مسألهی سیزدهم
عبارت: «إلا واحدة»، صراحتاً این معنا را میرساند که حق، یکی است و متعدد نیست، چون اگر حق، فرقههایی نیز داشت، نمیفرمود: «إلا واحدة» و چون اختلاف و تفرق به طور کلی از شریعت اسلام، نفی شده است، چون شریعت میان اختلاف کنندگان حکم میکند، آنجا که خداوند میفرماید:
﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا﴾[النساء: ۵۹].
«و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنّت) برای شما بهتر و خوش فرجامتر است».
پس تنازع و اختلاف به شریعت، ارجاع داده میشود. پس اگر خود شریعت مقتضی اختلاف بود، ارجاع دادن مسائل اختلافی به آن بیفایده بود.
عبارت: «فی شیء» نکره در سیاق شرط است. این صیغه از صیغههای عموم است که هر تنازع و اختلافی را به طور عموم در بر میگیرد، و ارجاع دادن آن تنها به یک امر واحد میباشد. پس ظرفیت این را ندارد که اهل حق چندین فرقه باشند.
خداوند متعال در جای دیگری میفرماید: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ﴾[الأنعام: ۱۵۳]. «این راه (که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم) راه مستقیم من است (و منتهی به سعادت هر دو جهان میگردد. پس) از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که شما را از آن نهی کردهام) پیروی نکنید». این آیه در مبحث مورد نظر ما نص است. و به صراحت آن را بیان میدارد، چون یک راه مقتضی افتراق و اختلاف نیست، بر خلاف راههای مختلف که مقتضی افتراق و اختلاف است.
اگر گفته شود: در مسألهی دهم در روایت ابن مسعود آمده بود: «امتهای پیش از ما به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، سه فرقه از آنها نجات یافتند و سایر فرقهها هلاک شدند.... تا آخر حدیث»، اگر آنچه گفتی لازم آید، فرقههای اهل نجات را سه فرقه قرار نمیداد، بلکه تنها یک فرقه قرار میداد. بنابراین روشن شد که آنان همهشان بر حق و صواباند. پس به همین صورت اگر حدیث خبر نمیداد که فرقهی اهل نجات، یکی است، جایز است آن سه فرقهی اهل نجات درمیان این امت باشد.
در جواب میگوییم:
اولاً- آن حدیث، عهده دار صحتاش نیستیم، چون در کتابهایی که پیش ماست و صحت آنها به شرط گرفته شده، آن را نمییابیم.
ثانیاً- اگر فرقههای اهل نجات در میان فرق یهود و نصارا، سه فرقه است، در این امت، یک فرقه است، چون در اصل اتباع میان آنها اختلافی نیست و اختلاف تنها در قدرت بر امر به معروف و نهی از منکر و عدم قدرت بر آن، و در کیفیت امر و نهی در موارد خاصی میباشد.
پس این سه فرقهی اهل نجات را میتوان میانشان جمع کرد و به یک فرقه تبدیل شوند. چون میدانیم در امت ما مخاطبان امر به معروف و نهی از منکر، درجاتی دارند: عدهای با دست میتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند. که اینان پادشاهان و حاکمان و امثال آنان میباشند. عدهی دیگری با زبان میتوانند این کار را بکنند مثل دانشمندان و جانشینانشان، و گروهی تنها با قلب میتوانند این کار را بکنند -البته در ضمن آن اگر نتوانند هجرت کنند، میان قوم خود میمانند- و تمامی اینها یک خصلت از خصال ایمان میباشد. ازاین رو در حدیث آمده است: «لَيْسَ بعدَ ذلِكَ مِنَ الإِيمَانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ» [۲۴۴]. «پس از آن، به اندازهی یک دانه خردل، ایمان نیست».
وقتی چنین است، اشکالی ندارد اهل نجات را در برخی احادیث، به اعتباری، سه فرقه و به اعتباری دیگر، یک فرقه به حساب آوریم. تنها بررسی این مطلب میماند که آن فرقهها را هفتاد و دو فرقه به حساب آورد، چون با این اعتبار هفتاد فرقه میشود. و این به جمع میان فرقههای این امت و فرقههای امتهای دیگر، با وجود فرمودهی: «قطعاً از سنتهای پیشینیانتان، وجب به وجب و متر به متر پیروی میکنید»، تعارض دارد.
در جواب میتوان به یکی از این دو امر اشاره کرد:
یا اساساً در این زمینه سخن نمیگوییم، چون مخالف حدیث صحیح است، زیرا در حدیث صحیح، هفتاد و یک فرقه و در حدیث ابن مسعود، هفتاد و دو فرقه آمده است.
و یا این چنین تأویل میکنیم که سه گروهی که نجات یافتهاند، سه فرقه نیستند، بلکه تنها یک فرقهاند که به سه درجه تقسیم شدهاند، چون روایت موجود در «تفسیر عبد بن حمید»، عبارت: «نجا منها ثلاث» «سه گروه از آنها نجات یافت»، میباشد و آن را به سه فرقه تفسیر نکرده است، هر چند ظاهر سیاق این را میرساند که مظور سه فرقه است، ولی قصد جمع میان روایات و معانی حدیث، ما را به این تأویل وادار کرده است. خدا بهتر میداند که منظور پیامبرش از آن چیست؟
فرمودهی: «كُلُّهَا فِى النَّارِ إِلاَّ وَاحِدَةً» «در عموم ظاهر است، چون واژهی «کلاً» از صیغههای عموم میباشد.
حدیثی دیگر آن را تفسیر میکند: «اثْنَتَانِ وَسَبْعُونَ فِي النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ». «هفتاد و دو فرقه در جهنم و یک فرقه در بهشت است». این حدیث، نص است و تأویل را نمیپذیرد.
[۲۴۴] مسلم به شماره ی۵۰ آن را روایت کرده و لفظ او چنین است: «وَلَيْسَ وَرَاءَ ذلِكَ...».