مسألهی چهارم
اقوالی که اکنون ذکر شدند، براین اساس است که فرقههای مذکور در حدیث، همان بدعتگذاران در زمینهی عقاید دینی هستند، همچون جبریه، قدریه، مرجئه و مانند آنها. این جای تأمل است، چون قرآن و حدیث به این نکته اشاره دارد که فرقههای مذکور در حدیث مختص به بدعتگذاران در زمینهی عقاید دینی نیست، رأی طرطوشی همین است.
مگر نمیبینی که خداوند میفرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦ﴾[آلعمران: ۷]. «و امّا کسانی که در دلهایشان کژی است (و گریز از حق، زوایای وجودشان را فرا گرفته است) برای فتنهانگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات میافتند».واژهی «ما» در عبارت: ﴿مَا تَشَٰبَهَ﴾[آلعمران: ۷]. در پیروی از متشابهات، مختص به اصول عقائد یا غیر آن نیست، بلکه این صیغه شامل همهی آنها میشود. پس تخصیص، سخن زوری است.
همچنین است آیهی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍ﴾[الأنعام: ۱۵۹]. «بیگمان کسانی که آئین (یکتاپرستی راستین) خود را پراکنده میدارند (و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم میآمیزند) و دسته دسته و گروه گروه میشوند (و هر دسته و گروهی از مکتبی و مذهبی پیروی میکنند) تو به هیچ وجه از آنان نیستی».
این آیه فرق ایجاد کردن را در دین قرار داده و لفظ دین عقاید و غیر عقاید را در بر میگیرد.
این آیه هم بدین صورت است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۵۳]. «این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان میگردد. پس) از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که شما را از آن نهی کردهام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده میسازد».راه راست، کل شریعت است. آنچه قبلاً در آیات قرآنی ذکر شد از جمله تحریم گوشت حیواناتی که برای غیر خدا ذبح شدهاند، تحریم گوشت مردار و خون و گوشت خوک، و واجب کردن زکات، آن را تبیین و روشن میکند.
سپس خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا﴾[الأنعام: ۱۵۱]. «بگو: بیائید چیزهائی را برایتان بیان کنم که پروردگارتان بر شما حرام نموده است. این که هیچ چیزی را شریک خدا نکنید». خداوند در این آیه چند چیزی را از اعتقادات و غیر اعتقادات ذکر کرده است. ابتدا از شریک ایجاد کردن برای خدا نهی کرده، سپس به نیکی با والدین دستور داده، آنگاه از کشتن فرزندان و پس از آن از کارهای زشت چه علنی و چه پوشیده نهی کرده است. سپس از کشتن انسان به ناحق، پس از آن از خوردن مال یتیم نهی نموده است. آنگاه به ادا کردن حق پیمانه و وزن، و سپس عدالت در قول و پس از آن وفای به عهد امر کرده است.
سپس آن را با آیهی: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۵۳]. به پایان برده است. پس خداوند در این آیات به اصول شریعت و قواعد ضروری آن اشاره کرده و آن را به عقاید مختص نکرده است. این نشان میدهد که حدیث مذکور مختص به عقاید نیست.
در حدیث خوارج، عبارتی هست که بر آن دلالت میکند، چون پیامبرصپس از ذکر اعمال خوارج، آنان را نکوهش کرده و در یکی از عباراتی که با آن، خوارج را سرزنش کرده، میفرماید: «يقرؤون القرآن لا يجاوز حناجرهم» [۲۰۹]. «قرآن را میخوانند و از حنجرههایشان تجاوز نمیکند». پس آنان را به تدبیر نکردن در قرآن و عمل به ظواهر متشابهات، مذمت و نکوهش کرده است. مثلاً راجع به عمل ظواهر متشابهات میگفتند: علی اشخاص را در دین خدا حاکم کرده در حالی که خداوند میفرماید: ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّه﴾[یوسف: ۴۰].
آن حضرت نیز دربارهشان میفرماید: «يَقْتُلُونَ أَهْلَ الإِسْلاَمِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الأَوْثَانِ» [۲۱۰]. «اهل اسلام را میکشند و دست از سر اهل بتها بر میدارند». پس آنان را به عکس آنچه که شریعت امر میکند، نکوهش کرده است، چون شریعت به کشتن کافران و دست نگه داشتن از مسلمانان امر کرده است. هر دو امر مختص به عقاید نیستند.
این نشان میدهد که این قضیه به طور عام است نه به طور خاص. در روایتی که نعیم ابن حماد دربارهی این حدیث روایتش کرده، آمده است: «أعظمها فتنة الذین یقیسون الأمور برأیهم فیحلون الحرام، ویحرمون الحلال» [۲۱۱]. «کسانی که از همه فتنه و تباهی بیشتری دارند، کسانیاند که کارها را با رأی خود میسنجند: حرام را حلال و حلال را حرام میکنند». این حدیث صراحتاً بیان میکند که تعداد فرقهها مختص به امور اعتقادی نیست.
طرطوشی جهت اثبات اینکه بدعتها مختص به عقاید نیستند، به روایتهایی از صحابه و تابعین و سایر عالمان اسلامی که اقوال و افعال را در صورت مخالفت با شریعت، بدعت نامیدهاند، استدلال کرده و سپس روایتهای زیادی را آورده است.
مانند روایتی که مالک از عمویش ابوسهیل بن مالک از پدرش روایت کرده که گوید: «از کارهایی که از صحابه دیده ام، جز ندای نماز چیزی را نمیشناسم». چون او اکثر کارهای مردم عصر خود را ناپسند میدانست و آن را مخالف با افعال صحابه میدانست.
همچنین ابودرداء موقعی که مردی از او پرسید و گفت: خدا تو را رحم کند! اگر رسول خداصدر میان ما بود، آیا چیزی از اعمال ما را ناپسند میدانست؟ ابودرداء به شدت عصبانی شد و سپس گفت: آیا او چیزی از اعمال شما را میدانست؟!.
در صحیح بخاری از ام درداء روایت است که گوید: «ابودرداء با حالت عصبانی داخل شد. به او گفتم: تو را چه شده است؟ گفت: به خدا قسم، کاری از سنت محمدصرا در آنان سراغ ندارم بجز اینکه همهاش نماز میخوانند».
طرطوشی برخی از سخنان صحابه و تابعین و سایر عالمان اسلامی در ارتباط با این موضوع را بیان کرده که نشان میدهد مخالفت با سنت در اعمال، ظاهر شده است.
در صحیح مسلم آمده که مجاهد گوید: «من و عروه بن زبیر وارد مسجد شدیم. به ناگاه دیدیم که عبدالله بن عمر به حجرهی عایشه تکیه زده بود و مردم در مسجد نماز چاشتگاه را میخواندند. گفتیم: این چه نمازی است؟ گفت: بدعت است».
طرطوشی گوید: این روایت از نظر ما بر دو صورت حمل میشود: اول- یا بدین خاطر بود که آنان نماز چاشتگاه را به جماعت میخواندند. دوم- و یا به صورت فرادا به شکل نمازهای سنت راتبه آن را میخواندند.
آنگاه طرطوشی مواردی از بدعتهای قولی آورده که عالمان اسلامی به بدعت بودن آنها تصریح کردهاند. پس صحیح این است که بدعتها به عقاید اختصاص ندارند.
این موضوع در کتاب «الـموافقات» به نوعی دیگر بیان شده است.
آری، مطلب دیگری هست که لازم است اینجا آورده شود، و آن مطلب این است:
[۲۰۹] حدیثی صحیح است: تخریج آن از پیش گذشت. [۲۱۰] حدیثی صحیح است: تخریج آن از پیش گذشت. [۲۱۱] حاکم در «الـمستدرك»، ۳/۶۳۱ و طبرانی در «الـمعجم الکبیر»، ۱۸/۵۰ روایتش کردهاند. تخریج آن کمی از پیش آورده شد.