باب نهم: علتی که به خاطر آن فِرَق بدعتگذار از جماعت اهل سنت جدا شدهاند
بدانید که آیات دالّ بر نکوهش بدعت و بسیاری از احادیث، از وصفی برای بدعتگذاران خبر میدهند و آن وصف هم، جدایی و تفرق است، تا جایی که بدعتگذاران به سبب آن، گروههای متفرقی شدهاند که از دایرهی اسلام خارج شدهاند هر چند اهل اسلام هستند و حکم اسلام دربارهشان اجرا میشود.
مگر نمیبینی که خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا﴾[الأنعام: ۱۵۹]. «بیگمان کسانی که آئین (یکتاپرستی راستین) خود را پراکنده میدارند (و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم میآمیزند) و دسته دسته و گروه گروه میشوند (و هر دسته و گروهی از مکتبی و مذهبی پیروی میکنند) تو به هیچ وجه از آنان نیستی»،﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا﴾[الروم: ۳۱-۳۲]. «و از زمره مشرکان نگردید. از آن کسانی که آئین خود را پراکنده و بخش بخش کردهاند و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شدهاند»، ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۵۳]. و دیگر آیاتی که بر وصف تفرق دلالت دارند.
در حدیث هم آمده است: «وستفترق أُمَّتي على ثلاث وسبعين فرقة» [۱۸۶]. «امت من به هفتاد و سه فرقه، تقسیم میشوند».
تفرقه ناشی از اختلاف در مذاهب و آراء است اگر معنای تفرقه را جداشدن جسمها بدانیم که این معنای حقیقی تفرق است، و اگر معنای تفرق را در مذاهب و آراء بدانیم، همان اختلاف است، مانند این آیه که خداوند میفرماید: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ﴾[آلعمران: ۱۰۵].
پس باید به این اختلاف و تفرق نگاه شود که علت آن چیست؟
اختلاف و تفرق دو علت دارد:
اول- بندگان هیچ دخالتی در آن ندارند و به قدر برمی گردد.
دوّم- اکتسابی است و انسانها خودشان عامل آن شدهاند. این علت دوّمی مقصود و مورد نظر ما در این باب است که میخواهیم دربارهاش بحث کنیم، ولی علت اول را به عنوان مقدمهای برای علت دوّم قرار میدهیم، چون معنای ریشه داری دارد که بر کسی که میخواهد در زمینهی بدعتها آگاه شود، واجب است که به آن توجه کند.
پس به امید خدا میگوییم:
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡ﴾[هود: ۱۱۸-۱۱۹]. «(ای پیغمبری که آزمند بر ایمان آوردن قوم خود و متأسّف بر روی گردانی ایشان از دعوت آسمانی هستی! بدان که) اگر پروردگارت میخواست مردمان را (همچون فرشتگان در یک مسیر و بر یک برنامه قرار میداد و) ملّت واحدی میکرد (و پیرو آئین یگانهای مینمود، و آنان در مادیات و در معنویات و در انتخاب راه حق یا راه باطل اختیار و اختلافی نمیداشتند. آن وقت جهان به گونه دیگری در میآمد) ولی (خدا مردمان را مختار و با اراده آفریده و) آنان همیشه (در همه چیز، حتّی در گزینش دین و اصول عقائد آن) متفاوت خواهند ماند. (مردمان بنا به اختلاف استعداد، در همهچیز حتی در دینی که خدا برای آنان فرستاده است متفاوت میمانند) مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد (و در پرتو لطف او بر احکام قطعی الدلاله کتاب خدا متّفق بوده، هرچند در فهم معنی ظنّی الدلاله آن که منوط به اجتهاد است، اختلاف داشته باشند) و خداوند برای همین (اختلاف و تحقّق اراده و رحمت) ایشان را آفریده است». خداوند سبحان در این آیه خبر میدهد که مردم پیوسته تا ابد با هم اختلاف دارند با وجودی که اگر خدا میخواست آنان را متفق گرداند، قطعاً میتوانست این کار را بکند، ولی علم قدیم خدا بر این رفته که آنان را برای اختلاف آفریده است. این رأی جماعتی از مفسران دربارهی آیهی مذکور است. عبارت: ﴿وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡ﴾[هود: ۱۱۹]. یعنی: و خدا انسانها را برای اختلاف آفریده است. این رأی از مالک بن انس روایت شده است. وی گوید: خدا انسانها را آفریده تا گروهی در بهشت و گروهی در جهنم باشند. مانند این رأی از حسن نیز نقل شده است. ضمیر در عبارت: ﴿خَلَقَهُمۡ﴾[هود: ۱۱۹]. به کلمهی «الناس» بر میگردد. پس امکان ندارد جز آنچه علم قدیم بر آن رفته و مقدر شده، از انسانها چیزی سر زند.
منظور در اینجا اختلاف در صورتها و قیافهها مثل نیکو و زشت، بلند قد و کوتاه قد، و اختلاف در شکلها مثل سرخ و سیاه، و نیز اختلاف در اصل خلقت مثل کامل الخلق و ناقص الخلق، نابینا و بینا، کر و شنوا، و نیز منظور اختلاف در اخلاق و خصلتها مثل شجاع و ترسو، بخشنده و بخیل و مانند آنها از اوصافی که انسانها در آن اختلاف دارند، نیست.
بلکه منظور، فقط اختلاف دیگری است و آن اختلافی است که خداوند، پیامبران را فرستاده تا دربارهی آن میان اختلاف گنندگان حکم کنند، همانطور که خداوند میفرماید: ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ ٢١٣﴾[البقرة: ۲۱۳].
«مردمان (برابر فطرت در آغاز از نظر اندیشه و صورت اجتماعی یکگونه و) یک دسته بودند. (کمکم دوره صِرف فطری به پایان رسید و جوامع و طبقات پدید آمدند و بنا به استعدادهای عقلی و شرائط اجتماعی، اختلافات و تضادهائی به وجود آمد و مرحله بلوغ و بیداری بشریت فرا رسید) پس خداوند پیغمبران را برانگیخت تا (مردمان را به بهشت و دوزخ) بشارت دهند و بترسانند. و کتاب (آسمانی) که مشتمل بر حق بود و بهسوی حقیقت (و عدالت) دعوت میکرد، بر آنان نازل کرد تا درمیان مردمان راجع بدانچه اختلاف میورزیدند داوری کند (و بدین وسیله مرحله نبوّت فرا رسید. آنگاه) در (مطالب و حقّانیت) کتاب (آسمانی) تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود، و به دنبال دریافت دلائل روشن، از روی ستمگری و کینهتوزی (و خودخواهی و هواپرستی، در پذیرش و فهم و ابلاغ و اجرا کتاب) اختلاف نمودند (و مرحله اختلاف در دین و ظهور دینداران و دینسازان حرفهای فرا رسید و زمینه بروز و سلطه طاغوت فراهم شد). پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند، با اجازه خویش (که مایه رشد فکری و ایمان پاک و زمینه رستن از انگیزههای نفسانی و تمسّک کامل به کتاب آسمانی است) به آنچه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند، رهنمون شد، و خداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست (که همان راه حق است) رهنمود مینماید (تا حق را از میان انحرافها و اختلافها دریابند، و مرحله برگشت به دین راستین و حاکمیت کتاب و شریعت فرا رسد)».و آن، اختلاف در آراء و مذاهب و ادیان و معتقداتی که با خوشبختی و بدبختی انسان در آخرت و دنیا ارتباط دارد، میباشد.
این معنا، مرادِ آیاتی است که اختلاف موجود میان مردم در آن آمده است، ولی این اختلافی که میان مردم واقع شده به چندین صورت است:
[۱۸۶] تخریج آن از پیش گذشت.