فصل
از طریق روایت ابوهریرهسبه صحت رسیده که رسول خداصفرمودند: «تَفَرَّقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِى عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً» [۱۹۶]. «یهودیان به هفتاد و یک فرقه، تقسیم شدند و نصاری نیز به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند، و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود». ترمذی نیز مانند آن را روایت کرده است.
در روایت ابوداود آمده که آن حضرت میفرماید: «افْتَرَقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى أَوْ ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفَرَّقَتِ النَّصَارَى عَلَى إِحْدَى أَوْ ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِى عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً» [۱۹۷]: «یهودیان به هفتاد و یک یا هفتادو دو فرقه، تقسیم شدند و نصاری نیز به هفتاد و یک یا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود».
در سنن ترمذی تفسیر این حدیث آمده، ولی با اسنادی غریب از غیر ابوهریرهس. پیامبرصدر این روایت میفرماید: «وَإِنَّ بَنِى إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِى عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِى النَّارِ إِلاَّ مِلَّةً وَاحِدَةً». «بنی اسرائیل به هفتاد و دو گروه، فرقه فرقه شدند و امت من به هفتاد و سه گروه، فرقه فرقه میشود. همهشان در آتش دوزخاند بجز یک فرقه». گفتند: آن فرقه کدام است ای رسول خداص؟ فرمود: «مَا أَنَا عَلَيْهِ، وَأَصْحَابِي» [۱۹۸]. «فرقهای که من و یارانم بر آن هستیم».
در سنن ابوداود آمده که آن حضرت میفرماید: «وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلاَثٍ وَسَبْعِينَ ثِنْتَانِ وَسَبْعُونَ فِى النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِى الْجَنَّةِ وَهِىَ الْجَمَاعَةُ» [۱۹۹]. «این امت به هفتاد و سه گروه، فرقه فرقه خواهد شد. هفتاد و دو فرقه در دوزخ و تنها یک فرقه در بهشت است، و آن فرقه هم جماعت اهل سنت میباشد».
این حدیث به معنای روایت قبلیاش است، ولی در برخی از روایات، در اینجا عباراتی به آن افزوده شده است: «وَإِنَّهُ سَيَخْرُجُ فِى أُمَّتِى أَقْوَامٌ تَجَارَى بِهِمْ تِلْكَ الأَهْوَاءُ كَمَا يَتَجَارَى الْكَلْبُ بِصَاحِبِهِ لاَ يَبْقَى مِنْهُ عِرْقٌ وَلاَ مَفْصِلٌ إِلاَّ دَخَلَهُ» [۲۰۰]. «درمیان امت من، افرادی پیدا خواهند شد که آن هواها به آنان میچسبد درست مانند بیماری کَلَب که به صاحبش میچسبد. هوای نفس در تمام رگها و مفاصل بدنشان نفوذ میکند».
در روایتی از ابوغالب به طور موقوف بر او آمده است: «إِنَّ بَنِى إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقُوا عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَإِنَّ هَذِهِ الأُمَّةَ تَزِيدُ عَلَيْهِمْ فِرْقَةً كُلُّهَا فِى النَّارِ إِلاَّ السَّوَادَ الأَعْظَمَ» [۲۰۱]. «بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند و این امت فرقهای بیشتر از آنان دارد. همهشان در دوزخاند، جز جماعت اهل سنت».
در روایتی مرفوع آمده است: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى بِضْعٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً أَعْظَمُهَا فِتْنَةً عَلَى أُمَّتِي قَوْمٌ يَقِيسُونَ الأُمُورَ بِرَأْيهِمْ يُحَرِّمُونَ الْحَلالَ، وَيُحِلُّونَ الْحَرَامَ». «امت من به هفتاد و چند فرقه تقسیم خواهد شد. فرقهای که از همهشان فتنه و فساد بیشتری دارد، کسانیاند که امور را با رأی خود میسنجند: حرام را حلال و حلال را حرام میکنند».
این حدیث در روایت اخیر، ابن عبدالبر ایرادی به آن وارد کرده است، چون ابن معین میگوید: این حدیث باطل و بیاساس است. دربارهی نعیم بن حماد شبهه وجود دارد. برخی از متأخرین میگویند: این حدیث از جماعتی از راویان ثقه و مورد اعتماد روایت شده است. سپس راجع به اسناد آن سخن گفته که اقتضا میکند آن گونه که ابن عبدالبر گفته نیست. سپس افزود: «خلاصه، اسنادش ظاهراً خوب است تنها ابن معین به علت پنهانی از آن مطلع شده است».
غریبتر از همهی این روایتها، روایتی است که در کتاب «جامع ابن وهب» دیدهام. در این روایت آمده است: «إن بنی اسرائیل تفرقت إحدی وثمانین ملةً، وستفترق أمتی علی اثنتین وثمانین ملةً، کلها في النار إلا ملة واحدةً». «بنی اسرائیل به هشتاد و یک گروه، فرقه فرقه شدهاند و امت من به هشتاد و دو گروه فرقه فرقه میشود، همهشان در دوزخاند جز یک گروه». صحابه عرض کردند: آن گروه کدام است ای رسول خداصفرمود: «الجماعة». «جماعت اهل سنت».
وقتی این مطلب خوب بیان و روشن شد، در حدیث چند مسأله جای بحث و بررسی است:
اول- حقیقت این فرقه فرقه شدن
احتمال دارد که فرقه فرقه شدن بنا به مقتضای عبارات باشد، و احتمال هم دارد که با اضافه بودن قیدی باشد که لفظ به طور مطلق اقتضای آن را ندارد ولی احتمال آن را دارد، همانطور که لفظ رقبه به مطلق بودن آن اشاره دارد و به مؤمن بودن یا مؤمن نبودن برده اشاره ندارد ولی لفظ آن را قبول میکند.
پس درست نیست که مطلق افتراق مدنظر باشد، به گونهای که صورتهای اختلاف بر یک معنا اطلاق شود، چون این مستلزم آن است که اختلاف کنندگان در مسائل فرعی زیر اطلاق لفظ داخل باشند، و این بنا به اجماع باطل است، چون اختلاف در این مسائل اجتهادی از زمان صحابهشتاکنون بوده، و اولین زمانی که اختلاف در مسائل اجتهادی و فرعی رخ داده، در زمان خلفای راشدین و هدایت یافته، سپس در زمان سایر صحابه و پس از آن در زمان تابعین بوده است و کسی از آنان، اختلاف در مسائل اجتهادی را عیب و بد ندانسته است. و عالمان پس از آنان در جایز بودن اختلاف در مسائل فرعی به صحابه اقتدا کردند. پس چگونه ممکن است که اختلاف در مذاهب و آرای اجتهادی، مشمول مقتضای اطلاق حدیث باشد؟
مراد تنها فرقه فرقه شدن به طور مقید است که هر چند در حدیث به صراحت نیامده اما در آیات قرآن، مطالبی هست که بر آن دلالت دارد، از جمله این آیات:
﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ ٣٢﴾[الروم: ۳۱-۳۲]. «و از زمره مشرکان نگردید. از آن کسانی که آئین خود را پراکنده و بخش بخش کردهاند و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شدهاند. هر گروهی هم از روش و آئینی که دارد خرسند و خوشحال است (و مکتب و مذهب ساخته هوی و هوس خود را حق میپندارد)». ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍ﴾[الأنعام: ۱۵۹]. و دیگر آیاتی از این قبیل که بر تفرقی که افراد به وسیلهی آن گروه گروه میشوند، دلالت دارند. معنای «گروه گروه شدند» این است که آنان به گروههایی تقسیم شدند که از یکدیگر جدا شدهاند و اتحاد و همبستگی و همیاری و همکاری با هم ندارند بلکه درست عکس اینها با یکدیگر رفتار میکنند، چون اسلام، یکی است و دستورات و آییناش، یکی است. پس اقتضا میکند که حکم اسلام بر اتحاد و همبستگی و ائتلاف کامل باشد نه بر اختلاف و چنددستگی.
این جدا شدن از جدا شدن قلبها خبر میدهد که نشانهی عداوت و کینه و دشمنی با یکدیگر است. به همین خاطر خداوند میفرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾[آلعمران: ۱۰۳]. این آیه بیان میدارد که الفت و همبستگی تنها هنگام چنگ زدن به یک مفهوم تحقق مییابد ولی اگر هر گروهی به ریسمانی چنگ زند غیر از ریسمانی که گروه اول به آن چنگ زده است. حتماً تفرق و چنددستگی به وجود میآید. این معنای این فرمودهی خداوند است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۵۳].
وقتی این موضوع، روشن شد لفظ حدیث شامل آن میشود و معنایش درست در میآید.
[۱۹۶] تخریج آن از پیش گذشت. [۱۹۷] حدیثی حسن صحیح است: ابوداود به شمارهی: ۴۵۹۶ آن را روایت کرده است. [۱۹۸] حدیثی حسن صحیح است: ترمذی به شمارهی: ۲۶۴۱ روایتش کرده و آلبانی در کتاب «صحیح الجامع» به شمارهی: ۵۳۴۳ آن را صحیح دانسته است. [۱۹۹] حدیث حسن صحیح است. ابوداود به شمارهی: ۴۵۹۷ آن را روایت کرده و آلبانی آن را حسن دانسته است. [۲۰۰] به تخریج قبلی نگاه کنید. [۲۰۱] تخریج آن از پیش گذشت.