع حرج و سختی با آن در تعارض است و این ادله قطعیاند ولی خبر واحد، ظنی است. پس هیچ تعارضی میانشان نیست، چون بنا به اتفاق علما، ادلهی قطعی بر ادلهی ظنی مقدم هستند.
این فرمودهی خداوند متعال نیز مانند حدیث قبلی است:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ لَا يُصِيبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۱۲۰].
«و جان خود را از جان پیغمبر دوستتر داشته باشند. چرا که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنان نمیرسد».
از جمله کارهای این سختگیران، این است که در خوردنیها به نامرغوبترینشان اکتفا میکنند و از این کار هدفی جز سختگیری ندارند. این کار هم، مانند سبک و روش بالاست، چون شریعت در تکالیف دینی قصد آزار رساندن به نفس نداشته است. به علاوه این کار مخالف این فرمودهی پیامبرصاست: «إِنَّ لِنَفْسِكَ عَلَيْكَ حَقًّا» [۹]. «همانا نفسات بر تو حقی دارد». و پیامبرصغذایی پاکیزه و خوشمزه اگر مییافت، میخورد و شیرین و عسل را دوست میداشت و از گوشت دست شتر و گوسفند و گاو خوشش میآمد، و آب برایش گوارا بود. پس این کجایش سختگیری است؟
استعمال چیزهای مباح در این آیه داخل نمیشود:
﴿أَذۡهَبۡتُمۡ طَيِّبَٰتِكُمۡ فِي حَيَاتِكُمُ ٱلدُّنۡيَا﴾[الأحقاف: ۲۰].
«شما لذائذ و خوشیهای خود را در زندگی دنیای خویش بردهاید و کام برگرفتهاید».چون منظور آیه، اسراف و زیاده روی خارج از حد مباح است، به دلیل آنچه از پیش گذشت.
بنابراین، اکتفا به خوردنیهای بدمزه و نامرغوب بدون عذر، فرو رفتن در آرزوهای نفسانی است. و قبلاً این فرمودهی خداوند متعال راجع به آن گذشت، آنجا که میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾[المائدة: ۸۷].
«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید».
از دیگر سختگیریهای آنان، اکتفا کردن به لباسهای زبر و نامرغوب بدون هیچ ضرورتی است، چون این کار از قبیل سختگیری و فرو رفتن در هواهای نفسانی است. همچنین در این کار، قصد شهرت نهفته است.
از ربیع بن زیاد حارثی [۱۰]روایت شده که او به علی بن ابی طالبسگفت: مرا پیش برادرم عاصم ببر. علی بن ابی طالب گفت: او را چه شده است؟ گفت: عبا را به قصد عبادت پوشیده است. علیسگفت: خودم به این کار رسیدگی میکنم.
پس عاصم با پوشش عبا که به هم وصله خورده بود و با حالت سر و ریش ژولیده، آورده شد. علی بن ابی طالب ترش رو شد و گفت: وای بر تو! آیا از خانوادهات حیا نکردی؟ آبا به فرزندانت رحم نکردی؟ مگر فکر میکنی که خداوند پاکیزگیها را برایت مباح کرده و دوست ندارد که چیزی از آن به تو برسد؟ بلکه تو از آن در نظر خدا، خوارتر و زبونتر هستی. مگر نشنیدهای که خداوند در کتابش میفرماید:
﴿وَٱلۡأَرۡضَ وَضَعَهَا لِلۡأَنَامِ ١٠﴾[الرحمن: ۱۰]. «خداوند زمین را برای (زندگی) انسانها آفریده است».
﴿يَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ ٢٢﴾[الرحمن: ۲۲]. «از آن دو، مروارید و مرجان بیرون میآید».
آیا میبینی که خداوند این را برای بندگانش مباح کرده تا آن را ببخشند و خدا را بر آن بستایند و آنگاه خداوند به آنان پاداش دهد؟ و همانا نعمتهایی که خداوند عملاً به تو ارزانی داشته بهتر از نعمتهایی است که با قول به تو ارزانی داشته است.
عاصم گفت: پس چرا تو خوردنیهای ساده و لباس زبر و نامرغوب پوشیدهای؟ علیسگفت: وای بر تو! خداوند بر پیشوایانِ حق فرض نموده که همانند انسانهای ضعیف و فقیر زندگی کنند.
پس بنگرید که چگونه خداوند از بندگانش نخواسته که لذتها و خوشیها را رها کنند! بلکه از آنان خواسته که شکر نعمت و خوشیها را بهجا آورند هرگاه از آن بهرهمند شدند. پس کسی که از نعمتها و چیزهایی که خداوند برایش حلال کرده بدون هیچ عذر شرعی امتناع کند، بر شارع خُرده گرفته است.
هر نقلی که از گذشتگان راجع به خودداری از برخی خوردنیها و نعمتها به ما رسیده، از این قبیل نیست بلکه تنها به خاطر عذر شرعی از آن امتناع کردهاند که ادله و براهین کافی آن را تأیید میکند، مانند خودداری از رفاه و فراخی زندگانی بدین خاطر که چیزهای حلال در اختیارش کم بوده یا بدین خاطر که برخورداری از آن، وسیلهی برای کاری مکروه یا ممنوع است یا بدین دلیل که در برخورداری از آن، شبههای وجود دارد که این شخص آن را کنار نهاده چون بدان پی برده و دیگرانی که از امتناع و خودداری او علم و آگاهی دارند، بدان پی نبردهاند. مسایل مربوط به حالات و اوضاع مختلف، ادله با خود آنها تعارض ندارند، چون در ذات خود احتمال چیزهای دیگری را دارند.
این موضوع در کتاب «الـموافقات» به طور مفصل آمده است.
از دیگر سختگیریهای اینان، این است که در کردار و گفتار به چیزهایی اکتفا میکنند که با محبت و دوست داشتن جانها مخالف است و این را بر همه چیز بدون استثنا حمل میکنند.
این کار هم، سختگیری محسوب میشود. مگر نمیبینی که شارع چیزهایی را که حرص و بهره بردن و کسب لذت نفس را بر آورده میسازد، مباح کرده است. اگر خلاف آن خوب میبود، حتماً تشریع میشد و مردم به رها کردن آن امر میشدند و آن موقع دیگر مباح نمیبود، بلکه ترک آن، مستحب میبود یا انجام دادن آن، مکروه میبود.
به علاوه، خداوند متعال در چیزهایی که در دسترس هستند، لذتها و خوشیهایی جهت دستیابی به آنها قرار داده است، تا این لذتها سبب شود که فرد برای انجام دادن آن چیزها قصد کند. همانطور که در اوامر و دستورات در صورتی که انجام داده شوند و در نواهی در صورتی که از آن اجتناب شود، پاداش قابل انتظاری قرار داده، و اگر میخواست این کار را نمیکرد، و در اوامر و دستورات در صورتی که انجام داده نشوند و در نواهی در صورتی که فرد مرتکب آن شود، بر خلاف اولی مجازاتها و عقابهایی قرار دادهاست تا همهی آنها سبب برانگیختن عزم و تصمیم مکلفان جهت فرمان بردن از دستورات خدا و ترک نواهی خدا شوند. حتی خداوند برای فرمانبرداران و مطیعان در خود تکالیف و دستورات دینی، انواعی از لذتهای محسوس و انواری که بر دلها میتابد قرار داده که چیزی از لذتهای دنیا به پای آن نمیرسد، تا جایی که سبب لذت بردن از طاعت و عبادت و شتافتن بهسوی آن و برتری دادن آن بر چیزهای دیگر میشود. در نتیجه عمل و عبادت بر شخص آسان میشود تا جایی که چیزهایی را تحمل میکند که قبلاً قادر به تحمل آنها نبوده مگر به وسیلهی سختی و مشقتی که از آن نهی شده که در صورت ساقط شدن مشقت، نهی هم ساقط میشود.
بلکه بنگرید که خداوند در غذاها و خوراکیها و نوشیدنیهای گوناگون، لذتهای متنوع و رنگارنگی قرار دادهاست. همچنین برای جماع و نزدیکی که سبب تشکیل خانواده میشود -و خانواده بزرگترین سختی و رنج را برای انسان دارد- لذتی را قرار داده که از لذت خوراک و نوشیدن برتر و بالاتر است. و دیگر اموری که خارج از خوراک و نوشیدن است، مانند قضای حاجت، بالا بردن درجات و پیشی گرفتن از مردم در امور مهم. همچنین اینها در بردارندهی لذتهایی است که در کنار آن، لذتهای دنیا ناچیز و کم است.
وقتی قضیه چنین است، پس کجا این سختگیری از جانب پروردگار آگاه و دانا برای عبادتگذاران -به خیال خود- قرار داده که خلاف آسانی و نرمی و آسانگیری و اسبابی که انسان را به محبت پروردگار میرساند، میباشد در نتیجه او راه سختتر و دشوارتر را انتخاب میکند و آن را در نردبان نجات و راه بهتر قرار میدهد. آیا همهی اینها جز نهایت نادانی و سرگردانی در راههای گمراهی چیز دیگری هست؟ خداوند به لطف خود ما را از آن سالم نگه دارد!.
هرگاه نقلی را شنیدید که اقتضای سختگیری میکرد، یا صاحب آن از اشخاص معتبر و معتمد است همچون پیشینیان صالحشو یا کسان دیگری است که ناشناختهاند و از نظر دانشمندانِ اهل حل و عقد قابل اعتبار و اعتماد نیستند. اگر گروه اول باشند، حتماً کارشان خلاف چیزی است که برای کوته فکران ظاهر شده است همچنان که قبلاً ذکر شد، و اگر گروه دوم باشند، عملشان معتبر نیست و حجت و اعتبار تنها در کسانی است که به رسول خداصاقتدا میکنند.
اینها پنج مثال در سختگیری بر نفس در طی مسیر آخرت میباشد که مسایل دیگر بر آن قیاس میشوند.
[۸] مسلم به شمارهی: ۲۵۱، ترمذی: ۵۱، و احمد در مسند خود ج۲ صفحات ۲۳۵ و ۲۸۷ آن را آوردهاند. [۹] تخریج آن از پیش گذشت. [۱۰] او ربیع بن انس بن یزید بن قطن حارثی اهل بصره و از کبار تابعین است.