فصل
گاهی اصل عمل مشروع است اما چون وسیلهای برای بدعت است، خودش به منزلهی بدعت است، ولی نه به آن گونهای که از آن سخن به میان آوردیم.
توضیح آن چنین است: گاهی کاری -مثلاً- مستحب است و انسان ذات آن کار را به شکلی که ابتدا به عنوان مستحب قرار داده شده، انجام میدهد. اگر انسان به این حد اکتفا کند، اشکالی ندارد. و اگر آن کار را چندین بار انجام دهد اما همیشه بر آن مداومت نداشته باشد یا اگر بر آن مداومت دارد همانند پایبندی به سنتهای راتبه و فرایض بر آن مداومت ندارد، این کار صحیح و بیاشکال است.
اصل این کار را پیامبرصبه خاطر پنهان کردن نمازهای نافله و انجام دادن آنها در خانهها بنیان نهاده است و میفرماید: «أَفْضَلُ الصَّلاَةِ صَلاَتُكُمْ فِى بُيُوتِكُمْ إِلاَّ الْمَكْتُوبَةِ» [۱۱].
«بهترین نماز، نمازتان در خانههایتان میباشد جز نمازهای فرض». پس پیامبرصتنها نمازهای فرض را در ملا عام خوانده است. پس خواندن نماز سنت در خانه بهتر از مسجد است هر چند که در مسجد رسول خداصیا مسجد الحرام یا مسجد بیت المقدس باشد. تا جایی که علما بنا به اقتضای ظاهر حدیث گفتهاند: خواندن نماز سنت در خانه بهتر از خواندن آن در یکی از سه مسجد است.
برخی از نمازهای سنت همچون نماز عید فطر و عید قربان و نماز خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و نماز طلب باران و مانند آنها از نظر اظهار کردن، حکم نمازهای فرض را دارد. غیر از اینها، دیگر نمازهای سنت در خفا خوانده میشود. از اینجا پیشینیان صالحشکارها را تا جایی که میتوانستند در خفا و نهان انجام میدادند و اقتدا به حدیث و فعل پیامبرصبر آنان آسان بود، چون پیامبرصالگو و سرمشق است.
خواندن نمازهای سنت در حضور دیگران در صدر اسلام از روی شوق و علاقهی وافر بوده است. مانند نماز تهجد ابن عباسبهمراه رسول خداصموقعی که نزد خالهاش میمونه خوابید، و مانند این فرمودهی پیامبرص: «قوموا فلأصل لكم» [۱۲]. «برخیزید تا برایتان امامت نماز بکنم»، و روایتی که در کتاب «الـموطأ» آمده که جماعتی از روی اشتیاق هنگام چاشت همراه عمر بن خطاب نماز خواندند.
پس هر کس نماز سنت را در خانهاش هر وقت بخواند، اشکالی ندارد. علما به جایز بودن آن با این قید مذکور تصریح کردهاند هر چند جایز بودن آن در کتاب «الـمدوّنه» به طور مطلق آمده و قیدی برای آن ذکر نکرده است. گمان میکنم ابن حبیب، آن را به طور مقید از مالک نقل کرده است.
پس هرگاه کسی همچون نمازهای راتبه یا برای همیشه و یا در اوقات محدودی و به شیوهی محدود، پایبند دیگر نمازهای سنت باشد و به صورت جماعت در مساجدی که نمازهای فرض در آن خوانده میشوند. یا در جاهایی که نمازهای راتبه در آن جاها خوانده میشوند، بر پا شود، این کار بدعت است.
دلیلش این است که این کار از رسول خداصو هیچیک از یاران آن حضرت و تابعین، انجام دادن این مجموعه کارها بدین شکل نقل نشده است. و اگر عملی به طور مطلق بدون قیدهای شرعی از آنان سر زده باشد، در این صورت مقید کردن مطلقهایی که مقید کردن آن با دلیل شرعی اثبات نشده، نظر دادن در تشریع و قانونگذاری است همانطور که مطلق کردن مقیدهای شرعی، نظر دادن در تشریع است. حالا اگر دلیل شرعی با آن معارضه کند، قضیه چگونه باید باشد؟ به عنوان مثال دستور دادن به پنهان کردن نمازهای سنت.
دلیل بدعت بودن این کار در اینجا این است که: هر نماز نافلهای که رسول خداصبر آن مواظبت نموده و در جماعات آن را ظاهر کرده، این نماز، سنت است. پس انجام دادن نماز نافلهای که سنت نیست به شیوهی انجام دادن نماز سنت، خارج کردن نماز نافله از جای مخصوصشان از نظر شرعی است. سپس مردم عوام و کسانی که علم و آگاهی ندارند، معتقد میشوند که این نماز، سنت است، و این فساد عظیمی است، چون اعتقاد به سنت دانستن کارهایی که سنت نیست و عمل به آن به شیوهی عمل به سنت، در زمرهی تغییر و تحریف شریعت است. همان طور کسی که معتقد به فرض نبودن عمل فرضی باشد یا معتقد به فرض بودن عملی که فرض نیست، باشد سپس مطابق اعتقادش عمل کند، این کار، فاسد است. حالا فرض کن که این عمل در اصل صحیح هم باشد، اما خارج کردن آن از جای مخصوص خود از لحاظ اعتقادی و عملی، در زمرهی به فساد کشاندن احکام شرعی است.
از اینجا عذر پیشینیان صالحشدر ترک برخی از سنتها همچون قربانی و مانند آن از روی عمد آشکار میشود، تا اینکه انسان نادان نپندارد که اینها فرض هستند.
باز به همین خاطر اکثر آنان از پیروی کردن از برخی سنتها نهی کردهاند.
همانطور که طحاوی و ابن وضّاح و دیگران از معرور بن سُوید اسدی [۱۳]روایت کرده که گوید:
«در موسم حج همراه امیر مؤمنان عمر بن خطابسبودم. وقتی به مدینه روانه شد، من هم همراهش رفتم. وقتی نماز صبح را خواند، سورهی فیل و سورهی قریش را در آن خواند. سپس دید که افرادی به جای دیگری میروند. گفت: اینان کجا میروند؟ گفتند: به محلی در اینجا میروند که رسول خداصآنجا نماز خوانده است. عمر بن خطاب گفت: امتهای پیش از شما به خاطر همین کار نابود شدند، چون از جای پای پیامبرانشان پیروی میکردند و آنها را به عنوان کنیسه و دیر بر میگرفتند. هر کس در یکی از این جاهایی که رسول خداصدر آنجا نماز خوانده، وقت نمازش فرا رسید، آنجا نماز بخواند و گرنه به یکی از آن جاها تکیه نکند و عمدا به آنجا نرود [۱۴].
ابن وضّاح گوید: «از عیسی بن یونس مفتی اهل طرسوس شنیدم که میگفت: عمر بن خطابسدستور قطع درختی که زیر آن با پیامبرصبیعت شد، داد و آن را قطع کرد، چون مردم میرفتند و زیر آن نماز میخواندند. او هم ترسید که آنان دچار انحراف و گمراهی شوند» [۱۵].
ابن وضاح در جای دیگری اظهار میدارد: «مالک بن انس و دیگر علمای مدینه، آمدن به مسجد و محلهایی که پیامبرصبه آنجاها آمده بود، مکروه میدانستند و تنها مسجد قبا را از این امر استثنا میکردند و نماز خواندن در آنجا را مکروه نمیدانستند».
او میافزاید: «از علمای مدینه شنیدم که میگفتند سفیان داخل مسجد بیت المقدس شد و آنجا نماز خواند و دقیقاً به آنجاهایی که پیامبرصرفته بود و آنجا نماز خوانده بود، نرفت. همچنین دیگر علمایی که معتمد و قابل اعتمادند این کار را انجام دادند. و وکیع نیز به مسجد بیت المقدس آمد و کار سفیان را تکرار نکرد».
ابن وضاح گوید: «بر شماست که از پیشوایان هدایت تبعیت کنید. برخی از گذشتگان گفتهاند: چه بسا بسیاری از کارهایی که امروزه نزد بسیاری از مردم معروف و پسندیدهاند نزد گذشتگان منکر و ناپسند بودهاند». امام مالک هر کار بدعت و تازهای را مکروه میدانست هر چند کار خیری هم باشد.
همهی اینها برای بستن راههای فساد است تا چیزی که سنت نیست، به عنوان سنت قلمداد نشود یا چیزی که مشروع نیست، مشروع قلمداد نشود.
امام مالک آمدن به بیت المقدس را مکروه میدانست از ترس اینکه این کار سنت قرار داده شود، و آمدن به نزد قبر شهیدان و آمدن به مسجد قبا به همین خاطر مکروه میدانست، با وجودی که روایتهایی راجع به ترغیب و تشویق به این کارها آمده است، اما از آنجا که علما از عاقبت و سرانجام این اعمال میترسیدند، این کارها را رها کردند.
ابن کنانه و اشهب میگویند: «از مالک شنیدیم که میگفت وقتی سعد بن ابی اوقاص آنجا امد، گفت: دوست داشتم که پایم شکسته میشد و این کار را نمیکردم».
ابن کنانه راجع به آثار و روایتهایی که در مدینه به آنها عمل نکردند، سؤال شد، در جواب گفت: «در این زمینه تنها قباء مانده که ما آمدن به آنجا را مکروه نمیدانستیم اما مالک آمدن به آنجا را مکروه میدانست از ترس اینکه سنت قرار داده شود».
سعید بن حسان گوید: «من روایتها و احادیث را برای ابن نافع میخواندم. وقتی به حدیث گشایش روزی در شب عاشورا رسیدم، او گفت: از آن بگذر. گفتم: چراای ابومحمد؟ گفت: از ترس اینکه سنت قرار داده شود».
پس اینها کارهای جایز یا مستحبیاند اما علما انجام دادن آنها را از ترس بدعت ترک کردند، چون سنت قرار دادن آنها بدین صورت است که مردم بر انجام آنها مواظبت و مداومت کنند و آنها را آشکارا انجام دهند، و این امر، شأن سنت است و هرگاه به شکل سنت به آنها رفتار شد، بدون شک بدعت میشوند.
اگر گفته شود: چگونه این چیزها جزو بدعتهای اضافی میگردند در حالی که ظاهراً بدعتهای حقیقی هستند، چون این چیزها اگر با این اعتقاد که سنتاند به آنها عمل شود، در این صورت بدعت حقیقیاند چون صاحب سنت یعنی رسول خداصآنها را بدین صورت قرار نداده است و این کار درست مانند این است که شخص نماز ظهر را به عنوان غیر واجب بخواند و معتقد باشد که این عمل، عبادت است همانا این کار بدون شک بدعت است. این وقتی است که به عاقبت آن نگاه کنیم اما اگر به اصل آن نگاه کنیم، این کار مشروع است و اصلاً به بدعت نسبت داده نمیشود؟!.
جواب این است که این سؤال، صحیح است اما راجع به وضع آن در ابتدا از دو جهت به آن نگاه میشود:
اوّل- از آن جهت که مشروع است. در این مورد سخنی نیست.
دوّم- از آن جهت که همانند سببی برای اعتقاد بدعت یا عمل به آن همچون سنت شده، که از این جهت مشروع نمیست، چون قرار دادن اسباب، حق شارع است نه مکلف، و شارع نماز خواندن در مسجد قباء یا بیت المقدس -به عنوان مثال- سببی قرار نداده تا سنت قلمداد شود. پس اگر مکلف آن را چنین قرار دهد، این کار اظهار نظر شخصی است و هیچ ربطی به شریعت ندارد در نتیجه بدعت میباشد.
این معنای بدعت اضافی این اعمال است. اما وقتی این سبب خوب استقرار پیدا کند و مسبب آن که همان اعتقاد سنت بودنِ عمل و عمل مطابق آن است از آن ظاهر شود، در این صورت بدعت حقیقی است نه اضافی.
این اصل، مثالهای زیادی دارد که در اثنای سخن بدانها اشاره شده و اینجا تکرار آن بیمعناست.
وقتی در امور شرعی ثابت گردید که گاهی به خاطر چیزهای دیگری بدعت محسوب میشود پس تصور دربارهی بدعتهای حقیقی چیست؟ چون گاهی بدعت حقیقی و اضافی با هم جمع میشوند اما از دو جهت این امر صورت میگیرد.
همانا بدعت عبارت: «أصبح ولله الحمد» در اذان صبح روشن است. سپس آنچه که در مساجد و نمازهای جماعت به آن عمل شده و بر آن مواظبت و مداومت صورت گرفته و همانند واجبات و مانند آنها ترک نمیشود، تشریع آن در وهلهی اول، مستلزم آن است که به وجوب یا سنت بودن آن معتقد بود، و این بدعت اضافی دوم است. سپس اگر برای بار دوم معتقد به وجوب یا سنت بودن آن باشد، از سه جهت بدعت میگردد.
مانند آن در هر کار تازهای که آشکار شود و به آن پایبند شود، صورت میگیرد اما اگر پنهان شود و تنها صاحبش آن را انجام دهد، گناه آن کمتر است. ای خدا چه قدر کارهای بدعت صورت میگیرند که بیحساب است. خداوند ما را از بدیهای نفسهایمان محفوظ نگاه دارد!.
[۱۱] متفق علیه. بخاری به شمارهی: ۶۹۸ و مسلم به شمارهی: ۷۸۱ آن را روایت کردهاند. [۱۲] متفق علیه. بخاری به شمارهی: ۳۷۳ و ۶۹۴، و مسلم به شمارهی: ۶۵۸ آن را روایت کردهاند. [۱۳] او معرور بن سوید اسدی، ابوامیه کوفی، یکی از کبار تابعین و انسانی ثقه و محل اعتماد است. [۱۴] ابن وضّاح در کتاب «البدع» ص: ۴۸ آن را آورده است. [۱۵] ابن وضّاح در کتاب «البدع»، ص: ۴۹ آن را آورده است.