مسأله بیست و ششم
اینجا بررسی و نگاهی لفظی به حدیث مذکور وجود دارد که از سخنان پایانی مربوط به این حدیث میباشد. و آن این است که پیامبرصوقتی خبر داده که همهی فرقهها در آتش دوزخاند جز یک فرقه، و آن هم جماعت مسلمانان است که در حدیثی دیگر به آن تفسیر شده است، در روایتی دیگر دربارهی این فرقه سؤال شده و گفتند: آن فرقه کدام است ای رسول خدا؟ اصل جواب این است که بفرماید:
«من و یارانم و کسانی که روش و اعمال ما را داشته باشد...». یا مثل این جواب که این فرقه را تعیین میکند: حالا از طریق اشاره به آن باشد و یا وصفی از اوصاف فرقهی ناجیه را بیاورد ولی پیامبرصچنین جواب نداده بلکه در جواب تنها وصف را تعیین نمود و موصوف را تعیین نکرد و منظور د ر اینجا اوصافی است که پیامبرصو یارانش بر آن بودهاند پس سؤال و جواب در لفظ با هم مطابقت ندارند. عذر این امر، این است که عربها وقتی معنا، مفهوم باشد به این نوع ا زجواب پایبند نیستند، چون آنان وقتی راجع به تعیین فرقهی ناجیه پرسیدند، پیامبرصآن وصفی که به سبب آن ناجیه شدند برایشان بیان کرد و فرمود: «مَا أَنَا عَلَيْهِ، وَأَصْحَابِي» آنچه که من و یارانم بر آن هستیم.
از جمله مواردی که سؤال و جواب در لفظ با هم مطابقت ندارند اما در معنا با هم مطابقت دارند، این فرمودهی خداوند است:
﴿قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡ﴾[آلعمران: ۱۵]. «بگو: آیا شما را از چیزی با خبر سازم که از این (چیزهائی که در دیدهها آراسته و جلوه داده شده است) بهتر است؟».
چون معنای این کلام این است که آیا به شما خبر دهم که چه چیزی بهتر از کالای زندگانی دنیاست؟ گویی در جواب گفته میشود: آری به ما خبر بده. پس خداوند متعال هم میفرماید:
﴿لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾[آلعمران: ۱۵].
«برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کنند در نزد پروردگارشان باغهائی (در جهان دیگر) است که رودخانهها از پای (درختان) آنها میگذرد».
یعنی کسانی که تقوا پیشه کردهاند نزد پروردگارشان باغهایی که زیر آن رودخانههای جاری است برایشان آماده شده است. پس مضمون کلام معنای جواب را بدون لفظ اصلیاش که با سؤال مطابقت دارد، دادهاست. این بیان بر اساس رأی جماعتی از مفسران میباشد.
خداوند متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ فِيهَآ أَنۡهَٰرٞ مِّن مَّآءٍ غَيۡرِ ءَاسِنٖ﴾[محمد: ۱۵]. «وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است (چنین است که) در آن رودبارهائی از آبی (زلال و خالص) است که گندیده و بدبو نگشته است».
پس عبارت «مثل الجنة» اقتضای مثل را دارد نه چیزی که به آن چیزی تشبیه شده است.
همانطور که خداوند در جایی دیگر میفرماید:
﴿مَثَلُهُمۡ كَمَثَلِ ٱلَّذِي ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا﴾[البقرة: ۱۷]. «داستان اینان، همانند داستان کسی است که آتشی را با کوشش فراوان بیفروزد (تا خود و همراهانش از آن استفاده کنند)».
اما از آنجا که مقصود چیزی میباشد که چیز دیگری به آن تشبیه شده است از این رو عین آن را آورده است. ممکن است گفته شود: پیامبرصوقتی فرقهها را نام برد و بیان کرد که در میان این فرقهها یک فرقه اهل نجات است بهتر بود راجع به اعمال این فرقه ناجیه از خود فرقه سؤال میشد، زیرا شناساندن این فرقه از این جهت هیچ فایدهای ندارد و تنها از جهت کردارشان که خوی و خصلت آنان است شناساندن این فرقه فایده دارد. پس آنچه باید از نظر اعتبار مقدم شود عمل است نه عامل.
پس اگر سؤال میکردند و میگفتند: وصف آن فرقه کدام است یا عمل آن فرقه کدام است؟ در این صورت لفظ و معنا مطابقت بیشتری با هم داشتند. وقتی پیامبرصقصد آنان را از این سؤال درک کرد، این جواب را به آنان داد.
یا میگوییم: وقتی که سؤال را دربارهی چیزی که به نسبت آنان میبایست از آن سؤال بکنند ترک کردند پیامبرصجواب سؤالشان را داد، چون پیامبرصحریص و مشتاق بودند که آنچه برایشان شایسته است به آنان یاد دهد و چگونگی سؤال از آن را نیز به آنان یاد دهد.
ممکن است گفته شود: آنچه دربارهاش سؤال کردند معین و مشخص نیست، چون نجات تنها اختصاص به گذشتگان ندارد، چون متأخرین نیز متصف به وصف اهل نجات بودند.
در این سؤال اهل نجات به زمان و مکان خاصی منحصر نشدهاند و این اقتضای تعیین آنان را ندارد. پس پیامبرصفقط وصف ضابطی که همهی اهل نجات را در برمیگیرد تعیین نموده و آن وصف ضابط، روش و سنتی است که پیامبرصو یارانش بر آن بودهاند.
این جواب به نسبت ما مبهم و به نسبت سؤال کننده معین و مشخص است، چون کردار ایشان برای کسانی که همراهشان حضور داشتند، با چشم خود آن را میدیدند، از این رو به بیشتر از آن نیازی نبود، چون این جواب نهایت تعیینی است که مناسب حاضرین بود. اما دیگران که احوال آنان را مشاهده نکردند و اعمالشان را ندیدند مثل آنان نیستند و جواب آن برای ایشان مقصود را معین و مشخص نکرده است.